اعاده حيثيت
محسن آزموده
همين ابتدا تاكيد كنم كه نه از خانوادهاي قجري برآمدهام و نه نسبم ميرسد به شازدهها و ميرزاها و دولهها و سلطنهها. تا جايي كه رگ و ريشهام را ميشناسم، هيچ ربط و نسبتي با خانها و اربابها نداشتهام. مثل زندهياد علي حاتمي هم هيچ علاقه و دلبستگي خاصي به دوران قاجار و ظواهر و فرهنگ و رسوم و آداب و آيينهاي اين دوره ندارم. اصلا خيالتان را راحت كنم، اصلا هيچ علقهاي به هيچ دوره تاريخي خاصي ندارم و فكر ميكنم به قول شاملو، «هميشه همان» بوده و آسمان هميشه همين رنگي. اين چند خط را بر سبيل مقدمه از آن رو نوشتم كه در سالهاي اخير شاهديم در آشفتهبازار ادعاهاي سياسي و تاريخي، عدهاي هم خود را وكيل و وصي قاجارها معرفي ميكنند و عجيبتر آنكه از ضرورت بازگشت به آن دوره سخن ميگويند، سخني گزافه و بيمعنا كه البته شگفتانگيزتر و مضحكتر از آن كم نيست، مثل كساني كه سوداي بازگشت به چند هزار سال پيش را در سر ميپرورانند، بدون آنكه از تاريخ نه چند هزار سال پيش كه همين چهل-پنج سال اخير هم اطلاعاتي درست و دقيق داشته باشند. بگذرم.
همه اينها را نوشتم تا به اينجا برسم كه تصور ما درباره تاريخ عصر قاجاريه بسيار غلط و نادرست است و سرشار از پيشداوري. در افواه تا اسم قاجارها ميآيد، تصوير شاهاني خوشگذران، لاابالي، بيتدبير، بيخيال و فاسد جلوي چشمها ميآيد كه تمام وقت خود را با ميگساري و ولنگاري در حرمسراها يا ولخرجي و عياشي در سفرهاي پرخرج و بيبازده در فرنگ تلف ميكردند يا مدام در حال شكار كردن و تخريب محيطزيست و از بين بردن حياتوحش بودند. مردم را به صورت رعيتي فرودست و ناچيز ميشمردند و به تنها چيزي كه فكر نميكردند، ايران و ايراني است. هيچ اقدام سازندهاي انجام ندادند و هيچ افتخاري در كارنامه ندارند. خلاصه در اين تصور، قاجاريه نماد و سمبل انحطاط و زوال است، عصر فروش امتيازات به بيگانگان و از دست دادن خاك و شكستهاي پي در پي و قراردادهاي ننگين. علتالعلل اصلي اين بيچارگي و زبوني هم شاهان قاجاري و دربارشان هستند، آدمهايي زبون و بيرگ و ريشه كه در برابر اجنبيها، مسلوبالاختيارند و عروسك خيمه شببازي آنها براي تاراج سرمايههاي وطن.
آيا اين تصوير درست است؟ چه كسي آن را براي ما ساخته است؟ چه گامي در جهت راستيآزمايي جزء جز آن بر آمدهايم؟ اين گزارهها از كدام كتابها يا مقالات يا فيلمها يا گفتارها به ذهن ما راه يافته و تثبيت شده؟ سي و سه ساله بودم كه دانشجوي كارشناسي ارشد تاريخ شدم. تا پيش از آن صدها كتاب و مقاله درباره تاريخ ايران در دورههاي مختلف خوانده بودم و فكر ميكردم در اين زمينه خيلي ميدانم. يك بار كه با دكتر محمد غفوري، دوستم كه آن زمان دانشجوي دكتراي اين رشته در دانشگاه تهران بود، درباره برداشتهاي تاريخيام صحبت كردم، گفت: صبر داشته باش، همه اين كليشهها و تصورات شكسته خواهد شد. همينطور هم شد. درواقع مهمترين چيزي كه در مطالعه روشمند و دانشگاهي تاريخ ياد گرفتم، همين بود كه بايد همه آن تصورات كليشهاي پيشين را دور ريخت.
همين مساله در مورد تاريخ دوره قاجار هم پيش آمد. يكبار كه با دكتر غلامحسين زرگرينژاد، استاد بازنشسته تاريخ دانشگاه تهران و از بزرگترين متخصصان تاريخ عصر قاجار گفتوگو ميكردم، يكي از پرسش هايم اين بود كه چرا تاريخنگاري دوره قاجار در مقايسه با تاريخنگاري دوره پهلوي ضعيف است؟ استاد از اين سوال من تعجب كرد و با ارايه دليل و ذكر نام دهها مورخ و كتاب معتبر از دوره قاجار، نشان داد كه سخت در اشتباهم و اصلا چنين نيست. واقعيت اين است كه ما درباره تاريخ دوره قاجار بسيار كم ميدانيم و همين اندك هم از رهگذار يا فيلتر تاريخنگاري عصر پهلوي است. پهلويها جانشينهاي قاجار بودند و اين يك اصل بديهي در تاريخپژوهي است كه هر دوره تاريخي، دوره پيش از خود را سياه و منفي جلوه ميدهد. يعني نه فقط نقاط مثبت آن را پنهان يا كژومژ ميكند، بلكه تمام آن دستاوردها را وارونه جلوه ميدهد. مثلا ساسانيان تا توانستند عليه اشكانيان افسانه ساختند. اين خواننده تاريخ است كه بايد عاقل باشد و بتواند سره را از ناسره تشخيص دهد.
قاجاريه يكي از سلسلههاي ايراني است كه از دل آشوبي شصت- هفتاد ساله سر بر آورد. سرزميني كه قجرها با زور و بلا به چنگ آوردند، از بحرانها و مشكلات و مصائب فراواني رنج ميبرد. آنها هم با پيشينيان و پسينيان خودشان تفاوت چنداني نداشتند. اينكه با نگرشي شبه اخلاقي آنها را محكوم به عياشي و خوشگذراني و فساد و تباهي كنيم، گرهي از كار فروبسته ما نميگشايد. اصلا همين كه با اين بضاعت مزجات توانستند تماميت ارضي ايران را حفظ كنند، شقالقمر است. تمام گناهان را نميتوان گردن آنها انداخت و به پاي ايشان نوشت. ساير گروههاي اجتماعي و ميراث فرهنگي را هم بايد درنظر داشت. بالاخره از دل قاجاريه مشروطه و ايران قرن بيستم در آمد. اينكه مدام بر تركمانچاي و گلستان پافشاري كنيم، بدون در نظر آوردن جزييات و شرايط، راه چاره نيست. اعاده حيثيت از قاجاريه در واقع توجه جدي به تاريخ اين سرزمين است، بدون حب و بغض و با نگاهي عميق و چندجانبه. در غياب آن جز تكرار مكررات و حرفهاي كليشه، چيز ديگري عايدمان نميشود.