• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5660 -
  • ۱۴۰۲ يکشنبه ۳ دي

حركت در مسير بزرگراه همت (۲)

مهرداد حجتي

تقي شهرام، سازمان را كاملا به تصفيه‌ها و ترورهاي درون‌تشكيلاتي به انحراف برده بود و سازمان را از آرمان‌هاي اوليه‌اش كه حنيف بنيان نهاده بود، به كلي دور كرده بود. حالا هم در همان سال‌هاي آغازين انقلاب، رجوي عليه حكومت نوپاي انقلاب شوريده بود و به بهانه حمايت از بني صدر، پايتخت را به آشوب كشانده بود.  او اما در ايران نماند. پس از مدتي جابه‌جايي در اختفا، در نهايت به همراه بني‌صدر از كشور گريخت. بعدها معلوم شد او با حيله به بني‌صدر نزديك شده بود. بني‌صدر قرباني يك توطئه شده بود. چون چندي بعد، از بني‌صدر هم جدا و به صدام نزديك شده بود. مساله رجوي، مساله دستيابي به «قدرت» بود، به هر طريق و به هر وسيله! كاري كه سازمان را در دست او تبديل به يك وسيله خطرناك كرده بود. همان موضوعي كه در نهايت بني‌صدر را روبروي او قرار داده بود و راه‌شان را از هم سوا كرده بود. بعدها بني‌صدر در گفت‌وگويي تلويزيوني از جاه‌طلبي‌هاي رجوي پرده برداشته بود و او را از نزديك شدن به دشمن متجاوز ايران، «صدام»، برحذر داشته بود. او به رجوي گفته بود، نزديك شدن به صدام او را براي هميشه تبديل به شخصيتي منفور خواهد كرد. چنان هم شد. بسياري از بازمانده‌هاي هوادار او هم، توجيهي براي آن رفتارش نداشتند، خصوصا پس از حمله نظامي به ايران در تابستان سال ۶۷ كه كار را براي خودش يكسره كرد.  اما از آن سو هم وضعيتي كه سازمان رجوي آن را در سال‌هاي جنگ -دهه ۶۰- به هم زد، ديگر هيچگاه به نقطه تعادل قبل بازنگشت. وضعيت امنيتي پديد آمده در دوران درگيري به اعضا و هواداران سازمان، دولت را از بازكردن فضا ترسانده بود. به همين خاطر هم، پس از پايان جنگ و آغاز دوران سازندگي هاشمي‌رفسنجاني، با اينكه در ظاهر شهرها تغييري چشمگير پديد آمد، اما زير پوست آن، تغييري در راهبرد سختگيرانه رخ نداد. ترسي كه خانه‌هاي تيمي و ترورها به جان مسوولان و رهبران انداخته بود، آنها را بيش از پيش محتاط كرده بود.  البته كه سختگيري‌هاي اجتماعي اوايل انقلاب - نظير برهم زدن مهماني‌ها و جشن‌ها و دورهمي‌ها - هم بود كه هنوز به اشكال ديگر در حال تكرار بود.  ممنوعيت «ويديو» و همچنين ممنوعيت نمايش فيلم‌هاي غربي، خصوصا هاليوودي در سالن‌هاي سينما، عرصه را براي بسياري از مردم، خصوصا جوان‌ها تنگ كرده بود. انقلاب، همه كاباره‌ها و كازينوها را بسته بود.  برخي از آنها هم به آتش كشيده شده بود.  «كاخ‌هاي جوانان» و مراكزي نظير آن هم جمع شده بود. جز سالن سينما و چند رستوران ديگر چيزي باقي نمانده بود. «بولينگ عبده» هم مثل «قصر يخ» مصادره شده بود.  وضع به شكل عجيبي براي نسل جوان دگرگون شده بود.  گشت‌هاي كميته و سپاه هم به خيابان‌ها اضافه شده بود تا مراقب رفتار مردم، به خصوص جوان‌ها باشند. قدم زدن دختر و ‌پسر جوان، مساله‌دار شده بود.  موضوعي كه يك دهه گشت‌ها را به‌شدت درگير كرده بود. جايي براي جوان‌ها باقي نمانده بود. هر آنچه هم كه تعطيل شده بود، ديگر چيزي جايگزين آن نشده بود. تشويق به امور ديني زياد شده بود. دولت به تصور شور و شوق ابتداي انقلاب، گمان داشت كه مردم در سال‌هاي بعد هم، همچنان با همان شور و اشتياق آنها و فرامين آنها را دنبال خواهند كرد.  اما كشور به سرعت در حال تغيير بود. سختگيري‌ها و به پر و ‌پاي مردم پيچيدن، بالاخره كار دست دولت داد. انفجار «راي» در دوم خرداد۷۶ نشان داد مردم خواهان تغييرند، خصوصا نسل جديد.  آنها حرف‌شان را با راي بيست ميليوني‌شان زده بودند. آنها اصلاحات مي‌خواستند. آنها خواهان اصلاح بسياري از رفتارها بودند. به شكلي راي‌دهندگان، با راي‌شان گفته بودند كه به بلوغ رسيده‌اند و ديگر صغير نيستند. آنها با آن حركت بزرگ، نشان داده بودند كه مي‌توان در همان چارچوب‌هاي قانوني و با همان ظرفيت قانون اساسي، كشور را به گونه‌اي ديگر اداره كرد. چنانكه دولت اصلاحات اداره كرد. وضعيت به كلي تغيير كرد. فرهنگ به جايگاه شايسته خود بازگشت. وضعيت اجتماعي دگرگون شد. دختران ‌‌و پسران از آزادي‌هاي بيشتري برخوردار شدند. موسيقي، تئاتر، سينما، كتاب، مطبوعات همه دوراني طلايي را سپري كردند. هرچند كه در ميانه راه، سختگيري‌ها بازگشت، اما وضعيت هيچگاه به پيش از دوم خرداد بازنگشت. سياست خارجي به كلي دگرگون شد. جهان به ديده احترام به ايران نگاه كرد. رييس‌جمهور برگزيده، فلسفه خوانده بود و همچون «واتسلاو هاول» از «مردمسالاري» حرف مي‌زد.  «بهار تهران» همچون «بهارپراگ» از راه رسيده بود.  جامعه به كلي پوست انداخته بود. حالا اما پس از گذشت بيش از دو دهه، ديگر هيچ نشاني از آن شادابي نيست. 
گروهي در تلاش براي بازگرداندن جامعه به دوران دهه شصت، در حال «نشاط‌زدايي» و «اميدزدايي» از جامعه‌اند. سخن از گشت‌هاي بيشتر، سختگيري هاي بيشتر مي‌كنند. بازگشت نظارت سختگيرانه به عرصه فرهنگ هم، وضع را در آنجا هم نگران‌كننده كرده است. مثل سختگيري براي نشر كتاب شعر دكتر شفيعي كدكني! دولت با رويكردي «دهه شصتي» نه تنها نسل جوان را به خود و نظام نزديك نمي‌كند كه حتي آنها را دورتر هم مي‌كند. همينطور نخبگان و انديشمندان را. بازگرداندن همه آن شور و شوق، با برگزاري يك انتخابات آزاد امكان‌پذير است. مي‌توان كشور را به «وضعيت عادي» بازگرداند. مي‌توان رنگ را به شهر برگرداند. مي‌توان دوباره شاهد خوشحالي مردم بود. مي‌توان هم به سران و رهبران و هم به مردم فرصت دوباره داد. كشور نياز به تغيير دارد.  ادامه پافشاري براي بازگشت به «ريل دهه ۶۰»، كشور را بيش از پيش فرسوده و ويران خواهد كرد. از نشانه‌هاي خرد و عقلانيت در دستگاه تصميم‌گيري، بهره‌گيري از صندوق راي براي تغيير است. كشور ظرفيت تغيير و اصلاح را دارد. نيروهاي كارآمدي همچنان براي كمك به بهبود اوضاع در دسترسند. مي توان با بازخواني تاريخ، از تكرار فجايع آن جلوگيري كرد.  ايران به منابعش براي نسل‌هاي بعد نياز دارد. نسل امروز نياز به انگيزه براي ماندن دارد. براي ساختن و آباد كردن. قرار نيست همه بسيجي يا مسجدرو باشند تا به ايران بينديشند.  برعكس آن بسيجي و مسجدرو بايد در وهله نخست ايراني باشند تا به اينك و آينده آن بينديشند. ايران نياز به دولتمرداني دلسوز و ‌كارآمد دارد. به كساني كه براي ذره ذره خاك آن دل بسوزانند و حاضر به جانباختن پاي آن باشند. درست مثل همان شيرمردان جبهه‌هاي جنگ كه بسياري‌شان از نوابغ بودند. كساني همچون باكري، خرازي، بروجردي يا همت.  

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون