• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5686 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۳ بهمن

درباره حسينعلي ذابحي

نيست بالاتر از سياهي رنگ٭

حجت اماني

حلقه ارتباط ميان حسينعلي ذابحي و من به عنوان نويسنده اين مطلب، كارگاه‌هاي هنري (آتليه) محمد ابراهيم جعفري و ايرج كريمخان زند اوايل دهه 80 بود. آنجا كه گفت‌وگوها درباره ذابحي و آثارش از زبان خود نيز شنيده مي‌شد. حسين علي ذابحي نقاشي كه از همان ابتدا (دوره هنرستان) جور ديگر به نقاشي و هستي نگاه مي‌كرد همان‌طور كه از خاطرات محمد ابراهيم جعفري در مقام معلم هنرستان او مي‌توان دريافت؛ جعفري از خاطرات هنرستان خود اين‌چنين نقل مي‌كند: «ياد گرفته بودم بسيار مسلط، محكم و قاطع صحبت كنم... هنرجويان سال اول هنرستان در سكوتي همراه با اميدواري فرو رفته بودند كه هنرجويي از من كوتاه‌تر آرام و بي‌خيال دست‌ها در جيب تا شصت سانتي‌متري من نزديك آمد سرش را بالا كرد و با لهجه خودماني و تهروني اصيل پرسيد: ببخشيد آقا اين حرف‌هايي كه راجع به نقاشي زديد حتمي حتميه؟ يعني نميشه آدم يه جور ديگه راجع به نقاشي فكر كنه، آخه مگه نقاشي يه چيزي نيست كه بايد تو جون آدميزاد باشه؟ من چطور يه كاري رو كه دوست ندارم انجام بدم تا شايد يه روزي به چيزي كه دوست دارم، برسم؟! در تمام يافته‌هايم برقي زده شد. دست‌هاي ذابحي هنوز در جيبش بود و چشم‌هايش نگاهي پرسنده و صميمي داشت و در چشمانش هيچ اثري از دست انداختن من نبود با اين وجود يك لحظه از ذهنم گذشت به بهانه دست‌هاي در جيبش و در حقيقت به تلافي شكستي كه در اولين روز معلمي‌ام در برابر هنرجويان خورده بودم يك سيلي به او بزنم و شايد هم زده باشم و حسين ذابحي مرا بخشيده باشد، بايد از خودش پرسيد ذابحي از من صادق‌تر است در هر حال اين بزرگ‌ترين درس در عرصه تعليم و تربيت هنر را در اولين روز كاري‌ام از او دارم.» با اين پيشينه مي‌توان گفت ذابحي جور ديگر هم به نقاشي پرداخته است؛ «بوم سياه» نيز از اين نگاه ناشي مي‌شود، چراكه غالبا نقاشي از بوم سفيد شكل مي‌گيرد اما نقاشي‌هاي او از درون سياهي‌ زاده مي‌شوند. همانند صحنه‌هاي نمايش و تئاتر يا سياه‌بازي كه شخصيت‌ها از پس پرده سياه وارد عرصه نمايش مي‌شوند و بنا به نقشي كه برعهده دارند گاه در پس پرده فرو مي‌روند. عناصر نقاشي در آثار ذابحي نيز اين‌گونه‌اند، دلقكان، مطربان هم نگاه با طبيعت بي‌جان در قسمت‌هاي مختلف بوم او هنرنمايي مي‌كنند و در مجموع اين سياهي است كه عامل اغواگري عناصر و درنهايت پيوند اساسي ميان آنان مي‌شود. نمايش شخصيت‌هاي دلقك‌گونه و بزك شده در واقع نوعي طنز اجتماعي هم تلقي مي‌شود؛ به مضحكه كشاندن نظم تحميلي و فرو كشيدن جايگاه صاحبان زر و زور است. سياه براي او آغاز داستان و روايت است. يعني از عدم و نيستي به تدريج هستي اثر شكل مي‌گيرد. آغاز با سياهي، ناخودآگاه داستان عارفانه و پندآموز هفت پيكر (هفت گنبد) نظامي گنجوي از بهرام گور را تداعي مي‌كند كه از گنبد سياه آغاز و مخاطب را از سياهي درون به سمت سفيدي يا گنبد هفتم هدايت مي‌كند. نظامي در اين داستان عامل جلوه‌گري ماه در شب را بستر سياه آسمان مي‌داند و در ستايش از سياهي آن را بالاترين رنگ مي‌داند.   بيش از اينكه بوم رنگين يا سياه يك فن يا تكنيك به شمار آيد درباره ذابحي حاصل انديشه‌هاي عرفاني است، همان‌گونه كه خود او درباره سياهي در آثارش گفته است: «از بوم سياه نترسيد كه شما قادريد آن را با عبوديت خود زيبا‌ سازيد. سرانجام عقل سرخ سهروردي بزرگ كوله مرا بعد از 11 سال كنكاش در مورد سياهي و تيرگي به سر منزل مقصود مي‌رساند تا بدانم اين نهضت يك انگيزه دروني و روحي است و عبودتي مي‌آورد و راه ظلمت، تكامل در پي خواهد داشت.»
* عنوان مطلب برگرفته از اين بيت نظامي گنجوي است: «هفت رنگ است زير هفت اورنگ/ نيست بالاتر از سياهي رنگ»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها