توسعه مشاركت گامي جهت ارتقاي آموزش و پرورش
سيدجواد حسيني
نظام آموزش و پرورش كشور به عنوان پهن پيكرترين دستگاه دولتي كه بايد با نگاه يك ابرسازمان و فراوزارتخانه به آن نگريست به شدت از تصلب و تمركز رنج ميبرد. اين نگاه متمركز و متصلب موجب شده تا هنجارآفريني بخشنامهگرايانه و مديريت چند لايه ضخيم، فضاي مديريت نظام تعليم و تربيت را با دشواريهاي زيادي مواجه سازد به گونهاي كه مدرسه كه محل و محيط اصلي تعليم و تربيت است به هيچ انگاشته ميشود نه تنها مدرسهمحوري از نگاه مديريت متصلب و متمركز ناديده انگاشته ميشود، بلكه نظام هنجارآفرين بخشنامهگرا با مديريت عمودي چند لايه ضخيم از ستاد ملي و استاني و منطقهاي خود را به عنوان يك سر بزرگ (هنجارها و بخشنامهها و بايد و نبايدهاي فراوان متعدد و مستمر) بر پيكر مدرسه تحميل ميكند و مدرسه كه بايد از حيث قدرت و اختيار فربهترين بخش آموزش و پرورش باشد به پيكري نحيف با سر بزرگ مواجه شده است و در نتيجه مدرسه از كيفيت و ارتقا و تعالي مديريت و سازمان تجديد حيات شونده خارج و تبديل به مدرسهاي ميرا، تجديد حيات ناشونده، سطحينگر و كميگرا ميشود. در چنين وضعيتي اركان و عناصر اصلي تعليم و تربيت يعني معلمان، مربيان، مديران و كارشناسان و دانشآموزان از انگيزه كافي برخوردار نيستند درحالي كه وجود انگيزه در كنار صلاحيت معلمي دو عنصر اصل تحول در نظام آموزش و پرورش است و نظام متصلب و متمركز به هر دوي اين عوامل تحولآفرين ضربه ميزند. همچنين حاكميت چنين جرياني موجب كاهش حس تعلق سازماني ميشود و زماني كه در سازمانها خصوصا سازمانهاي بزرگ و به ويژه ابرسازمان آموزش و پرورش احساس تعلق سازماني وجود نداشته باشد دو اتفاق ناميمون ظهور مييابد. ميل به مقاومت به جاي شوق به مشاركت مينشيند و فرديت و نگاه فردگرايانه به جاي جمعيت و نگاه جمعگرا حاكم ميشود و اين هر دو بلاي جان يك سازمان پيش رونده و تجديد حيات شونده است. علاوه بر اين يكي از عوارض خطرناك وجود چنين وضعيتي فروپاشي نگاه نوآورانه و خلاقيتآفرينانه در مجموعه كاركنان، معلمان و مربيان و مديران و كارشناسان است كه آنها را به عنصري غيرخلاق و غيرنوآور مبدل خواهد ساخت و اگر در يك سازمان منابع انساني آن از انگيزه كافي برخوردار نباشند، ميل به مشاركت نداشته باشند، فرديت آنها بر جهت و نگاه جمعگرايانه غالب آيد، چنين سازماني قدرت پيشروندگي و كيفيتگرايي خود را از دست خواهد داد. عارضه مهم و مخرب ديگر تمركز، افزايش فاصله بين ستاد و صف، بين وزارتخانه، ادارات كل و مناطق از يك سو و بين كاركنان سيستم اداري با مدرسه و معلمان و مديران از ديگر سو است و سازمان و افراد و كاركنان آن هسته تبديل به نيروهاي مطالبهگر غيرمسووليتپذيرخواهند شد به عبارتي افزايش فرهنگ مطالبه صرف به جاي فرهنگ مسووليت، همه كاركنان سازمان را تبديل به نيروهاي منتقد و معترض خواهد كرد كه همواره مديران و تعليمگران آن سازمان را موثر و مقصر همه ناكاميها و چالشها ميدانند و براي برطرف كردن آنها هيچ مسووليتي را متوجه خود نميپندارند در حالي كه سازمانهاي پيشرو، علاوه بر اينكه كاركنان خود را تشويق به مطالبهگري و رويكرد تفكر انتقادي ميكنند، حس مسووليت و دخالت و مشاركت و