مريم آموسا
اين روزها در گالري والي، نمايشگاه كلاژ و حجمهاي گلنار قسيمي با عنوان «كتانژانت» با كيوريتوري سعيد باباوند برپاست. نمايشگاهي كه در آن بيش از ۱۰۰ اثر از سه مجموعه «سواد قريه»، «كتانژانت» و «قنطورس» در معرض ديد مخاطبان قرار گرفته است. با اينكه آثار اين نمايشگاه از سه مجموعه مختلف انتخاب شدهاند اما گويي تمام آثار در ادامه و تكميلكننده هم هستند و اگر حتي در استيمنت نمايشگاه عنوان نميشد كه آثار از سه مجموعه انتخاب شدهاند اتفاق خاصي هم نميافتاد. هنرمند براي ساختن جهان آثارش از فرم هندسي يكسان مثلث و پالت رنگي كه از سفيد تا سياه در حركت است، بهره گرفته است. با اينكه فرم مثلث در نگاه نخست مخاطب را با چالش مورد تهاجم قرار گرفتن، قرار ميدهد اما وقتي در اين نمايشگاه قدم ميگذاري و با چرخي كوتاه در ميان احجامي كه برخي در فضا سيال هستند و برخي نيز روي زمين جانمايي شدهاند، گويي تو نيز جزيي از همين فضا هستي. هنرمند روي آثارش به ويژه حجمها از خطوطي ابداعي استفاده كرده كه در نگاه نخست، گويي خطوط ميخي هستند. گويي همين خطوط هم ميخواهند دست بيننده را بگيرند و با خود به جهاني معنادار فرا بخوانند؛ جهاني كه قسيمي در اين نمايشگاه خلق كرده چندلايه است و ميتوان از آن تاويلهاي مختلفي ارايه داد. قسيمي از سال ۹۵ تاكنون چهار نمايشگاه انفرادي برگزار كرده و در بيش از بيست نمايشگاه گروهي با موضوع طراحي طلا و جواهر، مجسمه و نقاشي در ايران و ديگر كشورها حضور داشته است. قسيمي را بايد هنرمندي چندوجهي بدانيم كه همزمان به حوزه ديزاين و هنرهاي تجسمي مشغول است و از سويي به مباحث تئوريك روانشناسي و تاريخ و تاليف كتاب و مقاله در اين حوزهها ميپردازد. گلنار قسيمي همچنين تهيهكننده مستندي با عنوان «پيكار با پيكر» (درباره تاريخ مجسمهسازي ايران) است. به مناسبت برپايي اين نمايشگاه با او گفتوگو كردهايم.
در ابتدا كمي درباره خودتان بگوييد و اينكه چه شد به هنرهاي تجسمي علاقهمند شديد؟
من سال 1353 در تهران متولد شدم. خانوادهام اهل فرهنگ و سياست بودند و با اينكه پدرم دانشآموخته جامعهشناسي بود اما به شعر و هنر علاقهمند بود و پس از سال ۱۳۵۷ بهطور حرفهاي به گرافيك و مجسمهسازي مشغول شد. ارتباط پدرم با دوستان هنرمند و اديبش موجب شد تا روح من از كودكي با شعر و هنرهاي تجسمي آميخته شود و از دوران كودكي همواره نقاشي ميكردم. در رشته نساجي از دانشگاه اميركبير در مقطع كارشناسي فارغالتحصيل شدم و ام.بي.اي هنر و دكتري حرفهاي بين رشتهاي هنرهاي ام.آي.تي.دي را از يونسكو دريافت كردم. در اواسط دهه ۸۰ بود كه تصميم گرفتم بيشتر به علايق هنريام بها بدهم و به صورت حرفهاي از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۶ مشغول كار طراحي طلا و جواهرات بودم و در اين حوزه در رويدادها و نمايشگاه معتبري نيز آثارم به نمايش درآمده است. اما چون اين كار از نظر روحي نميتوانست من را ارضا كند تصميم گرفتم آن را رها كنم و تمركزم را بهطور خاص روي هنرهاي تجسمي بگذارم.
آيا به آموختهها و تجربههاي شخصيتان بسنده كرديد، يا نه، براي حرفهاي بودن تصميم گرفتيد كه در كلاسها و دورههاي آموزشي شركت كنيد؟
نه. به آموختههاي خودم بسنده نكردم و به واسطه علاقهمنديام به مباحث تخصصي هنرهاي تجسمي نظير طراحي، نقاشي، تكنيكهاي نقاشي و مجسمهسازي، فرم و فضا، زيباييشناسي، تاريخ هنر و تصويرسازي از آموزههاي استاداني همچون محمد خليلي، محمدحسين عماد، حميد سوري، هليا دارابي، پيمان رحيميزاده، ريما اسلاممسلك و عليرضا سميعآذر بهره بردهام.
آثاري كه در نمايشگاه كتانژانت به نمايش گذاشتيد و نخستين نمايشگاه انفرادي شما در حوزه تجسمي به شمار ميرود در فاصله چه سالهايي خلق شدهاند؟
اين سه مجموعه را من در دوران كرونا خلق كردهام و به مرور آثارم به پختگي كه ميخواستم رسيد و تصميم گرفتم آنها را به نمايش بگذارم.
با توجه به اينكه سعيد باباوند كيوريتوري اين نمايشگاه را برعهده داشته، او از چه زماني همراه شد؟
همراهي او با اين رويداد تجسمي پس از خلق آثارم اتفاق افتاد و به من در انتخاب آثارم كمك كرد. من تا پيش از آن قصد داشتم هر مجموعه را به صورت مستقل به نمايش بگذارم اما در فرآيند گفتوگوهايي كه باهم داشتيم به اين باور رسيدم كه آثار هر سه مجموعه را در قالب يك نمايشگاه در معرض ديد مخاطبان قرار بدهم و فكر ميكنم اينگونه اتفاق خوبي رقم خورد.
با توجه به اينكه ميان آثار سه مجموعه گفتوگو و تعامل خوبي اتفاق افتاد كمي درباره روند خلق سه مجموعه بگوييد؟ اول كلاژها خلق شدند يا نه اول حجم يا همزمان؟
روند كارم به اين صورت بود كه اول كلاژها شكل گرفتند و به مرور از كلاژها به حجمها رسيدم. در واقع حجمها همان كلاژها هستند كه بعد پيدا كردهاند.
چه شد كه تصميم گرفتيد متريال اصلي كلاژهايتان را از مقواهاي بازيافتي انتخاب كنيد؟
با توجه به نگاه زيستمحيطي كه دارم تصميم گرفتم كلاژها را با مقواهاي بازيافتي و با ميكسمديا كه تركيبي از آب مركب، رنگ اكروليك بود خلق كنم. در اين نمايشگاه هم ۹۰ كلاژ در ابعاد مختلف روي ديوار به نمايش گذاشته شدهاند و يك كلاژ بزرگ كه اجزاي اين اثر با پيچ و مهره به هم متصل شدهاند.
تعمدي براي انتخاب اين پالت رنگي براي خلق آثارتان داشتيد؟
پالت رنگي تمام آثار اين مجموعه سياه و سفيد و طيف رنگهاي خاكستري است كه از سفيد به سياه ميرسند، است. انتخاب اين پالت رنگي در انتزاعي شدن آثارم سهم قابل قبولي دارد.
آيا از صفر تا صد مجسمهها توسط خودتان اجرا شده است؟
نه. من ماكت آثارم را ساختهام و اجراي نهايي برونسپاري شده است.
در اين نمايشگاه با دو نوع مجسمه مواجه هستيم برخي روي زمين جانمايي شدند و برخي هم ميانتهي و در فضا معلق هستند. كمي درباره مجسمهها بگوييد؟
دو مجموعه مجسمه در اين نمايشگاه به نمايش درآمدهاند. تعدادي از آنها در فضا معلق هستند و تعدادي هم روي زمين جانمايي شدهاند. مجسمهها ميانتهي با چوب ساخته شدهاند و فرم كلاژها و مجسمهها همه يادآور فرم خانه هستند. كوچكترين واحد اجتماعي خانه است و خانهها با در كنار هم قرار گرفتن روستا، شهر، كشور و در نهايت كل جهان را ميسازند و در كل اين واحدهاي اجتماعي همواره ما شاهد تلاقي، تضاد ديدگاهها و انديشهها هستيم و از تركيب اين تضادها است كه كلاژ بزرگ كلانشهرها شكل ميگيرند. من در اين نمايشگاه تلاش كردهام گوشههايي از اين كلانشهر را بسازم؛ كلانشهري كه در آن شاهد آلودگيهاي متعدد روحي و رواني هستيم. برخي از احجام در اين فضا به حالت معلق قرار دارند و برخي نيز با پيچ و مهره به هم وصل شدهاند و انتخاب پالت رنگي خاكستري هم براي تحقق اين امر به من كمك كردهاند.
اگر به آثار اين سه مجموعه در نگاه هم نگاه كنيم به مرور شاهد قوت گرفتن نگاه انتزاعي شما هستيم چگونه به اين نگاه رسيديد؟
اين نمايشگاه شامل آثار سه مجموعه «سواد قريه»، «كتانژانت» و «قنطورس» است. در مجموعه سواد قريه اگرچه در پي كشف روابط فرمي آبستره بودم اما از مسير اين مكاشفه به بازخلق جهان پيرامونم رسيدم. مناظر شهري در اين دوره كاري، تصوير معماري كهن ايران را فراياد ميآورد كه با تيرگي اندود شده است. براي خلق اين مجموعه كلاژ از پسماند استفاده كردهام. «كتانژانت» دربرگيرنده آثاري است كه در ابعاد بزرگ اجرا شدهاند اما تفاوت اصلي دو مجموعه به ابعاد و تكنيك منحصر نميشود. در كتانژانت نگاه من انتزاعيتر شده و با حذف جزييات به دنبال بيان نابگرايانهتري در آثار بودم. «قنطورس» هم حجمهاي ميانفرم و بيفرمي هستند اگرچه اين حجمهاي چوبي خود شكلي ثابت و غيرقابل تغيير دارند اما در واقع يونيتهايي هستند كه به تناسب فضا و حضور مخاطب و رفتار او تغيير ميكنند. اين يونيتها نسبت با هم و در چينشهاي متفاوت معنايي جديد ميگيرند و به حجمهايي ناپايدار و بداهه بدل ميشوند.