گروه دين و فلسفه| محمد عثماني در اين يادداشت به «مصحف المشهد الرضوي» و تاثير آن در بازخواني انديشههاي سياسي اسلام اوليه پرداخته است. وي در بخشي از اين يادداشت و شأن نزول آن آورده است: «مصحف مشهد رضوي، فارغ از اهميت اين متن كه متعلق به دوره صدر اسلام است، احياي اين مُصحف اهميتهاي مهم ديگري را به همراه خواهد داشت. بخش مربوط به امر نسخهشناسي و مربوط به معارف قرآني را خود جناب كريمينيا در مقالات و سخنرانيهاي گوناگون بدان اشاره كردهاند. اموري مانند متن حجازي و سبك نگارشي بعضي كلمات، برخورداري ۹۵درصد از كل قرآن كه خود يك قرآن كلي از عصر اوليه اسلام را براي ما نشان ميدهد؛ در مقام ابطال ديدگاههاي قرآنپژوهان چون جوون وانسبرو را به ارمغان خواهد داشت. جوون وانسبرو در كتاب مطالعات قرآني خود به طرح اين ديدگاه پرداخته كه قرآن متني است كه در فرآيند دو قرن شكل گرفته است. اين ديدگاه بر اين ايده استوار است كه اسلام به مثابه يك دين از رهيافت ديالكتيك اديان پيش از خود يهوديت و مسيحيت برساخته شده است. همچنين در فرآيند دو قرن تلاشهاي صورت گرفته در فهم و تفسير و برسازي يك متن متكامل و منسجم در يك مُصحف، اين متن را در مدت سه قرن اوليه صورت عيني امروزين نظم بخشيده است. احياي اين نسخه قرآن با قدمتي به صدر اسلام، تدوين قرآن در فرآيند چند قرن اوليه را زير سوال ميبرد.»
عثماني داراي دكتراي علوم سياسي (گرايش انديشه سياسي) است. اين يادداشت كه نخستينبار در وبسايت دينآنلاين منتشر شد، اكنون پيشروي شما قرار دارد.
ضرورت غور در اعماق تاريخ
محمد عثماني
تبارشناسي انديشههاي سياسي، مستلزم غور در اعماق تاريخ و كسب سرنخهاي شكلدهنده ذهنيت موسس يك ايده يا فكر است. پديدارهاي فكري مهم تاريخي، در يك لحظه از زمان در رويارويي با دشوارههاي موجود در آن جامعه و از طريق بهرهگيري از تجربههاي ديگر ملل، به هماوردي با تاريخ از براي گشايش در زيست انساني ميرود. اين فرآيند در اسلام دوره آغازين ما را با دو رويكرد در حال شكلدهي، يك نظم جديد اجتماعي در شبه جزيره حجاز روبهرو ميسازد؛ در مقام اول وحي است كه خداوند از طريق پيامبر، ايدهها و انديشههايي را براي آدميان ارسال ميكند. غايت از اين ارتباط الهي را تعالي بشر به سوي سعادت و بهزيستي تصور كرد. در مقام دوم اين پيام الهي با نزول بر زمين و انعكاس آن بر انسان از طريق زبان انساني و دريافت آن با عقل آدمي، اين بُعد الهي با تصورات، پيشفرضها و انديشههاي همساز ميشود. اين همسازي، نقطه عزيمت انسان در استفاده از اين پيام الهي براي ايجاد جامعه و نظم جديد است. در غير اين صورت، اگر اين پيام در چارچوب مقام رفيع الهي خود نگه داشته شود، تنها به يك پيام روحبخش ميماند كه انسان با خواندن آن، تعالي روحاني به دست ميآورد. اما غايت اين پيام اين را نمينمايد؛ زيرا در مسير ابلاغ پيام و اعمال رسالت از سوي پيامبر، وحي چونان پشتيبان، همراه او متناسب با دشوارهها و مسائل گوناگون مرتبط با زيست انساني در جامعه، آيه فرو فرستاده، راهنمايي و ارشاد كرده است.
هجرت و تاسيس جامعه مومنان
اين امر در دوره هجرت، اقدام به تاسيس جامعه مومنان كرده است. بر اين اساس، قرآن به عنوان يك منبع مبنايي برسازنده ذهنيت و افكار مومنان در مدار ديالكتيك با تصورات، انديشهها و باورهاي عرفي نهادينه در جامعه عربي حجاز به برسازي اجتماعي نوين مبادرت ورزيده است.
درك عميق از اين جامعه، مستلزم فهمي فرهنگي و فكري، پيش از نزول وحي و پس از آن است. اين مسير فكري را ميتوان گام به گام به دورههاي مختلف از بعد از فوت پيامبر تسري داد. كاري كه نويسنده اين سطور در مدت دو دهه، گام به گام در مسير فهم انديشههاي سياسي در تمدن اسلامي در روندي از دوران معاصر به صدر اسلام و از آن به عصر پسا باستان يا باستان متاخر انجام داده است. در مسير تبارشناسي انديشههاي سياسي، با توجه به ارتباطات فكري و فرهنگي كه از طريق تجارت شكل گرفته، عقلانيتي در بستر اسلامي برساخته ميشود كه نقطه عزيمت براي درك چگونگي نمود دين اسلام و شكلگيري يك جامعه نوين است. البته در اينجا بايد بين دو امر تفكيك صورت گيرد؛ ميان امر متعالي متجلي در وحي با امر عرفي كه ناشي از مناسبات فكري و فرهنگي نهادينه در يك جامعه است.
امر متعالي
امر متعالي در مقام همراه پيامبر و پشتيبان عمل ميكند. اما در دورهاي از تاريخ اسلام، پيامبر به مثابه رهبري سياسي، نقشي عرفي را با نقش پيامبري در جامعه همساز ميكند. پيامبر، پيام الهي را با توجه به مساله يا دشواره موجود در آن جامعه، گره ميزده تا با پشتوانه امر آسماني به زمين، دشواره موجود در آن جامعه را اصلاح كند. عرف كه برساخته تصورات فكري و فرهنگي در هر جامعه است در همراهي با نزول وحي، كليتي منسجم از يك مثلث را ترسيم ميكنند كه به سوي سعادت و بهزيستي انساني در حركت است. ضلع ديگر افكار و انديشههاي انساني برسازنده فرهنگ جامعه عربي در پيش از ارسال وحي است. حال بايد توجه داشت كه ما با يك جامعه روبهرو هستيم كه نظمي در آن حاكم بوده، فرهنگي داشته، افكار و ايدههايي در آن نهادينه بوده و با بسياري ديگر از سرزمينها رابطه داشتند. پيامبر اسلام در مقام رهبري سياسي و مُصلح، دوگانه وحي و عرف را در بستر شبه جزيره حجاز، نظم و ساختاري نوين نمود بخشيده است.
حيره و اهميت آن در معادلات فكري و سياسي ايرانشهر و جهان عرب
در مقام درك اين مناسبات فكري و فرهنگي بايد هم به فهم سرنخهاي اين افكار در جامعه عربي توجه كنيم و هم به وحي به عنوان موثرترين منبع شكلدهنده نظم نوين در مدينه، نظرگاهي خاص مبذول كنيم. در باب گزينه اول تلاشهاي بسياري صورت گرفته است. اكنون با توجه به يافتههاي جديد در حوزه باستانشناسي و پيدايش سنگ نوشتهها و خوانش نسخ خطي، گزارشهاي تمدنهاي همجوار يوناني-رومي و ايرانشهر در حال بهروز شدن و دريافتههاي جديد است. به صورت يك نمونه از كاري كه نويسنده اين سطور در حال انجام آن است، بررسي تكوين انديشههاي سياسي در جامعه عربي- اسلامي، از طريق درك منابع فكري تاثيرگذار در حوزه ارتباطي ايرانشهر و جهان زيست عربي است. امري كه از مجراي حكومت عربي محلي حيره كه تابع دولت شاهنشاهي ايرانشهر صورت ميگرفته است. حيره، شهر علمي و مهمي در معادلات فكري و سياسي ايرانشهر و جهان عرب بوده است، به خصوص كه در حيره ما با مردماني عرب و مسيحي روبهرو هستيم كه خود در جامعه ايرانشهر در انتقال دانش يوناني تاثيرگذار بودند. در اين چارچوب نقش دروازه ارتباطي ايرانشهر با جهان عرب را ايفا ميكردند. اين رابطه از مدار راههاي ارتباطي تجاري و سياسي، اندوختههاي فكري و فرهنگي را ميان دو سرزمين ردوبدل ميكرده است؛ فهم اين مناسبات فكري و فرهنگي براي درك تحولات جهان زيست عربي- اسلامي بسيار مهم مينمايد.
