• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5622 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۱۶ آبان

همكاران و دوستان ليلي افشار از اين هنرمند فقيد به «اعتماد» مي‌گويند

درخشش در جهان غربت در وطن

سيمين سليماني

ليلي افشار، نوازنده گيتار كلاسيك و يكي از چهره‌هاي تاثيرگذار موسيقي در ايران است. از كودكي و هنگامي كه 10 سال داشت نواختن گيتار را شروع كرد، آغازي كه انجامش با پايان عمر او گره خورد. اين گيتاريست نامي پس از فارغ‌التحصيلي از هنرستان موسيقي در سال ۱۳۵۶، به امريكا رفت و كارشناسي خود را در رشته موسيقي از كنسرواتوار موسيقي بوستون و فوق ليسانسش را در نوازندگي گيتار از كنسرواتوار موسيقي نيوانگلند دريافت كرد. از او به عنوان اولين زني كه موفق به دريافت درجه دكترا در نوازندگي گيتار از دانشگاه ايالتي فلوريدا شد، ياد مي‌كنند. او به عنوان يكي از برجسته‌ترين نوازندگان گيتار كلاسيك بين‌المللي جوايز متعددي را از آن خود كرد و در سال 2000 جايزه استاد برجسته دانشگاه ممفيس را نيز كسب كرد. او همچنين برنده جايزه اليور اچ گيبسون براي بهترين نوازنده زن گيتار كلاسيك در سال ۲۰۰۰ شد. خبر درگذشت او در روزهاي ابتدايي آبان‌ماه هنگامي كه 64 سال داشت، جامعه موسيقي را بسيار متاثر كرد؛ وقتي براي يادبودش تصميم گرفتيم كه صفحه‌اي را داشته باشيم، سراغ موزيسين‌ها و گيتاريست‌هايي رفتيم كه همگي از او به نيكي ياد مي‌كردند و در نهايت با سه نفر درباره ليلي افشار صحبت كرديم، حامد فتحي، كاوه رحماني و ميثم پشتاره ؛هنرمنداني كه ليلي افشار را سال‌ها مي‌شناختند و با او همكاري مي‌كردند تا بتواند دغدغه‌هايش را در ايران دنبال كند. دغدغه هنرمندي با منزلت و نگاه افشار، چيزي جز ارتقاي سطح هنر در كشورش نبود و هنري كه درون او مي‌جوشيد، موسيقي بود كه در گيتار تجسم يافته بود. با اين گيتاريست‌ها كه صحبت مي‌كردم هركدام به وجهي جايگاه هنري افشار را تاييد مي‌كردند، يكي از او به عنوان فردي خستگي‌ناپذير ياد كرد و ديگري او را الگو و نماد پشتكار خواند. از عشقش به وطن گفتند و دغدغه‌اش براي حضور گيتاريست‌هاي ايراني در سطح جهان؛ قرار بود در آبان‌ماه جاري، همچون گذشته بدون هياهو مستركلاس‌ها و برنامه‌هايش را برگزار كند و برود اما ماندني شد، با آنكه به گواه دوستانش حال وخيمي داشت اما دغدغه‌هايش براي او مهم‌تر بودند، با وجود وخامت حال به وطن بازگشت و همين جا چهره در نقاب خاك كشيد و آن‌طوركه گفته مي‌شود مراسمش هم غريبانه و بي‌هياهو برگزار شد؛ همانطور كه خدماتش آن‌طور كه بايسته و شايسته بود در دوران حياتش قدر دانسته نشد. در ادامه گفت‌وگوي «اعتماد» را با سه هنرمند گيتاريست خواهيد خواند كه درباره اين هنرمند فقيد صحبت كرده‌اند.

