آموزش و پرورش تعطيل شود يا تعديل و تكميل
منتقدين معتقدند در نظامهاي آموزشي بايد از سمت آموزشهاي كارخانهاي يكسان ساز و فرمال به سوي آموزشهاي فردي شده و مبتني برتفاوتهاي فردي دانشآموزان حركت كرد و زمينههاي رشد دانشآموزان مبتني بر استعدادهاي ايشان را فراهم ساخت اما پناهيان سويه ديگري از آموزش وپرورش را روايت ميكند؛ آموزش وپرورشي يكدست، كارخانهاي و فرمال وداراي محصولات مشابه وكالايي كه مورد تقاضاي او و همفكرانش ميباشد.
صاحبنظران پارادايمهاي انتقادي منتقد نظامهاي آموزشي هستند كه چرا با تسلط ايدئولوژيك و قدرت هژموني سياسي نظام تعليم و تربيت را در خدمت خود و طبقه برخوردار قرار داده و موجب استمرار وضع موجود كه در بسياري از موارد نامطلوب است، ميگردند و جناب پناهيان معترض است كه چرا آموزش وپرورش مطلق در خدمت طرز تفكر سياسي او و وضع موجود نيست.
٣- جناب آقاي پناهيان نسل امروز نسلي متفاوت از جهان گذشته است.
ويژگيهاي روان- جامعهشناسي نسل به اصطلاحz و آلفا كه عموما نسلي مجازي، رسانهاي، شبكهاي، جهاني، باعزت نفس بالا، سالارانه، هوادارانه، برخوردار از سرمايه فرهنگي خانواده وحريم خصوصي بالا وسلطهناپذير وداراي واقعيت مجازي است، اساسا با نسلهاي گذشته تفاوت يافته است، نسلي كه در جامعهاي تولد يافت و دوران كودكياش را زيسته كه جامعه داراي بيشترين سطح سرعت دگرگونيها بنيادينترين، فراگيرترين و داراي تحولات مستمر و در عين حال مبهم و غيرقابل پيشبيني و غافلگيركننده است. نسلي كه در جامعهاي توفاني، غيرخطي، مولكولي وخودجوش، سيال و شكننده وگمنام، داراي انبوهي وتكثر، معنازا و معنازدا و موزاييكي و افقي و صاف زيسته و سكونتگاهش كلبه الكترونيك بوده و هست كه مستمرا در حال جابهجايي است و با اين خصوصيات فاصله معناداري با نسل پيشين يافته كه درك عالمانه اين ويژگيها و تلاش در جهت آميختگي و اتصال نسلي موضوعي است كه نظامهاي آموزشي بادركي درست بايد برآن متمركز شوند و نگاه عمودي مبتني بر هنجارآفريني و بايدها و نبايدهاي متصلب نه تنها به پيوست نسلي منجر نميشود بلكه بر دامنه شكافهاي نسلي ميافزايد. يكي از علتهاي مهم ناكامي آموزش وپرورش وجود چنين نگاهها و نگرشهاست كه چهار دهه است بر نظام آموزشي سيطره انداخته و آموزش وپرورش را از تحقق آرمانهاي اصلي كه درسند تحول بنيادين هم بر آن تاكيد شده يعني ارتقای كيفيت، بسط عدالت، تعميق هويت و توسعه مشاركت دور نگه داشته و بحرانهاي عدالت، مشروعيت، ناكارآمدي و كيفيت را براي آموزش وپرورش ايران به ارمغان آورده است.
۴- بايد به جناب پناهيان، دوستان و همفكرانش گفت وزارت آموزش و پرورش را نميتوان و نبايد تعطيل كرد بلكه بايد به اصلاح آن همت گماشت. آموزش وپرورش وزارتي تاسيسي (تاسيسكننده بسياري از فرآيندها و رويههاي مطلوب)، تعديلي (تعديلكننده بسياري از كژكاركرديهاي جامعه)، تكميلي (تكميلكننده بسياري از نواقص) و تعطيلي (توقيفكننده بسياري از رويههاي نادرست) ميباشد. در مقايسه با ساير وزارتخانهها هيچ وزارتخانهاي به ميزاني كه وزارت آموزش و پرورش نقش تاسيسي، تكميلي، تعديلي و تعطيلكنندگي ايفا مينمايد، نميتواند نقشآفريني كند. به همين روي، در ادبيات توسعه، مهمترين نهاد توسعه، آموزش و پرورش، مهمترين سازمان توسعه، مدرسه، مهمترين واحد توسعه كلاس درس و مهمترين كارگزار توسعه را معلمان قلمداد مينمايند . بر اين اساس حد توسعه و پيشرفت هر جامعهاي را حد نهادآموزش و پرورش آن معين ميسازند.اين نهاد بزرگ و تاثيرگذار را بيش و پيش از آنكه تعطيل كنيم بايد از زير بار تفكرات قالبنگرانه و استيلاجويانه نجات دهيم، شايستهگزيني را از ذيل تا صدر و در بطن اين وزارتخانه جاري سازيم، آموزش وپرورش مبتني بر آموزشهاي فردي شده رابگسترانيم، نگاه تنگنظرانه و كوچك انگارانه به آن را فروكاهيم، سطحينگري، كميتگرايي، سياستبازي و هيجانزدگي را از دامان آن بيالاييم و آنگاه معجزه توسعه را به نظاره بنشينيم: آري آموزش وپرورش كژكاركرديهاي بسياري دارد به گونهاي كه اگر به رودخانهاي تشبيه شود از هيچ كجاي آن نميتوان آب پاكيزه و زلال سركشيد، اما پرسش اساسي اينجاست كه تعدد و انباشت مشكلات آموزش وپرورش را در كجا بايد جستوجو نمود، بهنظر ميرسد چالشها و مشكلات آموزش وپرورش را بيش از هر چيز وجاي ديگري بايد در حوزه سياسي جستوجو نمود و نگاه متمركز و متصلب از يكسو و كمانگارانه و كوچكپندارانه به آن را از ديگر سو به كنار نهاد، تعليم وتربيت تمام ساحتي را وجه همت ساخت، روشهاي ياددهي-يادگيري را در قالبهاي نوين سكه رايج نمود، مشاركت معلمان و مديران مدارس و اوليا و دانشآموزان را توسعه داد، نگاه عمودي از بالا به پايين را به ديدي دايرهاي و افقي تغيير جهت داد چرخشهاي ۵۵گانه تحولآفرين در سند تحول بنيادين را زمينهسازي نمود با نگاهي مدرسه محور و مشاركتجويانه، خلاقيت، آزادي و انعطافپذيري در نظام تعليم و تربيت را گستراند، آموزش وپرورش مهارتي و مبتني بر نيازهاي جامعه را به جاي آموزش مكانيكي و در گسست از جامعه ترويج كرد. روشهاي نوين مبتني بر تفاوتهاي فردي دانشآموزان را گسترش داد و آموزش وپرورش را از چنبره نهادهاي بيرون از مدرسه رها ساخت و سپس قدرت تعليم و تربيت در خلق جهاني زيبا و برخوردار از رفاه، سلامت و سعادت و عدالت را به تماشا نشست، ماحصل كلام اينكه مدرسه را تعطيل نكنيم بلكه تعديل و تكميل و تصحيحشسازيم؛ زيرا هيچ جامعهاي بدون مدرسه توسعه نخواهد يافت سطح و حد مدرسه و معلم، حد و ميزان هر جامعه را رقم خواهد زد، مدرسه جعبه سياه جامعه است، امروز جامعه از ديروز مدارس و فرداي جامعه از امروز مدارس سر بر خواهد آورد.