شهر: رمان زندگي!
بهروز مرباغي
در تاريخ تكامل جوامع بشري، به تكرار از واژه «شهر» استفاده شده و باز هم خواهد شد. مثلا شهر نيشابور، شهر مرو و شهر رم. اما امروز استفاده از اين واژه حساسيت خاصي پيدا كرده. مرتب اين پرسش مطرح ميشود كه آيا مرو تاريخي هم شهر است تهران امروز هم؟ حتي، آيا تهران هم شهر است، نيويورك هم؟ چرا چنين پرسشي مطرح است؟ براي اينكه شهر امروز پيچيدگيهايي دارد كه در به اصطلاح شهرهاي قديم اصلا نبود. شهرهاي امروز چندساحتي هستند. روابط انساني در آنها چندبعدي و چندلايه است. درست مثل رمان كه چندلايه و چندساحتي است. به همين دليل است كه گفته ميشود «رمان مال دنياي مدرن است» قبل از جهان مدرن، داستان و قصه داشتيم ولي رمان نداشتيم. از داستان حسين كرد شبستري و اميرارسلان تا حتي داستان بلند «شوهر آهوخانم». در آنها روايتي خطي از زندگي قهرمان داريم و درگير لايههاي متعدد و متنوع زماني و حسي نيستيم. شهر هم در دوران گذشته روايتي ساده و تكبعدي داشت. حاكم و والي بود و مردم و رعايا. همه چيز در جاي خود و تحت كنترل و سلطه نظام حاكم كه در چهره يك شخص متبلور بود. امروز در جهان مدرن، مديريت و حكومت سيستمي است نه فردي. در شهر و در همه شوون زندگي با سيستم مواجه هستيم نه فرد. بر اين اساس است كه گفته ميشود جهان مدرن يعني جهان خردپذير. باز بر همين پايه است كه ويژگي شهرها و جوامع مدرن را «سيستمي» بودن آنها ميدانند. در رمان نيز، دقيقا، چنين است. شروع رمان ممكن است به دست و خواست نويسنده باشد ولي ختم آن دست او نيست. روايت است كه روزي «گوستاو فلوبر» خالق رمان «مادام بواري» در كنج كافه نشسته بود و در عزلت خود گريه ميكرد. هر چه دور و بريها اصرار كردند بدانند دليل غم سنگين او چيست، ثمري نداشت تا اينكه بغضش تركيد و فرياد زد قهرمان رمانم مرد! مردم خنديدند! «يعني چه؟ ميخواستي نكشي!» «دست خودم نبود. خيلي تلاش كردم نجاتش دهم، نشد!» يعني رمان منطق چندلايه دارد و نويسنده نميتواند سرنوشت قهرمان را به ميل خود تغيير دهد. اين منطق، همان منطق جامعه مدرن است. حركت جامعه و سرنوشت شهر تابع فعل و انفعالهايي است كه ذاتي تكامل اجتماعياست. امكان افسار زدن بر آن نيست. بهعينه ميبينيم شهر زندگي خود را ادامه ميدهد، روياپرستان هم راه خود را ميروند. بارها در بحثهاي علمي و دانشگاهي گفته شده «شهر ساخته نميشود، زاده ميشود.» در ايران ما، تجربه بازسازي شهر زلزلهزده بم و بحثهاي پيراموني آن نشان داد كه نميشود بمِ زلزلهزده را رها كرد و رفت در فاصلهاي از آن شهر جديدي ساخت! هر چند كه آواربرداري و بازسازي شهر زلزلهزده بسيار گرانتر از ساخت شهر جديد باشد. شهر منطق چندلايه خود را دارد. نميتوان رمان زندگي را داستان حسين كرد شبستري دانست.
معمار و مدرس دانشگاه