نقش مكمل وحي و ارايه آن در قالب مصحف
در كنار اين روابط ميان ملل، وحي نقش مكمل و تاثيرگذار داشته است. تصور اوليه اين بوده كه اين متن شفاهي از طريق وحي بر قلب پيامبر اسلام نازل ميشده و پيامبر آن را به زبان عربي مُبين و واضح براي پيروان خود قرائت ميكرده است. براي اولينبار بهطور رسمي در اواخر قرن اول تلاشي براي جمعآوري اين متن شفاهي در قالب يك مُصحف يا كتاب صورت گرفت. چون اين متن در ابتدا به صورت شفاهي در ميان اصحاب پيامبر و سينه به سينه نقل ميشده است، منشا اختلاف در قرائت شده بود. ابتدا در دوره خليفه سوم عثمان و بنا بر نظري ديگر در دوره عبدالملك مروان خليفه اموي در فرآيند رسميسازي، يك مُصحف بر مسلمانان عرضه شد.
توسعه معارف قرآن به موازات توسعه معارف انساني
اين پيشفرض تدوين و جمعآوري قرآن از رويكرد شفاهي به مكتوب، بستر تفسيرها و خوانشهاي گوناگوني به وجود آورده بود. به صورتي كه انديشمنداني را بر آن داشت تا با طرح نظرياتي دال بر تاثيرگذاري بسترهاي اجتماعي فكري و فرهنگي در تكوين اين مصحف بروند. عده ديگر به ريشهشناسي لغوي اقدام كردند. اگر در دوره ميانه اسلامي فهم قرآن به شكلگيري علوم قرآني منجر شد در دوره معاصر در امتداد تلاشهاي اوليه، معارف قرآني متناسب با رشد معارف انساني، توسعه يافته است. افراد و گروههاي فكري مختلف درصدد واكاوي و حل دشوارههاي فهم قرآن برآمدند؛ فرآيند تاريخي كه قرآن را از آيات روشن، واضح و عربي مُبين به متني مسالهانگيز و پيچيده تبديل ساخت. هنگام نزول وحي، پيامبر، آيات نازل بر قلبش را به زبان عربي مُبين و واضح بازنمايي ميكرد. مومنان روزگار او با شنيدن اين الفاظ، مُراد از آن را به روشني دريافت ميكردند و بدان عمل ميكردند. در گذر زمان و نقل سينه به سينه، اختلاف در قرائتها به تفاوت در فهمها منجر شد. امري كه به شكلگيري معارف قرآني براي فهم ماهيت آيات به وجود آمد. اكنون در ميان اين تلاشهاي صورت گرفته، خبر احيا و نشر نسخهاي خطي از قرآن كه متعلق به سده اول و شايد نزديكترين سند مكتوب از متن مقدس مسلمانان به عصر پيامبر (ص)، نظر همه پژوهشگران و انديشمندان اسلامشناس را به خود جلب كرده است. احياكننده محترم دوست انديشمند و قرآنپژوه مرتضي كريمينيا هستند كه شخصيتي نامآشنا در حوزه مطالعات قرآني در ايران و خارج از آن هستند. نام ايشان براي اولينبار با ترجمه كتاب معناي متن مرحوم حامد ابوزيد عموميت يافت. ترجمه روان و درست متن فني چون معناي متن، ما را با انساني پژوهشگر تراز اول روبهرو ميسازد؛ زيرا در ترجمه وقوف بر زبان متن مبدا و زبان مقصد از يكسو و آگاهي به دانش متن ترجمه، سبب ميشود تا ترجمهاي دقيق و فني ارايه شود. جناب مرتضي كريمينيا به واقع در حد و اندازه و بيش از آن در ترجمه ظهور كردند؛ چراكه در كارهاي علمي بعدي تا به امروز كه به احياي اين نسخه مهم همت نمودند، همه از سطح علمي بالايي برخوردار هستند.
اهميت مصحف مشهد رضوي
مصحف مشهد رضوي، فارغ از اهميت اين متن كه متعلق به دوره صدر اسلام است، احياي اين مُصحف اهميتهاي مهم ديگري را به همراه خواهد داشت. بخش مربوط به امر نسخهشناسي و مربوط به معارف قرآني را خود جناب كريمينيا در مقالات و سخنرانيهاي گوناگون بدان اشاره كردهاند. اموري مانند متن حجازي و سبك نگارشي بعضي كلمات، برخورداري ۹۵درصد از كل قرآن كه خود يك قرآن كلي از عصر اوليه اسلام را براي ما نشان ميدهد؛ در مقام ابطال ديدگاههاي قرآنپژوهان چون جوون وانسبرو را به ارمغان خواهد داشت. جوون وانسبرو در كتاب مطالعات قرآني خود به طرح اين ديدگاه پرداخته كه قرآن متني است كه در فرآيند دو قرن شكل گرفته است. اين ديدگاه بر اين ايده استوار است كه اسلام به مثابه يك دين از رهيافت ديالكتيك اديان پيش از خود يهوديت و مسيحيت برساخته شده است. همچنين در فرآيند دو قرن تلاشهاي صورت گرفته در فهم و تفسير و برسازي يك متن متكامل و منسجم در يك مُصحف، اين متن را در مدت سه قرن اوليه صورت عيني امروزين نظم بخشيده است. احياي اين نسخه قرآن با قدمتي به صدر اسلام، تدوين قرآن در فرآيند چند قرن اوليه را زير سوال ميبرد.
اما اين، بخشي از اهميت اين كار علمي است. انتشار اين نسخه ميتواند آغازي ديگر در مطالعه فكري و فرهنگي باشد كه ما را به متن مهمي معطوف ميسازد كه كيفيت تدوين آيات قرآن در صدر اسلام را در بستر اجتماعي و فرهنگي آن دوره به ما نشان ميدهد. در زماني نه چندان دور از ادواري كه عربهاي مكه در قالب قافلههاي تجاري به سمت سرزمينهاي ديگر ميرفتند. با مسيحيت شرقي در حيره و شام و يمن آشنا شدند و ارتباطي تنگاتنگ برقرار كردند. اهميت حيره تا بدانجاست كه در مسير ارتباطي عربهاي شبه جزيره براي ثبت رويدادها و روابط تجاري خود نيازمند خط بودند، آنان با بهرهگيري از رسمالخط سرياني به تثبيت زبان عرب با رسمالخط سرياني اقدام كردند .
درباره ريشه خط عربي
درباره ريشه خط عربي دو نظريه مطرح است، گروهي معتقدند كه ريشه خط عربي به سرياني كه خود منشق از خط آرامي شاهنشاهي است. گروه دوم ريشه خط را به نبطيها ميرسانند، افرادي چون نُلدكه بدان باور دارد. كاوشهاي باستانشناسي درام الجمال اُردن، سنگ نوشتههايي با الفباي عربي، سرياني مستند شده است. اين تلاشها، مناسبات ارتباطات فرهنگي مردمان عرب با سريانيهاي شرقي تحت حاكميت ايرانشهر از يكسو و قبايل عربي با يونانيان و روميان را از سوي ديگر به ما نشان ميدهد. بر بار شترهاي مملو از كالا، فقط تجارت امر مادي صورت نميگرفت؛ بلكه در نتيجه آن مراودات، داد و ستد فكري و فرهنگي هم به همراه داشته است كه بحث زبان يكي از نمونههاي اين ارتباطات است. حال كاوش احياگرايانه جناب كريمينيا در انتشار نسخه مُصحف مشهد رضوي، ميتواند ما را با واكاوي زبانشناسانه و حتي خوانش متني نزديك به دوره پيامبر، افكار همسازگرايانه ميان وحي و امر عرفي در تكوين انديشههاي اسلامي ما را رهنمون باشد. شناخت بستر اجتماعي و تحولات سياسي و اجتماعي پيرامون اين متن صدر اسلامي، ما را به تبارشناسي افكار پيونددهنده امر آسماني و امر عرفي معطوف ميسازد. بيشك اين تلاش نسخهشناسانه و احياي آن به همراه پژوهش عالمانه جناب كريمينيا، مقدمه يك راه بلند در واكاوي عرصه فكري تكوين و تدوين اين متن باشد. در حوزه مطالعات اسلامشناسي در سرزمين ما پژوهشهاي تبارشناسانه به دليل نياز وافر به اطلاعاتي چون آگاهي از زبانهاي باستاني و توانمندي در مواجهه با نسخ خطي و قرائت و خوانش آن و در نهايت نبود حمايتهاي مادي، بسيار ضعيف است. كساني كه از سرزمين ما به اين تلاشهاي علمي همت ميگمارند، نه در داخل كشور كه بيشتر در موسسات پژوهشي و دپارتمانهاي علمي دانشگاههاي اروپايي و امريكايي مشغول به كار هستند. به هر ترتيب در پايان بايد از تلاش علمي جناب مرتضي كريمينيا در احياي اين نسخه مصحف مشهد رضوي تقدير و تشكر كرد. كار او اثري بزرگ در مطالعات قرآنشناسي و اسلامشناسي خواهد داشت. سعي او مقبول و مشكور خواهد بود.
امر متعالي در مقام همراه پيامبر و پشتيبان عمل ميكند. اما در دورهاي از تاريخ اسلام، پيامبر به مثابه رهبري سياسي، نقشي عرفي را با نقش پيامبري در جامعه همساز ميكند. پيامبر، پيام الهي را با توجه به مساله يا دشواره موجود در آن جامعه، گره ميزده تا با پشتوانه امر آسماني به زمين، دشواره موجود در آن جامعه را اصلاح كند. عرف كه برساخته تصورات فكري و فرهنگي در هر جامعه است در همراهي با نزول وحي، كليتي منسجم از يك مثلث را ترسيم ميكنند كه به سوي سعادت و بهزيستي انساني در حركت است. ضلع ديگر افكار و انديشههاي انساني برسازنده فرهنگ جامعه عربي در پيش از ارسال وحي است.
تصور اوليه اين بوده كه اين متن شفاهي (قرآن) از طريق وحي بر قلب پيامبر اسلام نازل ميشده و پيامبر آن را به زبان عربي مُبين و واضح براي پيروان خود قرائت ميكرده است. براي اولينبار به طور رسمي در اواخر قرن اول تلاشي براي جمعآوري اين متن شفاهي در قالب يك مُصحف يا كتاب صورت گرفت، چون اين متن در ابتدا به صورت شفاهي در ميان اصحاب پيامبر و سينه به سينه نقل ميشده است، منشا اختلاف در قرائت شده بود. ابتدا در دوره خليفه سوم عثمان و بنا بر نظري ديگر در دوره عبدالملك مروان خليفه اموي در فرآيند رسميسازي، يك مُصحف بر مسلمانان عرضه شد.
اگر در دوره ميانه اسلامي فهم قرآن به شكلگيري علوم قرآني منجر شد در دوره معاصر در امتداد تلاشهاي اوليه، معارف قرآني متناسب با رشد معارف انساني، توسعهيافته است. افراد و گروههاي فكري مختلف درصدد واكاوي و حل دشوارههاي فهم قرآن برآمدند؛ فرآيند تاريخي كه قرآن را از آيات روشن، واضح و عربي مُبين به متني مسالهانگيز و پيچيده تبديل ساخت. هنگام نزول وحي، پيامبر، آيات نازل بر قلبش را به زبان عربي مُبين و واضح بازنمايي ميكرد. مومنان روزگار او با شنيدن اين الفاظ، مُراد از آن را به روشني دريافت ميكردند و بدان عمل ميكردند. در گذر زمان و نقل سينه به سينه، اختلاف در قرائتها به تفاوت در فهمها منجر شد. امري كه به شكلگيري معارف قرآني براي فهم ماهيت آيات به وجود آمد.