مهدي بيك اوغلي
نحوه فعالیت های سلبی خالص سازان در بخشهای گوناگون به صورتی است که دلسوزان کشور را نسبت به تحولات آینده کشور نگران ساخته است. اشرف بروجردی استاد دانشگاه و فعال سیاسی، یکی از چهره هایی است که با بازخوانی مسیر انقلاب، تلاش می کند. تضادهای طیف های تندرو در عرصه مدیریت، تصمیم سازی و سیاست گذاری را یادآوری کند. بروجردی با اشاره به اینکه ایده های خالص سازان درست ۱۸۰ درجه با دیدگاه های امام متفاوت است، ایده های امام را در مسیر تحقق مطالبات مردم و پایبندی به قانون اساسی و کنشگری همه ایرانیان در عرصه های گوناگون می داند.
اين روزها موضوع زمينهسازي براي افزايش مشاركت در آوردگاههاي سياسي پيش رو به موضوعي مهم بدل شده است. ديدگاههاي متفاوت و در برخي موارد متضادي هم درباره آن مطرح ميشود. آيا زمينه براي مشاركت مردم در فضاي سياسي فراهم است؟
تا زماني كه شيوه و سياق نظام حكمراني در راستاي حذف نيروهاي ميانهرو و اصلاحطلب و ردصلاحيت آنها برقرار باشد، چه در انتخابات خبرگان، چه در انتخابات مجلس و رياستجمهوري و چه در ساير بخشهاي مديريتي، صنفي، مدني و...، شاهد كاهش مشاركت مردم خواهيم بود. مردم در برههاي با مشاركت خود (دوم خرداد 76 و انتخابات 92) و در برههاي ديگر با عدم مشاركت تلاش كردهاند مطالبات خود را به گوش برخي مسوولان برسانند. رهبر انقلاب هم از ابتداي سال 1402 بارها بر ضرورت افزايش مشاركت در انتخابات تاكيد كرده و از مسوولان زمينهسازي براي تحقق آن را خواستهاند. ايشان قاعدتا بايد دستورات لازم را هم به شوراي نگهبان و هياتهاي نظارت بدهند، تا در روند بررسي صلاحيتها حق كسي ضايع نشود. افرادي كه سلامت روان، سلامت عملكرد و سلامت فكر دارند، اما منتقد وضع موجود هستند، نبايد ردصلاحيت شوند. اساسا نمايندهاي كه رويكردهاي انتقادي نسبت به وضع موجود نداشته باشد، نميتواند وكالت مردم را به عهده بگيرد و پيگير مطالبات آنها باشد. اما در شوراي نگهبان افراد را به دليل انتقاد نسبت به سوءمديريتها و اشتباهات مديران، رد صلاحيت ميكنند! ادامه اين روند باعث ميشود مشاركت در انتخابات 1402 از نمونههاي قبلي پايينتر باشد، مگر اينكه شوراي نگهبان در فرصت باقيمانده فضا را تغيير دهد.
رهبرانقلاب از ابتداي سال 1402 و در مهمترين سخنرانيهايشان بارها بر ضرورت افزايش مشاركت در انتخابات تاكيد داشتهاند. اخيرا هم در ديدار با اعضاي شوراي نگهبان درباره راهكارهاي افزايش مشاركت در انتخابات صحبت كردند.
فرمايشات ايشان بايد توسط اعضاي شوراي نگهبان و ساير ناظران و مسوولان و مجريان عملا اجرايي شود. در گذشته نمونههايي وجود دارد كه ايشان رهنمودي را در خصوص صلاحيت نامزد خاصي داشتهاند اما شوراي نگهبان توجهي به آن نداشته است. زماني ميتوان از گشايش در بررسي صلاحيتها صحبت كرد كه ردصلاحيتهاي بيدليل برداشته شود و حق مشاركت، شامل حق كانديداتوري و حق حضور در انتخابات براي اقشار ذيل قانون اساسي فراهم شود.
اگر نقطه آغازين شكلگيري حاكميت يكدست را سال 98 و انتخابات مجلس يازدهم در نظر بگيريم، امروز 4سال از شكلگيري اين ساختار يكدست ميگذرد. شما عملكرد اين ساختار يكدست را چطور ارزيابي ميكنيد؟
ملاك عمل ما قانون اساسي است. در قانون اساسي به صراحت تاكيد شده كه همه ايرانيان فارغ از ديدگاه، عقيده و تفكرشان، حق مشاركت، حق كانديداتوري، حق اظهارنظر، حق آزادي بيان، حق حضور در اصناف، حق فعاليتهاي مدني و... را دارند. وقتي رعايت اين حقوق براي هر شهروندي الزامي است، تحقق حاكميت يكدست ممكن نخواهد بود. چرا كه جامعه ايران، جامعهاي چند صدايي و متكثر است. اگر ديدگاهها و اظهارات بنيانگذار انقلاب و بزرگان نظام بررسي شود، مشخص ميشود آنها اعتقاد داشتند حاكميت يكدست در ايران ممكن نيست به صلاح هم نيست. اساس ديدگاههاي بزرگان انقلاب مثل شهيد مطهري، شهيد بهشتي، شهيد چمران و...، مشاركت همه طيفها، اقشار، اديان، تفكرات و احزاب در اداره كشور بود. در سالهاي ابتدايي انقلاب امام (ره) به راحتي ميتوانستند زمينه شكلگيري حاكميت يكدست را فراهم سازند. اما ايجاد يك چنين ساختاري را به صلاح نظام و مردم و كشور نميدانستند. بنابراين سعي كردند زمينه مشاركت طيفها و گروههاي مختلف را فراهم سازند. شما به صحبتهاي امام (ره) با اعضاي مجلس خبرگان و اعضاي شوراي نگهبان در سالهاي ابتدايي انقلاب توجه كنيد تا متوجه شويد براي امام (ره) و ياران ايشان تا چه اندازه راي، نظر، خواسته و مطالبه مردم مهم بوده است. روالي كه در اين مقطع جمهوري اسلامي در پيش گرفته شده، به ضرر نظام خواهد بود. قاعدتا در اين ساختار يكدست نميتوان توقع رشد و توسعه كشور را داشت؛ چرا كه ايدههاي مختلف رشد از دل تضارب آرا و انديشههاست كه ظهور و بروز مييابد. متاعي كه در ساختار يكدست رشد ميكند، دروغ و دورويي و تحريف و ريا است. اين روند فاصله ايجاد ميكند. اگر قرار باشد يك جامعه ديني براي ايرانيان تصويرسازي شود، بايد اجازه اظهارنظر و ابراز وجود براي همه اقشار و دستهها و گروهها محترم شمرده شود. امام علي(ع) ميفرمايد: «...فاِنّهُمْ صِنْفانِاِمّااخٌ لك فِىالدِّينِ و اِمّا نظيرٌ لك فِىالْخلْقِ... ...اي مالك مردم دو نوعاند؛ يا برادر ديني تو هستند يا (حتي اگر هم آيين و همفكر تو نباشند) در خلقت با تو برابرند...» من براي آينده نظام بسيار نگرانم و فكر ميكنم با اين روشها، ميزان اتصال و ارتباط و اعتماد مردم با حاكميت را كاهش ميدهيم.
گروهي كه در فضاي سياسي كشور به خالصسازان معروف شدهاند؛ اغلب ذيل جرياني قرار دارند كه به جبهه پايداري و گروه مصباحيون نزديك هستند. اخيرا بحثي در خصوص نقش آقاي مصباح در مبارزات قبل از انقلاب، تشكل جمهوري اسلامي و ساختارسازيهاي بعدي شكل گرفته و نظارت موافق و مخالف بسياري درباره آن مطرح ميشود. از نظر شما آيا تفاوتي ميان قرائت امام خميني(ره) و آقاي مصباح در مسائل حاكميتي و اجرايي وجود دارد؟
ما كاري به شخص آقاي مصباح نداريم، بلكه صحبت در خصوص ايدهها، عقايد و انديشههاي ايشان است. اين واقعيتها، موضوعاتي نيستند كه جامعه فراموش كرده باشد. تاريخ همه را ثبت كرده است. تاريخ مواضع، صحبتها، رفتار و ترديدهاي آقاي مصباح را ثبت كرده است. همه اين دادههاي تاريخي و مستند نشان ميدهد كه زاويهاي 180 درجهاي ميان قرائت و انديشههاي امام (ره) با ديدگاههاي امثال آقاي مصباح وجود داشته است. امام (ره) همواره بر نقش مردم، راي مردم، مشاركت مردم و اصالت مردم در بزنگاههاي تصميمسازيها، تاكيد داشتند و آقاي مصباح اساسا راي و خواسته و نظر مردم را فاقد اهميت و اصالت ميدانستند. شاگردان و پيروان فردي كه ديدگاهش 180 درجه با امام(ره) متضاد است، حق ندارند براي جامعه ايراني و مردم ايران نسخه بپيچند كه چگونه رفتار كنند. تسلط تفكر مصباحي در جامعه ايراني، يعني دوري از آرا و انديشههاي امام. امام هرگز معتقد نبودند، اقليت بايد بر اكثريت سلطه داشته و سكان هدايت كشور را به دست بگيرند. اينها واقعيتهايي است كه در تاريخ ثبت و ضبط شده است. اينكه ميگويم خالصسازي منتهي به دو رويي و دروغگويي است ناشي از همين مسائل است. مصباحيون چرا به گونهاي رفتار ميكنند كه مردم تصور كنند اغلب كساني كه در نظام حكمراني مشاركت دارند، برخلاف منابع مردم رفتار ميكنند. به همين دليل معتقدم ديدگاههاي فردي مانند آقاي مصباح در تضاد با ديدگاههاي امام(ره) است و امام هرگز اين شيوه رفتار، گفتار و منش را نميپسنديدند. نميدانم پايداريچيها از كدام منبع فكري، تغذيه ميكنند. اما قطعا ميدانم حاصل رفتار آنها در جامعه ايران، كشور را دچار تشتت، بياعتمادي به حاكميت و اضمحلال نيروهاي توانمند ميكند.
