اولويت كدام است؟
امضاي محفوظ
ظهر روز [...] از ميدان [...] وارد ايستگاه متروي [...] شدم. در ورودي ايستگاه 3 خانم حجاببان به همراه 5 مامور نيروي انتظامي ايستاده بودند و مشغول حرف زدن بودند. نزديك ايستگاه مترو هم يك ون سفيد رنگ متعلق به حجاببانها پارك شده بود. به محض ورودم به ايستگاه مترو، مرد مسافري كه جلوتر از من حركت ميكرد بر زمين افتاد و دچار تشنج شد. مرد ميانسالي بود كه ميلرزيد و كف از دهانش بيرون ميريخت. با مشاهده اين وضع به مردمي كه اطرافش جمع شده بودند، گفتم كه پزشك هستم و در فوريترين اقدام مراحل احيا را براي بيمار انجام دادم. در همان زمان، مرد ديگري خودش را با عجله به بالين بيمار رساند و گفت كه برادر اوست و برادرش، جانباز شيميايي است و الان هم قرار بود به بيمارستان [...] برود تا معاينات دورهاي برايش انجام شود. در همان حال خانمي هم آمد و ادعا كرد كه پرستار است و گفت كه همين الان به اورژانس 115 تلفن ميزند تا ماشيني براي انتقال بيمار بفرستند. در تمام مدتي كه من مشغول اقدامات احيا بودم و با برادرش مشغول حرف زدن، هيچكدام از حجاببانها قدمي پيش نگذاشتند و فقط از فاصلهاي دور مشغول نظاره اين وضع بودند اما يكي از ماموران بالاي سر بيمار آمد و مشغول نظاره اوضاع شد. به داروخانهاي كه نزديك ايستگاه مترو بود رفتم و كارت نظام پزشكيام را نشان دادم و شرايط را توضيح دادم و درخواست كردم يك ويال تزريقي ديازپام و يك سرنگ به من بدهند. اقلام را خريدم و دوباره به بالين مرد برگشتم. آماده تزريق دارو بودم كه مرد دوباره دچار تشنج شد آن هم با شدتي بيشتر از بار اول. در همين زمان، يكي از ماموران انتظامي كه تا اين لحظه هيچ واكنشي به اين اتفاق نداشت نزديك آمد و مانع از تزريق دارو شد. گفتم آقا من پزشك هستم و براي بيمار دچار تشنج، ديازپام بهترين روش احياست اما مامور انتظامي دوباره تكرار كرد كه لازم به تزريق نيست و اجازه تزريق نداد. من كه نميخواستم درگير تبعات اين مداخله غيرمجاز در امور پزشكي بشوم، سرنگ و ويال دارو را همان جا كنار مرد رها كردم و به برادر بيمار گفتم مسووليت اين وضع ديگر با شماست. اين وضع حدود 40 دقيقه طول كشيد و از آمبولانس اورژانس هم خبري نشد ضمن اينكه مداخله مامور انتظامي هم مانع از اقدامات اوليه براي احياي بيمار شد. سوال مهم اين است كه آيا ماموران انتظامي، مجوز مداخله پزشكي هم دارند آنهم در شرايطي كه يك پزشك با كارت نظام پزشكي در محل حادثه حضور دارد و بهتر از آنها ميداند چه اقدامات اوليهاي براي احيا لازم است؟ آيا كمك به احياي يك بيمار؛ آنهم يك جانباز كه از جان و سلامتي و زندگي خود براي نجات اين سرزمين گذشته، در اين حد اهميت نداشت كه ماموران انتظامي و خانمهاي حجاببان، براي دقيقهاي از حرف زدن دست بردارند و با ابزاري كه دراختيار دارند، نيروهاي امدادي را در سريعترين وقت ممكن به كمك بطلبند؟ آيا ايستگاههاي مترو با توجه به حجم مسافر روزانهاش، از جمله مكانهايي نيست كه همچون پاييز پارسال، نيازمند استقرار دايمي آمبولانسهاي اورژانس براي رسيدگي به مواردي مشابه آنچه بنده با آن مواجه شدم باشد؟
٭ توضيح «اعتماد»: نام اين پزشك، ميدان و ايستگاه متروي مورد اشاره محفوظ است.