 

به گيتار كلاسيك در ايران اعتبار داد

حامد فتحي مدير هنري اسبق برنامه‌هاي لي‌لي افشار است كه پيشينه آشنايي‌اش با اين هنرمند فقيد به بيش از 20 سال مي‌رسد. از او درباره اهميت جايگاه هنري افشار پرسيديم، او چنين مي‌گويد: «ايشان توانست شأن و اعتبار ويژه‌اي به گيتار كلاسيك در ايران دهد چون نگاه عامه‌پسندانه‌اي نسبت به ساز گيتار وجود دارد مثلا در ذهن همه مردم اين است كه گيتار ساز همراهي با آواز است اما خانم افشار به عنوان يك تكنواز روي صحنه قطعاتي زيبا و چندصدايي از دوره‌هاي مختلف موسيقي از باروك تا مدرن و تنظيمات خودشان از قطعات محلي ايران را اجرا مي‌كردند؛ ايشان ساز را روي صحنه بردند و كار مهم‌شان اين بود كه توانستند در تمام ايران سبك گيتار كلاسيك را اجرا كنند و كلاس‌هاي آموزشي بگذارند و تاثير مهمي در آموزش اين ساز در ايران گذاشتند اما من در پاسخ به عزيزاني كه مي‌پرسند چه چيزي از ايشان ياد گرفتيد، هميشه مي‌گويم بزرگ‌ترين چيزي كه در اولين برخوردم با خانم افشار ياد گرفتم اين بود كه چه چيزهايي را بلد نيستم، در واقع متوجه شدم كه چه چيزهايي را بايد ياد بگيرم و اين گيتار چه امكاناتي دارد. مهم‌ترين كار با توجه به اينكه ايشان در امريكا زندگي مي‌كرد، اين بود كه هر سال ايشان به ايران تشريف مي‌آوردند تا آموخته‌هاي‌شان را به علاقه‌مندان منتقل كنند.»

مي‌گويم شنيده‌ام كه آخرين بار با وجود حال نامساعد كلاس‌هاي‌شان را در ايران برگزار كردند، درست است؟ فتحي اين‌طور پاسخ مي‌دهد: «آخرين كلاس‌شان كه يك ماه پيش بود در اوج بيماري‌شان بود، زماني كه شايد بهتر بود در امريكا مي‌ماندند و بستري مي‌شدند ولي با اين حال و با وجود بيماري آمدند و كلاس‌شان را برگزار كردند. در هر حال فكر مي‌كنم ايشان عاشق ايران بودند، با توجه به شناختي كه من از ايشان داشتم، كشورش را خيلي دوست داشت برخلاف اينكه من فكر مي‌كنم كشورش با او به خوبي برخورد نكرد.»

او درباره تلاش‌هاي لي‌لي افشار و درگذشت غريبانه‌اش در ايران اين‌طور عنوان مي‌كند: «دوست دارم اين گله را هم بكنم كه در مراسم فوت او هيچ نهادي شركت نكرد و بايد بگويم مراسم تدفين ايشان بسيار غريبانه انجام شد حتي تا امروز كه با شما صحبت مي‌كنم هيچ مراسم بزرگداشتي از طرف نهادهاي موسيقي براي ايشان انجام نشد و حتي بايد يادآور شوم درباره ايشان بيشتر در رسانه‌هاي خارجي صحبت شد تا در كشور خودش؛ من سال‌ها مدير برنامه ايشان بودم و انجام دادن كارهاي ايشان خيلي سخت بود. با وجود جايگاه مهمي كه داشتند، مراسم شايسته‌اي متناسب با مقام ايشان برگزار نشد و شايد اگر در كشور امريكا مي‌ماندند چه بسا با يك تشريفات خاص اين مراسم صورت مي‌گرفت. اگر روي مراسم تدفين صحبت و تاكيد مي‌كنم به خاطر اين است كه عيان است وگرنه در زنده بودن ايشان هم اتفاق خاصي نيفتاد.»

فتحي ادامه مي‌دهد: «ايشان كاملا با هزينه شخصي خودشان همه كارها و برنامه‌ها را انجام مي‌دادند يعني اين همه سال هيچ نهاد رسمي‌اي برگزار‌كننده كلاس‌هاي اين استاد بزرگ نبود. من شخصا براي كنسرت‌هاي ايشان مجبور مي‌شدم جواز بگيرم و منتظر جواز مي‌شدم چه بسا كه مجوز هم داده نمي‌شد يا با تعلل مجوز مي‌دادند حتي محيط آكادميك مثل دانشگاه‌هاي موسيقي در كشور كمتر به ايشان توجه داشتند يا سهمي در برگزاري كلاس‌هاي ايشان داشتند. به هر حال در شأن يك نوازنده بين‌المللي با خانم افشار برخورد نشد. ايشان از نوازنده‌هاي بين‌المللي بسيار مطرح بودند؛ استاد دانشگاه ممفيس امريكا در مقطع دكترا و ارشد بودند، در جشنواره از ايشان دعوت مي‌شد ولي با وجود وجهه و اعتبار بين‌المللي كه داشتند، بايد براي اجراهاي شان دنبال مجوز مي‌رفتند و من مهر و تاييد حرف‌هايم را در مراسم تدفين ايشان خلاصه مي‌كنم وقتي مي‌بينيم اين مراسم بدون هيچ‌گونه تشريفات رسمي در شأن جايگاه ايشان و بدون و حضور هيچ نماينده‌اي از نهادهاي رسمي از موسيقي و مقام‌هاي استاني و... برگزار و حتي خبر درگذشت ايشان صرفا بسيار كوتاه منعكس شد كه نهايتا به غريبانگي‌شان بيشتر پي مي‌بريم. ايشان تا لحظات آخر كارش را مي‌كرد و زندگي‌اش را وقف گيتار كرد و اين يك واقعيت است كه زندگي او فقط در گيتار خلاصه شده بود. تا روز آخر هم اين كار را انجام مي‌داد و در اوج بيماري هم به علاقه‌مندان و جوانان ايران آموزش مي‌داد. درست است كه در زمان حيات زياد اهل گلايه و شكايت براي مثال در روزنامه و مجلات مختلف نبود اما شايد بهتر باشد بگوييم كه گاهي ترس از اين داشت كه به دليل مطرح كردن گلايه‌هايش، حضور كوتاه او در ايران دچار اختلال شود و به خاطر همين سعي مي‌كرد تمركز و فعاليتش روي اجراها و مستركلاس‌ها باشد و حتي وقتي فضاي مجازي نبود همه اين هماهنگي‌ها را شخص خودشان با تلفن انجام مي‌دادند.»

 

مدرس متفاوت، هنرمند خستگي‌ناپذير

كاوه رحماني خود را شاگرد لي‌لي افشار معرفي مي‌كند. او علاوه بر آنكه در سفر آخر اين هنرمند فقيد به ايران، مديريت برنامه او را در شيراز به عهده داشت، حدود 20 سال با او در برگزاري برنامه‌هايش همكاري داشته، او درباره آشنايي‌اش با افشار اين‌طور مي‌گويد: «آشنايي من با خانم دكتر افشار به سال ۱۳۸۰ و حضور ايشان در ايران برمي‌گردد. در ابتداي دهه ۸۰ كه ايشان به ايران آمدند و در شهرهاي مختلف برنامه داشتند، علاوه بر اجراهاي‌شان به فراخور ظرفيت‌هاي موجود در هر شهر، مستركلاس‌هايي را هم برگزار مي‌كردند ايشان در كارها رپرتوار مدرن و جديدتري را ارايه مي‌كردند و بسياري از قطعاتي را كه اجرا مي‌كردند جزو قطعاتي بود كه مخاطبان ايشان براي بار اول آن را مي‌شنيدند. دكتر افشار از همان ابتدا در كلاس‌هاي خود به آموزش اصولي اعتقاد داشتند و اين به خاطر سابقه تدريسي بود كه سال‌ها در دانشگاه‌هاي معتبر دنيا داشتند. ايشان تاكيد زيادي داشتند كه هر فرد قبل از اينكه گيتاريست يا پيانيست يا نوازنده هر ‌سازي باشد بايد در مرحله اول موزيسين درجه يك باشد و موزيسين بودن را وراي گيتاريست بودن مي‌دانستند. اين مساله نقش اصلي خانم افشار را در سطح آموزش دقيق و اصولي نمايان مي‌كرد.»

او در پاسخ به اين پرسش كه نگاه و تعريف لي‌لي افشار از موزيسيني كه فراتر از يك نوازنده است، چه بود، عنوان مي‌كند: «اين سوال بسيار خوبي است، چون هميشه به اين مساله تاكيد داشتند، ايشان مي‌گفتند ما صِرف اينكه به صورت مكانيكي يك ساز را بنوازيم يعني فقط مهارت‌هاي تكنيكي داشته باشيم را كافي نمي‌دانستند. مباني و مهارت‌هاي اجراي موزيكال و قواعدي كه يك اثر را تبديل به اثر موسيقايي مي‌كند، كاركرد انگشت‌گذاري روي ساز و بيان موسيقايي را مهم مي‌دانستند كه همه اينها در اساتيد بزرگ ما هم ديده مي‌شود. ايشان معتقد بودند كه وراي نواختن ساز و تكنيك بالايي كه يك فرد دارد، ما به عنوان مخاطب بايد از او بيان موسيقايي را بشنويم؛ يعني درست است كه مهارت نوازندگي بسيار اهميت دارد اما اصول و اجراي موسيقي نيز مهم است البته كه حساسيت ايشان يكي از عواملش اين بود كه سال‌ها معلمان سطح بالاي ايتاليايي داشتند و با وجود اينكه در امريكا تحصيل كرده بودند، به مدت ده سال به صورت مستمر به ايتاليا مي‌رفتند و توسط اساتيد بزرگ آنجا نيز آموزش ديده بودند و همين‌طور كه به صورت خستگي‌ناپذير تدريس مي‌كردند، در زمان جواني نيز به صورت خستگي‌ناپذير تحصيل كرده بودند، به همين دليل به بيان موزيكال و در واقع آنچه ما به آن موزيكاليته مي‌گوييم، اعتقاد داشتند و اين مساله را بالاتر از تكنيك مي‌دانستند.»

رحماني درباره ممارست افشار در حوزه آموزش به علاقه‌مندان در ايران نيز اين‌طور بيان مي‌كند: «برنامه استاد در شيراز آخرين يا جزو آخرين برنامه‌هايي بود كه قرار بود انجام شود، حتي من پوستر برنامه‌ها را هم آماده كرده بودم و جالب است كه آخرين پيامي كه من از خانم افشار دارم محتوايش اين بود كه ايشان ۱۹ آبان قرار بود كه به ايران برسند اما گويا به دليل وخامت حالشان زودتر آمده بودند به ايران كه دوم آبان هم فوت كردند، متوجه شدم كه با وجود برنامه‌ريزي براي برگزاري كلاس در نيمه دوم آبان، ايشان تاريخ بليت خود را تغيير داده بودند. تلاش ايشان در راستاي آموزش فقط به كلاس محدود نمي‌شد، در اين سال‌ها ايشان علاوه بر برگزاري كلاس‌ها دو كتاب بسيار ارزشمند براي آموزش گيتار كلاسيك چاپ كردند، چند كتاب درباره انگشت‌گذاري صحيح قطعات و رپرتوار گيتار كه موسيقي قرن20 و 21 است و شامل قطعات ايراني و قطعات آذري هست چاپ كردند و همين‌طور آموزش گيتار كلاسيك جلد يك و دو كه بسيار ارزشمند هستند. به جز اينها كلاس‌هاي مستمري كه در شهرهاي مختلف برگزار مي‌كردند نيز هست. ايشان از دانشگاه ممفيس به ايران مي‌آمدند و برمي‌گشتند چرا كه در ممفيس هم هرساله فستيوال برگزار مي‌كردند و يكي از به‌روزترين اساتيد بودند؛ فردي خستگي‌ناپذير در جهت آموزش كه در ترويج و اجراي گيتار كلاسيك فعاليت داشتند. اين را هم بگويم كه چندين سي.دي با انتشارات ماهور منتشر كردند كه بعضي از آنها در كل دنيا توسط انتشارات فرامرزي نيز منتشر شدند.»

رحماني همچنين تاكيد مي‌كند: «در برنامه آخري كه ايشان در تهران برگزار كردند، اگر به وضع ظاهري ايشان نگاه كنيد كاملا متوجه مي‌شويد كه با شرايط سخت و با وجود اينكه بيماري در ايشان اوج گرفته بود، در كلاس حاضر شدند، همانطور كه گفتم برنامه شيراز را كه قرار بود در آبان برگزار شود اول به تعويق انداختند چون مي‌خواستند در امريكا شيمي‌درماني كنند ولي دايم به فكر اين بودند كه به ايران بيايند و كلاس‌هاي خود را برگزار كنند و دوباره براي ادامه درمان به امريكا برگردند. مهم‌ترين مساله‌اي كه خانم افشار تاكيد داشتند اين بود كه تا جايي كه ممكن است همه مطالب را بايد به هنرجويان آموزش مي‌داد و بر موزيسين بودن تاكيد داشت حتي من يادم هست كه در كلاسي كه قطعه‌اي را برايم تدريس مي‌كردند به من مي‌گفتند كه پيش از گيتار و ساز بايد به موسيقي فكر كرد، حتي بايد با ساز آواز خواند. معتقد بودند كه اجراي موسيقي فراتر از نوازندگي صِرف يك ساز است. اگر بخواهم توصيفي از ايشان داشته باشم مي‌گويم لي‌لي افشارِ خستگي‌ناپذير.»

 

الگوي عشق و مسووليت

ميثم پشتاره كه در بسياري از مستركلاس‌هاي لي‌لي افشار شركت داشته و همچنين در بندرعباس برنامه‌هاي او را مديريت مي‌كرده است، درباره تاثيرات آموزشي كه افشار بر علاقه‌مندان موسيقي داشته است، اين‌طور مي‌گويد: «يكي از مهم‌ترين كارهاي ايشان انتقال علم‌شان بود كه دانش خود را از كشورهاي پيشرفته‌تر به اينجا آوردند ولي من مي‌خواهم تاثير ايشان را از زاويه ديگري نگاه ‌كنم، فكر مي‌كنم كه ايشان الگوسازي بسيار خوبي كردند يا بهتر بگويم به عنوان الگويي كه بسيار عاشق كارش بود و در قبال كار و وجهه آن احساس مسووليت مي‌كرد، بسيار خستگي‌ناپذير بود، به‌طوري‌كه من هميشه به ايشان مي‌گفتم اميدوارم وقتي كه به سن شما رسيدم به همين اندازه انرژي و قدرت داشته باشم و ايشان نيز در پاسخ مي‌گفتند كه بايد هم همين‌طور باشد، به ياد دارم كه مي‌گفتند من هيچگاه خسته نشدم؛ حتي يك بار شنيدم كه ايشان گفتند در جايي كه من زندگي مي‌كنم، نمي‌شود كار نكرد و بايد براي حفظ جايگاهت تلاش كني؛ اينها توصيه‌هاي ايشان بود و من فكر مي‌كنم ايشان يك الگوي خوب براي موزيسين‌ها بودند. ايشان نه تنها براي گيتاريست‌ها بلكه براي همه موزيسين‌ها الگوي مناسبي بودند و ارتقاي سطح كار بسيار براي‌شان اهميت داشت. جالب است بگويم كه هميشه در شهرستان‌هاي مختلف و در همه سطوح سعي مي‌كردند كه به هنرجويان درس دهند در حالي كه برخي از اساتيد وقتي به مرتبه خانم افشار مي‌رسند، چارچوب‌هايي را براي تدريس و آموزش خود معين مي‌كنند كه به مبتدي‌ها ديگر آموزش نمي‌دهند ولي خانم افشار اين‌طور نبود و دانش خود را در همه سطوح و نه متمركز به تهران بلكه هر جا كه امكانش را داشت، منتقل مي‌كردند.» پشتاره در ادامه بيان مي‌كند: «اتفاقا در يكي از مستركلاس‌هاي ايشان بحث شد كه آيا اين مستركلاس‌ها براي اساتيد است يا اينكه همه افراد مي‌توانند استفاده كنند و نظر ايشان اين بود كه مستر كلاس براي همه افراد است و من دوست دارم كه به همه درس دهم. اين نكته را هم بگويم كه در آخرين وركشاپ كه من با ايشان در اواسط شهريورماه داشتم، ايشان گفتند كه دوست دارم سطح گيتار ايران به حدي برسد كه زماني كه به فستيوال‌هاي خارجي مي‌رويم حرفي براي گفتن داشته باشيم و اين را دوست نداشت هنرجوياني كه سطح قابل قبولي ندارند سريع به فستيوال‌هاي خارجي مثل تركيه بروند. ايشان همچنين خيلي سعي كردند كه پتانسيل گيتار را براي اجراي موسيقي ايراني و موسيقي‌هاي محلي ايران نشان دهند. ايشان يك‌سري كتاب دارند كه يكي از آنها پنج آواز محلي است. اين آثار به‌طور خاص پتانسيل گيتار را به ما نشان مي‌دهد كه شما مي‌توانيد براي اجراهاي محلي و موسيقي ايراني هم از رپورتوار جهاني، استاندارد و آكادميك كه سنگ محك است و پيشرفت موسيقي هر مملكت، بهره ببريد و اين خيلي مهم است. ايشان پتانسيل اجراي آثار محلي و ايراني را روي گيتار توانستند در سطح بالايي نشان دهند و در اين زمينه بسيار ايده مي‌دادند و اين كار الگويي شد كه افراد بتوانند بعدا اين راه را پيش ببرند.»

