آموزش و صلح
علي بهشتينيا
در جهاني كه روز به روز جنگ و خشونت در آن گسترش مييابد و زبان حاكمان زبان سلاح و آتش شده، ميتوان شعار جهاني آموزش در سال 2024 را يكي از بهترين و ضروريترين شعارها در گاهنامه شعارهاي آموزش ناميد. آموزش و صلح واژگاني ارزشمند و عنصري اساسي براي توسعه و پيشرفت جوامع بشري هستند. آموزش به عنوان ابزاري كارآمد ميتواند با افزايش دانش و فهم جامعه، زمينهساز ترويج مهرباني، احترام متقابل و ارزشهاي صلح باشد و توسعه مهارتهايي چون حل اختلاف، فنون مذاكره، تعامل مسالمتآميز با آموزش مفاهيمي چون صلح، در هم تنيده است. همچنين ميتوان به دليل ارتباط موثر و پايدار آموزش و پرورش و مدارس با افراد جامعه، اين بستر را هموارترين مسير آموزش صلح دانست. آموزش فرهنگ صلح در كتابهاي درسي و مدارس، به ويژه از زمان كودكي امري ضروري، در مسير توسعه كشورها و زيست مسالمتآميز در جامعه جهاني است. با توجه به ضرورت تحقق شعار جهاني «آموزش و صلح» ميتوان به جايگاه واژه صلح در آموزش و پرورش ايران انديشيد و آن را واكاوي كرد. سابقه مفاهيم صلح پيش از اين در اواخر دهه هفتاد در قالب شعار سازمان ملل در سال 2001 با عنوان «گفتوگوي تمدنها» و به ابتكار ايران به تصويب رسيد، شعاري كه بيانگر درك عميق ايران از ضرورت احياي مفاهيم صلح در قالب تمدن بشري و جامعه جهاني بود و صلحي كه پس از دو دهه، شعار جهاني آموزش ميشود.
در بياني ساده اگر بخواهيم صلح را نفي خشونت و دشمني و گسترش مهرباني و دوستي معنا كنيم و بر اساس اين تعريف به نظام آموزش كشورمان نمره دهيم، آموزش و پرورش نمره قابل قبولي را نخواهد گرفت. برخورد قهرآميز معلم با دانشآموز، رفتارهاي خشونتآميز دانشآموزان با يكديگر و معلمان و رفتارهاي نابهنجار اجتماعي همه بيانگر آن است كه پيش از اين ما نتوانستيم از آموزش به عنوان ابزاري براي صلح بهره برده و آن را گسترش دهيم. همچنين رتبه پايين ايران در شاخصهاي جهاني صلح، خود گواهي فاصله معنادار ما با مفاهيم صلح و جايگاه ايران در مقابل ساير كشورهاست. نداشتن جنگ و تعارضات نظامي، تعامل مسالمتآميز، حقوق بشر و احترام به حقوق اساسي و آزاديهاي انسان، تعهد به قانون و توزيع عادلانه منابع و فرصتها در جامعه، بخشي از معيارهاي صلح و پايداري در جوامع و جهان است. به راستي مدارس، كتابهاي درسي و محتواي تربيتي و پرورشي كشور، به عنوان بستري براي صلح، چه اندازه با اين شاخصها همسو و همگام بوده؟ آنچه از آموزش و صلح در نظام آموزشي ايران به ذهن ميرسد شبيه ادبيات نظامي رايج در كشور، هنگام مانورهاي نظامي است؛ آنجا كه هدف از برگزاري مانور را ارسال پيام صلح به ساير كشورها ميدانند. صلح و ابزارهاي نظامي معنايي پارادوكسيكال دارند و در باور عموم صلح به ديپلماسي نزديكتر است تا ابزارهاي نظامي. تصميمگيران آموزشي نيز محتواي آموزشي و كتابهاي درسي را همواره در مسير تعالي انسان و عدالت اجتماعي و صلح و آرامش ميدانند، اما نشانههاي موجود در نظام آموزشي عكس آن است. نابرابريهاي آموزشي، توزيع نابرابر امكانات آموزشي، محتواي رنجآور كتابهاي درسي و گنجاندن باورهاي خاص و اعتقادي ايدئولوگ در برنامههاي پرورشي و بخشنامههايي كه معلمان و مدارس مجريان آن هستند، بيانگر آن است كه آموزش و پرورش در ايران با شعار جهاني آموزش فاصله بسيار دارد و براي تحقق شعار «آموزش و صلح» مسير پرفراز و فرود پيش رو خواهد داشت.