بياييد فرض كنيم، موانع پيش روي اصلاحطلبي ادامه داشته باشد. ردصلاحيتها گستردهتر از قبل ادامه داشته و محدوديتها بيشتر شود، جريان اصلاحات، گفتمان اصلاحات و احزاب اصلاحطلب فارغ از تاييد يا رد صلاحيت چگونه بايد ارتباط خود را با مردم و گروههاي سمپات خود مستمر دارد؟
اصلاحات قاعدتا بايد به تبيين ديدگاههاي اصلاحطلبانه در همه شؤون و عرصهها بپردازد. مردم بايد آگاه شوند و نقش اصلاحات در اين آگاهيبخشی كليدي است. اساسا آگاهي بزرگترين فضيلت در همه اعصار و جهل بزرگترين رذيلت است.مردم به جهت ناآگاهي و دوري از حقايق است كه سكوت كرده، بيتفاوت ميشوند و حرفي نميزنند. البته در بسياري موارد هم ترس از برخوردهاي خشونتآميز طرف مقابل است كه مردم را وادار به سكوت ميكند. جامعه ايراني با اين تاريخ هزاران ساله و تمدن ژرف نبايد اينگونه سر در گريبان بيتفاوتي فرو برد.نقش اصلاحطلبان در اين رنسانس آگاهي بخش كليدي است.اصلاحطلبان بايد به بيان ديدگاههاي خود بپردازند. گزارههايي چون مردمسالاري، تعامل با جهان، آزادي بيان، شايستهسالاري، تخصصگرايي، مدارا و...از جمله مهمترين مواردي است كه محتواي گفتمان اصلاحات را شكل ميدهند. اين گزارههاي بنيادين نيازمند تفسير و تحليل و واكاوي است.مردم خودشان بايد انتخابگر باشند، بدون اعمال فشار، اعمال زور و...بايد بهترين تصميمات را به نفع منافع خود و جامعه بگيرند.
برخي از طيفها و جريانات اصلاحطلب نگرانند كه ردصلاحيتهاي گسترده منجر به فاصله افتادن ميان جريان اصلاحات و بدنه سمپات آنها شود و از چرخه تصميمسازي و سياستگذاري دور بيفتند. ديدگاه شما در اين خصوص چيست؟
فكر ميكنم هرچند موانع زيادي پيش روي اصلاحطلبان است، اما نبايد نااميد شوند. چرا كه اصلاحات همچنان وجود دارد، اگر اصلاحطلبان با موانع ستبر هم مواجه شوند، اصلاحات را نميتوان حذف و محو كرد. در تمام تاريخ معاصر و قبل از آن، مطالبه مردم ايران تحقق اصلاحات بوده است. چه در زمان مشروطيت، چه در زمان جنگهاي اول و دوم جهاني كه ايران به عرصه تاخت و تاز قدرتها بدل شده بود، مردم ايران خواستار تحقق گفتمان اصلاحات متناسب با شرايط عصر خود بودند. تلاش اصلاحطلبان بايد بهروزآوري و زنده نگه داشتن اين گفتمان باشد. امروز هم سرنوشت محتوم اين كشور، حركت در مسير اصلاحات است. دير و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد.تغييرات صحیح اصلاحطلبانه را بايد بر مبناي نيازهاي بشري و بر مبناي حاكميت قانون و حقيقت پيش برد تا زمان براي كنشگري حداكثري فراهم شود.