حل مشكلات را نيز در آنها بر ميانگيزانند و هم ضمن آنكه به مشكلات واقف ميشوند و نسبت به رفع آنها مطالبهگري ميكنند خود را در رفع مشكلات و تحول براي آنها مسوول هم ميدانند. مضاف بر موارد فوق سازمانهايي كه كاركنانشان، بيانگيزهاند، نوآوري و خلاقيت ندارند، به مشاركت ميل پيدا نميكنند، سازماني كه آنها در آن كار ميكنند، اجتماعي يا جامعهپذير نميشود. ما نيازمند آن هستيم كه سازمانها به ويژه سازمان عريض و طويل آموزش و پرورش را اجتماعي كنيم و جامعهپذيري نظام تعليم و تربيت را به شكل جدي در دستور كار قرار دهيم تا بين جامعه و نظام تعليم و تربيت تعامل، پيوند و در نتيجه مشاركت جدي محقق شود. اين موارد و موضوعات بيشمار ديگري وجود دارد كه اهميت مشاركت و كاهش تمركز و اجتماعي شدن نظام تعليم و تربيت را بيش از پيش ضروري ميسازد. علاوه بر موارد فوق كاهش تمركز و توسعه مشاركت در نظام تعليم و تربيت سه اتفاق مهم ديگر را نيز رقم خواهد زد كه بدين طريق كاهش هزينههاي اقتصادي آموزش و پرورش، افزايش قدرت اقتصاد آموزش و پرورش از يك سو و افزايش هويت و نقشآفريني از مدرسه تا ستاد را موجب خواهد شد. گرچه هماكنون اولياي دانشآموزان در قالب انجمن اوليا و مربيان، بخش مردمي در قالب مجمع خيرين مدرسهساز و نيز مشاركتهاي متفاوتي در نظام تعليم و تربيت وجود دارد، اما بايد بپذيريم كه توسعه مشاركتها، كاهش تمركز و فرآيند جامعهپذيري آموزش و پرورش ظرفيتهاي فراواني را ميتواند پيدا كرده و در خدمت نظام تعليم و تربيت قرار دهد كه تحولي شايسته و بايسته را جلب ميكند.براي كاهش تمركز افزايش مشاركت در سال 1399 بسته تحولي توسعه مشاركتها و كاهش تمركز و اجتماعي شدن آموزش و پرورش در حوزه آموزش و پرورش استثنايي را تدوين كرده و در نظام برنامهريزي اين سازمان طراحي و به اجرا گذاشتيم. اين بسته تحولي با هدف كاهش تمركز و تصلب، كاهش فاصله ستاد تا صف، افزايش انگيزه منابع انساني اعم از كاركنان، معلمان و مديران و مربيان، مشاوران و نيروهاي توانبخشي، افزايش حس تعلق سازمان و روحيه خلاقيت و نوآوري، افزايش مسووليتپذيري و ترويج فرهنگ مسووليت، كاهش هزينههاي اقتصادي، افزايش توان مالي و شكلگيري احساس هويت تدوين و طراحي شد. الگوبرداري از اين بسته تحولي در نظام تعليم و تربيت ميتواند به عنوان گام مهمي در راستاي توسعه مشاركت و ارتقاي كيفيت محسوب شود. خلاصه موضوعاتي كه مساله و ضرورت تدوين بسته تحولي «توسعه مشاركتها و كاهش تمركز و اجرايي شدن آموزش و پرورش» را تبيين ميكند، ميتوان به شرح ذيل دانست:
٭ تصلب و تمركز در نظام پهن پيكر آموزش و پرورش
٭ هنجارآفريني- بخشنامهگرايي متعدد و چند لايه سر بزرگ بر پيكر لاغر
٭ افزايش فاصله صف و ستاد
٭ كاهش انگيزش معلمان، مديران، دانشآموزان و كاركنان
٭كاهش حس تعلق سازماني و جانشيني ميل به مقاومت به جاي شوق به مشاركت و فرديت به جاي جمعيت
٭كشتن حس نوآوري و خلاقيت در مجموعه صف تا ستاد
٭افزايش فرهنگ مطالبه و كاهش فرهنگ مسووليت
٭ كاهش هزينهها
٭افزايش فرصتها و كمك به اقتصاد آموزش و پرورش
٭ افزايش هويت و نقشآفريني فرهنگيان و جامعه در خصوص آموزش و پرورش
٭كاهش فرآيند اجتماعي شدن و جامعهپذيري آموزش و پرورش در جامعه و دولت