اگر منزوي زنده بود...
ابونصر قديمي
دومين جايزه ملي حسين منزوي پنجشنبه 28 دي در فرهنگسراي امام خميني شهر زنجان برگزار شد. نخست بايد ديد كه هدف از برگزاري و تناسب آن با غزل و نام جنجالي و محبوب حسين منزوي چيست؟ از تحليل عنوان روي پوستر جايزه شروع ميكنيم: «جايزه غزل منزوي». «جايزه» يعني انتخاب نفرات برتر به طور عادلانه با داوري منصفانه، بدون ملاحظات و ضوابط از بين آثار موجود. «غزل» طبعا بايد به رشد و پيشرفت شعر و به ويژه اينگونه شعري يعني غزل نگاه داشته باشد و نام منزوي هم بايد ناظر بر مولفههاي ويژه شعر او باشد.
متاسفانه در اين جايزه با آثاري به شدت مبتدي روبهرو شدم كه به هيچ رو در شأن نام بلند حسين منزوي نيست. اين يعني بهرهبرداري ابزاري از نامي كه در تاريخ پارسي همتايان زيادي ندارد. شعرهاي منزوي مولفههاي ثابت و تكرار شوندهاي دارند كه برگزيدگان بايد متناسب با سطح كيفي آن مولفهها كه به باور بسياراني غزل كلاسيك را به دوره تازهاي برد، كارهايي كرده باشند. بنا به گفته ذوقزده مجريان جايزه كه گويا موفق به ركوردزني شدهاند و مرتب و مكرر به رخ ميكشاندند که ۱۷۰۶ اثر براي شركت در جايزه دست برگزاركنندگان رسيده بود،طبيعتا بايد تمام آثار بررسي شود تا بتوان پاسخي عادلانه داد كه چه كسي شايستهتر است و دلايل فني آثار برگزيده شده چيست؟ در مقدمه اين بخش ابتدا بايد خود داوران و هيات بازرسي اين جشنواره بررسي شوند كه چه كساني بودهاند و به چه نيتي چنين آثاري را برگزيدهاند! خودشان چگونه شعر مينويسند، ديدگاههاي شعريشان چيست و چقدر براي داوري در جايزهاي با اين عنوان صلاحيت دارند؟
بگذريم كه هيچ كدام از اين دو نفر به لحاظ كار شعري، در زمره شاعران نزديك به زبان و نگاه منزوي نيستند و به صراحت بگويم، در قياس با نوآوريهاي منزوي، شاعراني محافظهكار محسوب ميشوند. روشن نيست دليل انتخاب اين دو نفر به عنوان داور چه بوده! برگزيدگان در قالب شعرخوانان به روي سن دعوت ميشدند. نه مجالي براي پرداختن به سطح كيفي آثار برگزيدگان هست و نه دليلي وجود دارد براي آثاري مانند آنها وقتي مبسوط صرف شود. غزلهايي با زباني مستعمل، فاقد نوآوري كه روشن نيست چرا بايد جايزهاي را كه نام منزوي بر خود دارد به آنها هبه كرد. يكي از برگزيدگان كه انگار بنا به رسمي نانوشته در سالهاي گذشته در جوايز مختلف برگزيده شده است، شعرهايي دارد كه ويژگي اصليشان سطحي بودن و تنها متضمن لبخند و شيرينيهاي لحظهاي است. غريب اينكه مجريان و برگزيدگان با غروري ميگويند سطح آثار شركتكننده «شگفتانگيز» بوده! اگر اين آثار شگفتانگيزند، بايد به حال شعر و غزل امروز، خون گريست.
حال پرسش اين است كه برگزاري اين جايزه چه كمكي به غزل فارسي ميكند؟ با توجه به بيرسانگي شعر و غزل، بيراه نيست اگر بگوييم يكي از راههاي اصلي شناسايي شعر و شاعران خوب، همين جايزهها و جشنوارهها هستند. با توجه به نام و جايگاه منزوي در ميان غزلسرايان فارسي، ممكن است مخاطب اين جايزهها تصور كنند كه اين جايزه به تناسب نام اين شاعر، در مرتبهاي بالاتر از ساير جوايز قرار دارد و برگزيدگان هم طبعا به همين تناسب، مهمترين شاعران گونه مورد بحث هستند؛ اما با توجه به سطح كيفي شعرهايي كه برگزيده شدند، طبعا آنچه در اين ميان بيش از همه آسيب ميبيند، نام شاعر معاصر و فقيد ما يعني حسين منزوي است. گويا دغدغه برگزاركنندگان به جاي كشف استعدادهاي نوين و آيندهدار و واكاوي غزل و زندگي منزوي، محدود به اين بوده كه داور از كجا بياوريم؟ چطور يكي، دو نام سلبريتي بينشان باشد كه بتواند جايزه را بيشتر مورد توجه قرار بدهد. نام اين كار هر چه باشد، برگزاري يك رقابت جدي و حرفهاي در زمينه شعر نيست. اگر منزوي در حيات بود درباره اين جايزه چه نظري ميداشت؟ بيش از اين چه ميتوان گفت؟