• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5639 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۶ آذر

تحليل علامه شهيدي درباره شهادت حضرت زهرا (س)

اكنون كه مشغول نوشتن اين داستان هستم كتاب ابن عبد ربه اندلسی (عقد الفريد) و انساب الاشراف بلاذری را پيش چشم دارم. داستان را چنان‌كه نوشته شد از آن دو كتاب نقل می‏كنم. بسيار بعيد و بلكه ناممكن می‏نمايد چنين داستانی را بدين صورت، هواخواهان شيعه يا دسته‌های سياسی موافق آنان ساخته باشند، چراكه دوستداران شيعه در سده‌های نخستين اسلام نيرويی نداشته و در اقليت‏ به‌سر می‏برده‏اند. چنان‌كه می‏بينيم اين گزارش در سندهای مغرب اسلامی هم منعكس شده است. بدين‌ترتيب احتمال جعل در آن نمی‏رود.
در كتاب‌های ديگر نيز مطالبی از همين دست ملايم‏تر يا سخت‏تر ديده می‏شود. طبری مي‌نويسد: انصار گفتند ما جز با علی بيعت نمی‏كنيم. عمر بن خطاب به خانه علی(ع) رفت. طلحه و زبير و گروهی از مهاجران در آنجا بودند.
[يكي از آنها] گفت: ‏به خدا قسم اگر برای بيعت ‏با ابوبكر بيرون نياييد شما را آتش خواهم زد. زبير با شمشير كشيده بيرون آمد. پايش لغزيد و برو افتاد. مردم بر سر او ريختند و او را گرفتند. راستی در آن روز چرا چنين گفت‌وگوهايی بين ياران پيغمبر درگرفت؟ اينان كسانی بودند كه در روزهای سخت‏بياری دين خدا آمدند. بارها جان خود را بر كف نهاده به كام دشمن رفتند. چه شد كه به‌ زودی چنين به جان هم افتادند؟ علی و خانواده پيغمبر چه گناهی كرده بودند كه بايد آنان را آتش زد. بر فرض كه داستان غدير درست نباشد. بر فرض كه بگوييم پيغمبر كسی را به جانشينی نگمارده است. بر فرض كه بر مقدمات انتخاب سقيفه ايرادی نگيرند. سرپيچی از بيعت در اسلام سابقه داشت. بيعت نكردن با خليفه گناه كبيره نيست. حكم فقهی سند می‏خواهد. سند اين حكم چه بوده است؟ آيا اين حديث را كه از اسامه رسيده است مدرك اجتهاد خود قرار داده بودند. (لينتهين رجال عن ترك الجماعه اولا حرفن بيوتهم). بر فرض درست‏ بودن روايت از جهت متن و سند آيا اين حديث ‏بر آن جمع قابل انطباق است؟ اين حديث را محدثان در باب صلوه آورده‏اند.
پس مقصود تخلف از نماز جماعت است. از اينها گذشته آن ‌همه شتاب در برگزيدن خليفه برای چه بود؟ و از آن شگفت‏تر آن گفت‌وگو و ستيز كه ميان مهاجر و انصار در گرفت چرا؟ آيا انصار واقعه جحفه را نمی‏دانستند يا نمی‏پذيرفتند؟ آيا می‏توان گفت از صد هزار تن مردم يا بيشتر كه در جحفه گرد آمدند و حديث غدير را شنيدند هيچ يك از مردم مدينه نبود و اين خبر به تيره اوس و خزرج نرسيد؟ از اجتماع جحفه سه ماه نمی‏گذشت. رييس تيره خزرج كه خود و كسان او صميمانه اسلام و پيغمبر اسلام را ياری كردند چرا در آن روز خواهان رياست‏ شدند؟ و چرا به مصالحه با قريش تن در دادند و گفتند از ما اميری و از شما اميری؟ مگر امارت مسلمانان را چون رياست قبيله می‏دانستند؟ چرا اين مسلمانان غمخوار امت و دين نخست ‏به شست‌وشو و خاك سپردن پيغمبر نپرداختند؟
شايد چنان‌كه گفتيم می‏ترسيدند فتنه برخيزد. ابوسفيان در كمين بود، ولی چرا از بنی‌هاشم كسی را در آن جمع نخواندند؟ آيا ابوسفيان و توطئه او برای اسلام آن اندازه خطرناك بود كه چند ساعت هم نبايد از آن غفلت كرد؟ ابوسفيان در آن روز كه بود؟ حاكم دهكده كوچك نجران؟ اگر اوس و خزرج مهاجران و تيره‌های هاشمی و بنی تميم و بنی عدی و دسته‌های ديگر با هم يك‌دست می‏شدند ابوسفيان و تيره اميه چه كاری از پيش می‏بردند؟ و چه می‏توانستند بكنند؟ هيچ! آيا بيم آن می‏رفت كه اگر امير مسلمانان به زودی انتخاب نشود پيش آمد ناگواری رخ خواهد داد؟ در طول چهارده قرن يا اندكی كمتر صدها بار اين پرسش‏ها مطرح شده و بدان پاسخ‏ها داده‏اند چنان‌كه در جای ديگر نوشته‏ام اين پاسخ‏ها بيشتر بر پايه مغلوب ساختن حريف در ميدان مناظره است نه برای روشن ساختن حقيقت. به نظر می‏رسد در آن روز كسانی بيشتر در اين انديشه بودند كه چگونه بايد هر چه زودتر حاكم را برگزينند و كمتر بدين می‏انديشيدند كه حكومت چگونه بايد اداره شود و به تعبير ديگر از دو پايه‏ای كه اسلام بر آن استوار است (دين و حكومت) بيشتر به پايه حكومت تكيه داشتند. گويا آنان پيش خود چنين استدلال می‏كردند: چون تكليف حكومت مركزی معين شد و حاكم قدرت را به دست گرفت ديگر كارها نيز درست‏ خواهد شد. درست است و ما می‏بينيم چون مدينه توانست وحدت خود را تامين كند در مقابل مرتدان ايستاد. آنان را سر جای خود نشاند و پس از فرو نشاندن آشوب داخلی آماده كشور گشايی گرديد، ولی آيا اصل حكومت و انتخاب زمامدار را می‏توان از دين جدا ساخت؟ به خصوص كه شارع اسلام خود اين اصل را تثبيت كرده باشد؟ به هر حال نزديك به چهارده قرن بر اين حادثه می‏گذرد. آنان كه در آن روز چنان راهی را پيش پای مسلمانان نهادند غم دين داشتند يا بيم فرو ريختن حكومت را نمی‏دانم. شايد غم هر دو را داشتند و شايد پيش خود چنين می‏انديشيدند كه اگر شخصيتی برجسته عالم پرهيزگار و از خاندان پيغمبر آن اندازه تمكن يابد كه گروهی را راضی نگه دارد ممكن است در قدرت حاكم تزلزلی پديد آيد. اين اشارت كوتاه كه در تاريخ طبری آمده باز گوينده چنين حقيقتی است:  «پس از رحلت دختر پيغمبر چون علی(ع) ديد مردم از او روی گرداندند با ابوبكر بيعت كرد» آری چنان‌كه فرزند علی گفته است ‏«مردم بنده دنيايند... چون آزمايش شوند دينداران اندك خواهند بود.»
چنان‌كه در جای ديگر نوشته‏ام من نمی‏خواهم عاطفه گروهی از مسلمانان جريحه‏دار شود نمی‏خواهم خود را در كاری داخل كنم كه دسته‏ای از مسلمانان برای خاطر دين يا دنيا خود را در آن در آوردند. آنان نزد پروردگار خويش رفته‏اند و حساب‌شان با اوست. اگر غم دين داشته‏اند و از آن كردارها و رفتارها خدا را می‏خواسته‏اند پروردگار بهترين داور است، اما سخن شهرستانی سخنی بسيار پرمعنی است كه «در اسلام در هيچ زمان هيچ شمشيری چون شمشيری كه به خاطر امامت كشيده شد بر بنياد دين آهيخته نگرديد.» باز در جای ديگر نوشته‏ام كه اگر نسل بعد و نسل‏های ديگر در اخلاص و فداكاری هم‌پايه مهاجران و انصار بودند، امروز تاريخ مسلمانان به گونه ديگری نوشته می‏شد.
 از كتاب «زندگاني حضرت زهرا(س)» نوشته مرحوم دكتر سيدجعفر شهيدي. 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون