جنگ غزه احياي برجام را متاثر نميكند
علي نظيفپور
آژانس انرژي اتمي در آخرين گزارش خود مدعي شده كه ايران سرعت غنيسازي اورانيوم خود را گسترش داده و به ميزان ذخاير اورانيوم غني شده 60 درصدي خود افزوده است. در كنار درگيريهاي ايران و امريكا در منطقه و مشخصا عراق، اين مساله نگرانيها را درباره افزايش تنش بين دو كشور افزايش داده است. براي مثال يك تحليل در روزنامه والاستريت ژورنال كه گرايش راست ميانه دارد چنين نگرانياي را مطرح كرده است. طبق اين تحليل، اين مساله ممكن است حتي شدت و سرعت تنشها در ديگر زمينههاي اختلافي، مثلا اختلاف منطقهاي را افزايش دهد. بنابراين اين سوال پيش ميآيد كه آيا اين گزارش آژانس طليعه تنشهاي جديدي بين دو دولت است يا خير.
پيشبيني در اين زمينه بسيار دشوار است ولي شايد بررسي تاريخ عملكرد امريكا در دوره رياستجمهوري باراك اوباما در اين زمينه آموزنده باشد، به خصوص با توجه به اين مساله كه عمده مقامهاي سياست خارجي جو بايدن با دولت اوباما نيز مشترك هستند و خود بايدن نيز در مقام معاون رييسجمهور در شكل دادن به سياست خارجي دولت اوباما نقش زيادي داشت. مدارك بسيار زيادي ازجمله كتابهاي خاطرات شخص اوباما و ويليام برنز كه اكنون رييس سياست، اولا روايت ميكنند كه براي دولت اوباما هيچ دستاوردي مهمتر از جلوگيري از عبور تهران از آستانه گريز هستهاي وجود ندارد (البته ايران همواره قويا اين اتهام را رد كرده است كه چنين قصدي دارد). اوباما و مقامهاي سابق دولت او بارها در دفاع از عملكرد خود در قبال ايران به چنين اولويتي اشاره كردهاند. درحالي كه جمهوريخواهان از دولت اوباما انتقاد كرده بودند كه در مذاكره با ايران امتياز زيادي داده و همچنين از مسائلي مانند سياست منطقهاي و برنامه موشكي ايران غافل بوده و حتي با امضاي برجام موقعيت منطقهاي ايران را تقويت كرده است، دموكراتها ذكر كردهاند كه اولويت مساله هستهاي از اين مسائل بيشتر بوده است و چون (طبق روايت و درك آنها) برجام بدون نياز به اقدام نظامي به ادعايشان مانع از عبور از آستانه گريز هستهاي شده، بنابراين سياست صحيحي بوده و مسائلي مانند مساله منطقهاي در برابر آن «فرعي» محسوب شدهاند.
به نظر دليل منطقياي وجود ندارد كه فرض كنيم موضع دولت بايدن تفاوتي معنادار با دولت اوباما در اين زمينه دارد. از نظر نگارنده شباهتهاي موضع دو دولت از اين قرار هستند: اولا هر دو دولت تمايلي به تغيير حكومت در ايران ندارند. تغيير حكومت در ايران از نظر حزب دموكرات با ايجاد بيثباتي در خاورميانه و اخلال در روند تامين انرژي همراه خواهد بود. ثانيا هر دو دولت به مساله هستهاي اهميت بيشتري نسبت به مسائل منطقهاي و موشكي ميدهند. ثالثا هر دو دولت در نهايت به دنبال ديپلماسي با ايران هستند. اين در حالي است كه جريان اصلي حزب جمهوريخواه به دنبال تغيير حكومت يا تغيير رفتار حداكثري است (تا حدي كه عملا با تغيير حكومت تفاوت معناداري ندارد) و بين موارد اختلاف نيز اولويت خاصي قائل نيست و به حل اختلاف در قالب «همه يا هيچ» معتقد است.
با توجه به اين مساله، به نظر نميرسد كه گزارش آژانس لزوما به تشديد تنشها در منطقه منجر شود. با توجه به اولويت بيشتر مساله هستهاي، احتمالا توجه دولت بايدن به مساله برنامه هستهاي بسيار بيشتر خواهد بود. با توجه به پرهيز دولت بايدن از تغيير حكومت و تلاش براي مديريت برخوردهاي احتمالي نظامي، اين مساله نبايد به شكلي مشهود به تشديد تنشها منجر شود. در واقع اين احتمال بيشتر است كه مساله هستهاي دوباره مساله منطقهاي را تحتالشعاع خود قرار دهد.
اما تفاوت دولت بايدن و اوباما نيز مهم است. در دولت اوباما نسبت به مساله برنامه هستهاي ايران يك حس اورژانسي بودن وجود داشت و دولت اوباما حس ميكرد كه گذر زمان به نفع آن نيست و هر روز كه از دست ميرود ايران بيش از هر زمان به آستانه گريز هستهاي نزديكتر ميشود. به همين دليل دولت اوباما هم براي كليد زدن فرآيند ديپلماسي و هم براي اعمال و تشديد تحريمها بر ايران عجله داشت. اما در رويكرد دولت بايدن شاهد هيچگونه شتابي نيستيم. اگرچه نگارنده با اين تحليل مخالف است كه دولت بايدن به دنبال توافق جديد با ايران نيست ولي واضح است كه دولت بايدن حس نميكند كه زمان به ضررش است و براي توافق تلاش خاصي هم نشان نداده و به شكلي معنادار نه تلاش براي ديپلماسي و نه فشار را افزايش نداده است. اين امر احتمالا بدان معني است كه دولت بايدن اولا مطمئن است ايران از زمان گريز هستهاي عبور نخواهد كرد يا اگر هم برود امريكا پيش از بحراني شدن اوضاع از آن مطلع خواهد شد و ثانيا به ادعاي اعضاي كابينه بايدن و شخص رييسجمهوري زمان به سود اين كشور است، چون به ادعاي آنها با گذر زمان و بد شدن وضعيت اقتصاد ايران نياز به توافق بيشتر خواهد شد.
شايد بتوان تصور كرد كه در اين يك زمينه خاص، گزارش اخير آژانس منشأ تغيير باشد. شايد اگر دولت بايدن حس كند كه خروج ايران از آستانه گريز امري جدي شده است، در رفتار خود نسبت به ايران تجديدنظر كند. اين امر يك جنبه خطرناك دارد كه همان اعمال جديتر تحريمها و تشديد آنها و در بدترين حالت رجوع مجدد پرونده ايران به شوراي امنيت است. اما اين امر يك جنبه مطلوب هم دارد و آن تلاش جديتر براي دستيابي به توافق و حل و فصل اختلاف از مسير ديپلماسي است. اينكه كدام گزينه محقق خواهد شد به رفتار ايران بستگي خواهد داشت.
البته اين تحليل بر اين مبنا استوار است كه امريكا گزارش آژانس را جدي بگيرد. از رفتار دولت بايدن كاملا واضح است كه اين دولت منابع اطلاعاتي خودش را دارد و لزوما در تحليل خود بر گزارشهاي آژانس اتكا نخواهد كرد. در صورتي كه گزارش آژانس نگراني امريكا از مساله هستهاي را تشديد نكند، بديهي است كه شاهد تغيير معناداري در رفتار اين كشور نخواهيم بود.
كارشناس مسائل امريكا