گروه حوادث|همهچيز از روزي شروع شد كه مرد كارخانهدار تصميم به فروش خانه ويلايي ۸۵ ميلياردياش در شمال تهران گرفت. يك كلاهبردار حرفهاي وقتي آگهي فروش اين خانه را ديد، نقشه كشيد هر طوري شده آن را تصاحب كند، اما در نهايت دستش رو شد. چندي قبل مرد ميانسالي كه صاحب يك كارخانه بزرگ بود، تصميم به فروش خانه ويلايياش در شمال پايتخت گرفت چرا كه خانوادهاش از سالها قبل به خارج از كشور مهاجرت كرده بودند و او هم تصميم گرفته بود نزد آنها برود. مرد كارخانهدار آگهي فروش خانهاش را در سايتها منتشر كرد و كمي بعد فردي با او تماس گرفت و در نقش خريدار با او قرار گذاشت و براي انجام معامله راهي خانه او شد. مرد كارخانهدار در تماس با پليس ۱۱۰ عنوان كرد مردي به نام مهران مرا در خانهام گروگان گرفت و ميلياردها تومان از من اخاذي كرد. او چند ساعت پس از ملاقات با فردي كه قرار بود خانهاش را بخرد با پليس تماس گرفته و مدعي شده بود كه قرباني نقشه اخاذي شده است. وقتي ماموران پليس در خانه او حاضر شدند، او گفت: فردي به نام مهران كه مدعي بود قصد خريد خانه ۸۵ ميليارد تومانيام را دارد و نماينده حقوقي يك شركت معتبر بازرگاني است براي معامله به خانهام آمد. حتي كارتش را به من نشان داد و به قدري خوب صحبت ميكرد كه اصلا به او شك نكردم. چند دقيقه بعد از اينكه او وارد خانهام شد و فهميد تنها هستم، اسلحهاش را روي سرم قرار داد و تهديد كرد كه اگر جاي طلا و دلارهايم را نشانش ندهم شليك ميكند. او سپس دست و پاهايم را با طناب بست و روي دهانم چسب زد. بعد به جستوجو در خانهام پرداخت و همه يوروهايي را كه داشتم سرقت كرد. او سپس مجبورم كرد با صرافي تماس بگيرم و درخواست دلار كنم. از آنجا كه نزد صرافان اعتبار داشتم به آنها زنگ زدم و درخواست ۴۰ هزاردلار كردم، اما متهم به اين مبلغ هم اكتفا نكرد. او در مرحله بعد از من خواست تا با طلافروشي تماس بگيرم و ۲۰۰ سكه تمام بهار بخرم. وقتي ديدم جانم در خطر است تسليم شدم و در نهايت بعد از گذشت ۵ ساعت، متهم با تحويل گرفتن سكهها و دلارها مرا رها و خانهام را ترك كرد.
دستگيري متهم
با اين شكايت، تحقيقات كارآگاهان اداره يكم پليس آگاهي تهران براي دستگيري گروگانگير مسلح آغاز شد. با بررسي دوربينهاي مداربسته تصويري از او به دست آمد و معلوم شد كه او مجرمي سابقهدار است. او روز حادثه تلاش كرده بود با تغيير چهرهاش راهي خانه گروگان شود اما با توجه به سوابقش كارآگاهان او را شناختند و طولي نكشيد كه مخفيگاه مجرم در يكي از شهرستانها شناسايي و او دستگير شد. متهم در بازجوييها به گروگانگيري و اخاذي اعتراف كرد و در ادامه تحقيقات مشخص شد كه او يك همدست نيز داشته كه او نيز دستگير شد. به گفته مرتضي نثاري، معاون مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي تهران، متهمان با قرار قانوني بازداشت شدهاند و تحقيقات تكميلي از آنها ادامه دارد.
اظهارات متهم
متهم ۴۵ ساله است. پيش از اين سه مرتبه به جرم جعل و كلاهبرداري بازداشت شده و هر بار به طعمههايش خود را فردي ثروتمند و با نام و فاميل جعلي معرفي ميكرد. او به سوالات زير در مورد پروندهاش پاسخ ميدهد.
با مرد كارخانهدار چطور آشنا شديد؟
آگهي فروش خانهاش را در يكي از سايتها ديدم. اول قصد تصاحب خانهاش را داشتم اما بعد نقشهام به اخاذي تبديل شد.
چطور ميخواستيد خانهاش را تصاحب كنيد؟
ميخواستم با سندسازي و جعل مدارك، خانهاش را به نام خودم منتقل كنم. براي همين از او خواستم سند خانهاش را به من بدهد كه از شهرداري استعلام كنم اما گفت اگر نياز به استعلام باشد خودش هم با من به شهرداري ميآيد. اين شد كه تصميم گرفتم نقشه را به گروگانگيري تغيير بدهم.
شاكي مدعي است كه ميخواستيد او را به قتل برسانيد؟
نه اصلا. حتي قبل از اينكه خانه او را ترك كنم، چسب دهانش را باز كردم كه خفه نشود. شايد چون اسلحه با من بوده تصور كرده كه ميخواهم جانش را بگيرم.
اسلحه را از كجا تهيه كرديد؟
خريد اسلحه كه كاري ندارد. كافي است بداني كجا ميفروشند، سراغش بروي. يك نفر را پيدا كردم، به حسابش پول ريختم و اسلحه را تحويل گرفتم.
همه سوابقتان جعل و كلاهبرداري است يا سوابق ديگري هم داريد؟
من استعداد خوبي در جعل دارم. از طرفي خيلي خوب صحبت ميكنم و ميتوانم افراد را فريب دهم. شما الان پاي اين برگه را امضا كن و بعد ببين چطور ميتوانم امضاي شما را جعل كنم. يا جملهاي بنويس و بعد تماشا كن كه چقدر راحت ميتوانم دست خط شما را تقليد كنم. همين شد كه فقط سراغ جعل و كلاهبرداري ميرفتم. باورتان ميشود بعضي وقتها حتي اسم اصلي خودم را فراموش ميكنم! چون با هركس كه آشنا ميشوم يك اسم و فاميل جديد براي خودم انتخاب ميكنم.
درباره روز حادثه و زماني كه وارد خانه شاكي شديد بگوييد.
همانطور كه گفتم نقشهام تصاحب خانهاش بود. چون تنها زندگي ميكرد و خانوادهاش ايران نبودند. ساعت ۹ صبح با اسلحهاي كه داشتم به خانهاش رفتم. آن روز سومين روز ملاقات ما بود و او تصور ميكرد كه قرار است من دلار براي بيعانه پرداخت كنم. وقتي رسيدم و ديدم نميشود سند خانهاش را بگيرم، او را تهديد به قتل كردم و پس از سرقت مقداري يورو، مجبورش كردم كه با صرافي و طلافروشي تماس بگيرد و درخواست دلار و سكه كند. ميدانستم به خاطر شرايط كارياش اعتبار بالايي دارد و صرافان به راحتي هرچه او بخواهد برايش تهيه ميكنند. او به دو صراف آشنا سفارش ۲۰ هزار دلار جمعا ۴۰ هزار دلار داد كه همدستم را به صرافي فرستادم و دلارها را تحويل گرفت. ۲۰۰ سكه طلا را هم به همين شكل همدستم تحويل گرفت و ساعت ۲ بعدازظهر بود كه از آن خانه خارج شدم. فرداي آن روز به شهرستان رفتم و يك خانه بزرگ ويلايي و دو خودرو خريدم اما در نهايت دستگير شدم. من صورتم را گريم كرده بودم كه شناسايي نشوم و حتي بوتاكس هم كرده بودم و كلاهگيس داشتم، اما چون سابقهدار بودم، لو رفتم.