پشتاره در اين باره بيشتر توضيح مي‌دهد: «جالب است بدانيد كه خانم افشار اين اجراهاي محلي را كه طبق استانداردهاي جهاني كار شدند، در دانشگاه امريكا هم انجام دادند كه اين خودش به نوعي در سطح بالا معرفي اين آثار است و علاوه بر اين تنظيم‌هايي كه شده، خيلي تنظيم‌هاي فوق‌العاده‌اي است به‌طوري‌كه اخيرا يك نوازنده اروپايي همين آثار را با يك كمپاني ضبط خيلي معروف اجرا كرده است.»

پشتاره در پايان مي‌گويد: «آخرين ديالوگي كه من در آخرين كارگاه ايشان شنيدم اين بود كه «ما دوست داريم سطح گيتار ايران را بالا ببريم چرا كه ما در قبال پيشرفت شاگردان مسوول هستيم» و به نظر من اين يك الگوي عالي براي هر كسي مي‌تواند باشد حتي اگر موزيسين نيست، اين همه تلاش و كوشش، اين همه مسووليت‌پذيري، من فكر مي‌كنم بايد به عنوان يك الگو به ايشان نگاه كرد، زني خستگي‌ناپذير كه به تنهايي و با پشتكار مسير پر پيچ‌ وخمي را طي كرد.»


حامد فتحي|خانم ليلي افشار اعتبار ويژه‌اي به گيتار كلاسيك در ايران دادند. خيلي‌ها فكر مي‌كنند گيتار فقط ساز همراهي با آواز است اما خانم افشار به عنوان يك تكنواز روي صحنه قطعاتي زيبا و چندصدايي از دوره‌هاي مختلف موسيقي از باروك تا مدرن و تنظيمات خودشان از قطعات محلي ايران را اجرا مي‌كردند؛ ايشان ساز را روي صحنه بردند.

كاوه رحماني| ايشان مي‌گفتند ما صِرف اينكه به صورت مكانيكي يك ساز را بنوازيم يعني فقط مهارت‌هاي تكنيكي داشته باشيم را كافي نمي‌دانستند. مباني و مهارت‌هاي اجراي موزيكال و قواعدي كه يك اثر را تبديل به اثر موسيقايي مي‌كند، كاركرد انگشت‌گذاري روي ساز و بيان موسيقايي را مهم مي‌دانستند كه همه اينها در اساتيد بزرگ ما هم ديده مي‌شود.

ميثم پشتاره|يكي از مهم‌ترين كارهاي ايشان انتقال علم‌شان بود كه دانش خود را از كشورهاي پيشرفته‌تر به اينجا آوردند. همچنين الگوسازي بسيار خوبي كردند. بسيار عاشق كارشان بودند و در قبال آن احساس مسووليت مي‌كردند. خستگي‌ناپذير بودند و من هميشه به ايشان مي‌گفتم اميدوارم وقتي كه به سن شما رسيدم به همين اندازه انرژي و قدرت داشته باشم.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها