• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5637 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۴ آذر

تنها گزينه بايدن براي خروج از بحران در خاورميانه

 محيط منطقه‌اي خاورميانه، خليج فارس و غرب آسيا را به وجود آورد. درگيري‌هاي نظامي امريكا در روند اشغال نظامي افغانستان و عراق به عنوان هشداري براي زمامداران ايالات متحده در دومين دهه قرن ۲۱ محسوب مي‌شود. به همين دليل است كه نشانه‌هايي از تغيير و تداوم در سياست منطقه امريكا براي مديريت و كنترل بحران‌هاي مرحله‌اي مشاهده مي‌شود. امريكا در سال ۲۰۰۹ سياست موازنه فراساحلي را در دستور كار خود قرار داد. موازنه فراساحلي به عنوان يكي از نشانه‌ها و شاخص‌هاي سياست امنيتي ايالات متحده براي اجتناب از بحران و درگيري‌هاي فزاينده تلقي مي‌شود.  بحران‌هاي سياسي نوظهور خاورميانه از اين جهت اهميت دارد كه زيرساخت‌هاي لازم براي مديريت بحران در فضاي آشوب‌زده را براي ايالات متحده به وجود مي‌آورد. هيلاري كلينتون و باراك اوباما در سال‌هاي ۲۰۱۱ به بعد از سياست ظهور بازيگر آشوب‌ساز همانند داعش استفاده كردند. بحران در سوريه به گونه اجتناب‌ناپذير گسترش يافت. نقش‌يابي داعش و بازيگران جنگ نيابتي در سوريه، معادله بحران را تحت‌تاثير خود قرار داد. هرگونه آشوب يا بازيگران آشوب‌ساز در محيط منطقه‌اي بحران را گسترش داده و نشانه‌هايي از چالش امنيتي فزاينده را به جا مي‌گذارد. امريكا تلاش كرد تا از الگوي موازنه نرم براي درگيرسازي ايران در محيط‌هاي بحران‌زده استفاده كند.  در اين دوران تاريخي ايران از الگوي ائتلاف تاكتيكي با روسيه در جنگ عليه داعش بهره گرفت. سياست منطقه‌اي امريكا در سال‌هاي ۲۰۰۱ به بعد با نشانه‌هايي از چالش امنيتي و بن‌بست تاكتيكي روبه‌رو شد. نتيجه اين امر را مي‌توان در كنترل محيط امنيت منطقه‌اي از سوي ايران دانست. اگرچه دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۷ تلاش كرد تا معادله جديد قدرت را شكل دهد، اما بحران به گونه فزاينده در اين محيط امنيتي در حال گسترش بود. نتيجه اين امر را مي‌توان در تصاعد بحران جست‌وجو كرد.
۲- نقش‌يابي ايران در سياست منطقه‌اي 
ايران در سال‌هاي ۲۰۱۰ به بعد موقعيت منطقه‌اي خود را ارتقا داد. نقش‌يابي ايران از اين جهت اهميت دارد كه زمينه مقابله با بازيگران و نيروهاي آشوب‌ساز در محيط منطقه‌اي را در دستور كار امنيتي خود قرار داد. ايران درصدد بود زمينه امنيت‌سازي در عراق و سوريه را شكل دهد. هرگونه امنيت‌سازي صرفا در شرايطي حاصل مي‌شود كه نشانه‌هايي از موازنه در الگوي رفتار بازيگران به وجود آيد. ايالات متحده و كشورهاي اروپايي درصدد برآمدند موازنه قدرت در محيط منطقه‌اي را عليه منافع و امنيت ملي ايران تغيير دهند.  امريكا و اروپا با تغيير موازنه از اين جهت بحران‌ساز شدند كه زمينه لازم براي نشانه‌هايي از نقش‌يابي گروه‌هاي افراطي و نيروهاي آشوب‌ساز را اجتناب‌ناپذير مي‌ساخت. نقش‌يابي امريكا و كشورهاي اروپايي براي آشوب‌سازي منطقه‌اي و به‌كار‌گيري بازيگران آشوب‌ساز، محيط امنيت منطقه‌اي خاورميانه را با بحران‌هاي فزاينده و بيشتري روبه‌رو ساخت.  امريكا و كشورهاي اروپايي درصدد بودند تا شكل جديدي از معادله قدرت را براي بي‌ثبات‌سازي محيط منطقه‌اي به كار گيرند. در حالي كه با ثبات‌سازي محيط منطقه‌اي از ساز و كارهاي كنش راهبردي ايران محسوب مي‌شد. اگرچه ايالات متحده و اروپا درصدد بودند تا قدرت منطقه ايران را كنترل كنند، اما ايران منطقه‌اي توانست نشانه‌هايي از كنش بين‌المللي را در دستور كار خود قرار دهد. در اين شرايط ايران توانست معادله امنيت خوشه‌اي را سازماندهي كند. ايران در قرن ۲۱ از ائتلاف‌هاي چند جانبه، امنيت خوشه‌اي، همكاري در فضاي بحران و درگيرسازي بازيگران منطقه‌اي براي ايجاد ثبات و همكاري‌هاي سازنده منطقه‌اي بهره گرفت.
نتيجه:  ايران از سياست مصالحه منطقه‌اي و همكاري بين‌المللي براي مديريت بحران بهره گرفت. در اين دوران تاريخي سياست منطقه‌اي ايران معطوف به همكاري‌هاي سازنده با ساير بازيگران بود. بر اساس چنين انگاره‌اي، زمينه كنش همكاري‌جويانه ايران در خليج فارس به وجود آمد. عربستان نقش محوري جهان عرب و بازيگران منطقه‌اي در شكل‌گيري اين فرآيند را عهده‌دار بود.  روسيه و چين را مي‌توان در زمره بازيگران بين‌المللي دانست كه از سياست منطقه‌اي ايران در جهت همكاري‌هاي سازنده حمايت كردند. نقش‌يابي چين به عنوان بازيگر موازنه‌دهنده منطقه‌اي از اين جهت اهميت دارد كه زيرساخت‌هاي لازم براي مشاركت، همكاري‌هاي چندجانبه و سازماندهي الگوي كنش مسالمت‌آميز را فراهم مي‌آوردند. ايران توانست شكل جديدي از معادله قدرت را از طريق سياست همسايگي به وجود آورد. ديپلماسي و همكاري‌هاي سازنده را مي‌توان در زمره اين‌گونه از سازوكارهاي كنش همكاري‌جويانه بازيگران براي باثبات‌سازي منطقه‌اي دانست. قدرت‌هاي بزرگ در فضاي همكاري‌هاي چند جانبه نقش سازنده ايفا كردند. ايران نيز توانست زمينه لازم براي مشاركت تاكتيكي را با قدرت‌هاي بزرگ و بازيگران منطقه‌اي به وجود آورد. نقش‌يابي چين و روسيه نه تنها به گسترش بحران منجر نشد، بلكه زمينه همكاري‌هاي چند جانبه در محيط منطقه‌اي را به وجود آورد. بعد ديگر سياست منطقه‌اي ايران را بايد چندجانبه‌گرايي بين‌المللي براي حل و فصل چالش‌هاي مربوط به قابليت هسته‌اي ايران دانست. اگرچه دونالد ترامپ از سازوكارهاي محدودسازي ايران بهره گرفت، اما سياست يك جانبه ترامپ براي بازگشت تحريم‌ها منجر به تسليم ايران نشد. ايران در اين دوران تاريخي، قابليت تكنيكي خود را ارتقا داده و از اين طريق سطح جديدي از ديپلماسي را براساس تجارب گذشته و سياست قدرت شكل داد. ايران منطقه‌اي در شرايطي مي‌تواند قابليت خود را ارتقا دهد كه در فضاي كنش مسالمت‌آميز قرار داشته و از اين طريق سازوكارهاي همكاري‌جويانه مبتني بر قواعد بين‌المللي را در دستور كار قرار دهد. ديپلماسي هسته‌اي ايران را مي‌توان يكي ديگر از ابعاد صلح‌سازي در سياست منطقه‌اي ايران دانست. در اين روند ديپلماسي هسته‌اي به موازات سياست قدرت و همكاري‌هاي مرحله‌اي حاصل شده است. ايران در محيط منطقه‌اي توانست مذاكرات دوجانبه و چند جانبه را در دستور كار قرار دهد. در اين فرآيند ايران توانست زيرساخت‌هاي لازم براي همكاري‌هاي فزاينده را فراهم آورد. در فضاي موجود محيط منطقه‌اي، ديپلماسي و الگوي كنش همكاري‌جويانه در فضاي دوجانبه و چندجانبه‌گرايي محورهاي اصلي صلح‌سازي و ثبات در محيط منطقه‌اي محسوب مي‌شوند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون