در حاشيه گرانترين جايزه ادبي ايران
ماهرخ ابراهيمپور
شانزدهمين جايزه جلال يا گرانترين جايزه ادبيات ايران چهارشنبه شب به پايان راه رسيد و برگزيدگانش را معرفي كرد. برگزيدگاني كه به روي سِن آمدند و جوايز خود را از دست مسوولان حاضر در تالار وحدت دريافت كردند. آنچه در آيين اختتاميه اين جايزه قابل توجه بود، جايزه «آرمان فلسطين» بود كه به شكل متفاوتي برگزيدگان خود را به حاضران در تالار وحدت معرفي كردند. يك نفر روي سن حاضر شد، بدون هيچ مقدمه شروع به خواندن سطوري از كتابي كرد كه در دست گرفته بود و از جملاتي كه ميخواند، موضوع داستاني مربوط به فلسطين بود. در واقع او حسينعليجعفري بود كه سطوري از رمان «صور» را خواند؛ رماني كه درباره حضور يك پيرمرد فلسطينی در راهپيمايی اربعين و در واقع پيوند ميان قدس و كربلاست. بعد از آن بلافاصله كوروش علياني از يك سمت ديگر سن شروع به خواندن سطوري درباره هولوكاست كرد، برگرفته از كتاب «متاستاز اسراييل» به قلم كوروش علياني است كه به مساله جنگ اسراييل ميپردازد.
آنچه در اين بخش از اختتاميه جايزه جالب بود، اهميت دادن به نويسنده، مولف و خود كتاب است. بارها نويسندگان و مولفان گلايه كردهاند كه در آيينهاي اهدای جوايز به نويسندگان و پژوهشگران كمتر فرصت صحبت داده ميشود تا پشت تريبون بروند و حرف بزنند و بيشتر سياستمداران، مسوولان و مديران فرهنگي صحنهگردان اين برنامهها هستند. اما در اختتاميه شانردهمين دوره جايزه جلال فرصت هر چند كوتاهي به دو نويسنده و پژوهشگر داده شد كه خودشان با خواندن سطوري از كتابشان با مخاطبان حرف بزنند. اين نكته جاي اميدواري داشت كه در اختتاميهها تنها براي دادن جايزه نويسندگان و پژوهشگران را فرا نخوانند بلكه به آنها فرصت بدهند تا لحظاتي هر چند كوتاه در مراسمي كه براي آنهاست با مخاطب از ميان سطور كتابهايشان حرف بزنند. اين نكته ديدني بود هر چند حتما اختتاميه جايزه جاي انتقاد هم داشت، اما خوب است كه بگوييم نكات خوب هم ديده ميشود.