درباره فيلم «نبودن» به كارگرداني و نويسندگي علي مصفا
بودن يا نبودن
مستانه پيرايش
«نبودن» فيلم آخر علي مصفا نمونه موفقي براي مثال است كه اگر در دايره اكران هم نباشي صرفا كافي است اثري شسته و رفته را ارايه كني تا در فضاي اكران آنلاين با تمام محدوديتها اثرت ديده شود. خبر موفقيت اين فيلم از ايده تا اجرا دهان به دهان پيچيد و مخاطبان بسياري را با خود همراه كرد. كاستيهايي بدون شك از نظر برخي مطرح شد اما باقي نقدهاي منفي سليقهاي بود و نه منصفانه درباره كيفيت همهجانبه يك فيلم، حال از زوايايي به فكر پشت اين اثر ميپردازم. مصفا كه هميشه آثاري شخصي ارايه داده و هميشه مخاطباني از جنس خاص را با خود همراه ساخته بود حالا يكي از شخصيترين فيلمهاي خود را با نام «نبودن» در پراگ ساخته و درباره اين فيلم در يك جمله ميتوان گفت: فرزند زمان خويشتن است. حال اگر بخواهيم از ظرافتها و البته ظرفيتهاي اين فيلم سخن بگوييم نكات بسياري قابل شمردن است. قصه اين فيلم كه بيربط به اوضاع سياسي ايران و جهان نيست، جدال سياسي كهنهاي را بازخواني ميكند و در عين بازخواني با دلايل منطقي و داستاني آن را بيهيچ برخورد شعاري آسيبشناسي ميكند.
قهرمان بودن يا قهرمان نبودن
در مرور قصه نبودن ما با سفر قهرمان براي بازخواني زندگي قهرمان خودش يعني پدرش مواجه هستيم و بيهيچ استعاره و پيچيدگي آينهاي مقابل تمام قهرمانان خود ميگيريم تا خود را بازخواني كنند يا بهتر بگويم آنها و كارنامه و عملكرد آنها را بازخواني كنيم، ميزان تاثيرات مثبت و منفي آنها بر سرنوشت نسل پس از خودشان را بسنجيم. اين مباحث همانطور كه در فيلم در ديالوگي تلخ و شيرين در كافهاي شكل ميگيرد مختص به ايران هم نيست و دوراني سياسي از جهان را مرور ميكند كه از خلال جنگ جهاني دوم به بعد را بازخواني ميكند و ميزان اشتباهات و توفيقات قهرمانانش را هم ميسنجد.
مستند بودن يا نبودن
مصفا با زيركي قصهگويي و تسلط بر سينماي داستاني و گويا شناختي خوب از سينماي مستند، فيلم را با زباني مستقيم و مستندگونه ارايه داده است كه باورپذيري بخشهاي داستاني آن را بالا برده و همچنين به گسترده شدن دايره مخاطبان اثر كمك كرده است. گريز از سياست به تاريخ، از تاريخ به ادبيات، از زندگي شخصي به سرنوشت جمعي تمام اينها فيلم را خوش ريتم و ملموس كرده است. اين تنوع موضوع در عين يكپارچگي موضوعي فيلم يعني قوام يافتن يك فيلمنامه است. شما در دل داستان است كه به اين موارد ميپردازيد و نه
جدا جدا و مساله شاعري يا تئاتر يا تاريخ ادبيات يا حتي زندگي عاطفي افراد كلاژ نشده است، بلكه طراحي شده و برايش قصه گفته شده است.
در مكان و زمان بودن يا نبودن
مساله مسافت و مساله زمان در اين اثر به دليل خاصيتهاي تاريخي و سياسي آن لازم بود و چه خوب كه اين فيلم در پراگ ساخته شد كه اگر قرار بود همين پروسه جستوجو و ديالوگها را در ايران تصور كنيم شايد وزن بالايي از فيلم كم ميشد و محدوديتهاي بسياري ناگزير بود كه فيلم را تبديل به يك بيانيه ضعيف و سرسري ميكرد. حال در اتمسفر محيط بودن و پيدا كردن و طراحي كردن ميزانسنهاي لازم براي ايجاد ديالوگها و مطرح كردن خرده روايتها باعث شد اثر از آن خطر در امان مانده است.تعريف ميزانسن در اين فيلم وابسته به خرده داستان است و گردش فرد ميان تك تك ميزانسنها سرك كشيدن او براي وصل اين داستانها به هم را عمق بخشيده و باورپذير كرده است. شخصيت اصلي در حال مستندنگاري است درحالي كه با كليشه گريزي مصفا كه باز هوشمندانه بود باعث شد ما او را در ميزانسن تكراري پشت ميز نشستن و نوشتن و فضاهاي تكراري نميبينيم. حتي تلفن همراهش مفهوم دقيق فرزند زمان خويشتن است كه با آن عكاسي ميكند و تماس تصويري ميگيرد و در فيلمها و عكسهاي عزيزانش دقيق ميشود. مصفا از دو اول شخص استفاده كرده است كه يكي خودش است در مقام روايت و مشاهدهگر و ديگري برادر ناتني او در پراگ است كه گاهي روايت او را ميشنويم كه ذات قصهگويي است و باقي افراد نقش راوي سوم شخص را بازي ميكنند كه ذات سينماست. اين مفاهيم در چرخش ميان قصه و تاريخ و سينما فيلم را از كندي و آرامي به پويايي ذاتي كشيده است.
بخشي از جهان بودن يا نبودن
فيلم با ساختار محصول مشترك بودن نيست كه عرصههاي بينالمللي را تحت تاثير قرار ميدهد كه بسياري آثار كمدي و بدنه در سينماي اين سالها محصول مشترك ايران و كشوري ديگر بودند يا در دو مكان فيلمبرداري شدند اما به اين توفيق دست پيدا نميكنند، چون در سينماي جهان محلي از اعراب ندارند، پرهزينه هستند اما خالي از فكر. نبودن برخلاف اين روند بيمار است. او به حقيقت به زبان مشترك دست يافته درحالي كه زبان اول شخص داستان در يادگيري زبان چك الكن است اما به زبان مشترك دست يافته است و مسائل مشترك را مطرح كرده است و خود را بخشي از اين كره خاكي ديده و بخشي از خانواده بزرگ سينما در جهان و مخصوصا اروپاي شرقي. آنچه بعد از جنگ جهاني دوم ملموس است تاثير نسبي و مداوم كشورهاي جهان بر هم است و اين بدون شك با موج نوي سينما ثابت شد و همچنان در حال بسط و عمق بيشتر است. بدون ترديد گفتمان سياسي كشورها و سرنوشت تاريخ و ادبياتشان بر هنر و هنرمند غيرقابل انكار است.
آنا بودن يا آنا نبودن
شخصيت مرموز اين قصه هم در چرخش است درحالي كه در ابتداي كار سرنوشت مرموز پدر مورد بحث است اما در ادامه شخصيتي به نام آنا هر لحظه پررنگ ميشود و حتي ديگر در پايان اين سفر حتي بازماندگان آنا هستند كه اهميت پيدا ميكنند و اين آنا هميشه يك يار و همراه در عرصه هنر ادبيات و سياست است كه هميشه كسي در مسير حرفهاي خود هر آنچه كه باشد دلمشغولي هم دارد كه مشوق اوست در ادامه دادن به مسير كه فيلم حتي به اين هم اشاره دارد كه خواه اين مسير غلط يا درست، قابل نقد است اما همدلي در آن ناگزير. بودنها و نبودنهاي ديگر را با ديدن اين فيلم ميتوان به تعداد مخاطبان و سرگذشت خودشان و قهرمانانشان بسط داد.