«تهرون» و ترانه يلدا
فاطمه باباخاني
شب يلدا، كرگدن مشابه چند سالي كه در مراسمشان شركت كردم چند مهمان ثابت داشت؛ هارون يشايايي و ترانه يلدا!
«هارون يشايايي»، تهيهكننده هامون، اجارهنشينها، ناخدا خورشيد و... از خاطرات يك شب يلدايش صحبت كرد، «ترانه يلدا» هم متني را خواند و البته پيش از آن درباره تهران سخن گفت؛ از تهران و باغهايش، محلههاي قديمي و معماري خانههايش! نميشود ترانه يلدا جايي مهمان باشد و در نهايت به تهران نرسد، از اين نگويد كه مراقب اين شهر باشيد، مراقب آسمان و زمينش، درختانش و...
برخلاف اغلب كساني كه تهران را جاي زندگي نميدانند، براي ترانه يلدا تهران جاي زندگي است، شهري كه بايد آن را حفظ كرد و به آيندگان سپرد! از نگاه او تهران شهري نيست كه براي رهايي از آن بايد به ويلايي در شمال پناه برد يا به فكر مهاجرت از آن براي روزهاي بازنشستگي افتاد، بلكه در عوض بايد براي بهبودش كوشيد، همين نگاه باعث شده هربار يك بخش يا مشكل از تهران را در سخنرانياش مدنظر قرار دهد.
در شب يلداي امسال او از «لالهزار» گفت، از خانههاي قديمي اين محله و اينكه چه كنيم تا لالهزار همان رونقي را يابد كه در گذشته داشت. به عنوان مخاطب گاه به گاه سخنان اين معمار و شهرساز، چيزي كه در او برايم جلبتوجه ميكند، در نظر گرفتن تهران به عنوان يك پروژه شخصي است، اين شهر و مسائلش يك دغدغه هميشگي براي او است و همين باعث شده هويتش با آن عجين شود.
ترانه يلدا براي من دانشآموخته فارغالتحصيل دكتري معماري و شهرسازي از دانشگاه پليتكنيك تورينو و دانشگاه پاريس يا يكي از طراحان طرح جامع تهران نيست، او صداي تهران است، صداي شهري كه زيربار ساختوساز بوستانها و پاركهايش هر روز كوچكتر ميشوند، سينماهاي قديمياش متروكه شده و محلههاي قديمياش در حال از دست دادن هويتشان هستند. براي من ترانه يلدا شخصيتي قابل احترام است، كسي كه توانسته نام خود را با نام يك شهر عجين كند بهطوري كه هر بار نام تهران ميآيد، ياد زني بيفتم با لبخندي هميشگي بر لب، زني كه «تهرون» را دوست دارد و براي حفظ ميراث طبيعي و فرهنگياش كوششها كرده و ميكند.