چه نوع حكمراني؟
مانع به نتيجه رسيدن مذاكرات مربوطه شدند و آن را دستاورد بزرگ ميشمارند.
فضاسازيها هم كه حتما به ياد همه هست؛ همه كساني كه بيطرفانه و منصفانه تحولات را دنبال ميكردند. بيراه نيست اگر ادعا شود در هر زمينه ممكن تمام تلاش آنها خنثيسازي دستاوردهاي دولت مستقر بود تا در هيچ امتيازي در روش و منش رييسجمهور مستقر به حساب نيايد و اكثريتي كه به دولت رأي دادند، احساس كنند كه آقاي روحاني نتوانست به قولهايش عمل كند و دستاوردي داشته باشد.
اين نشان ميدهد در امريكا كه مثلا نظام مردمسالاري هست، به دليل فقدان اخلاق و عدم پيروي از چارچوبهاي اخلاقي كه هر حكمران بايد در كنار دموكراسي از آن بهره ببرد، با ترفندهاي ضدمردمي روبهرو هستند كه دموكراسي را از درون خالي ميكند. البته آنها مدعي اخلاق نيستند و براي قدرت دست به هر كاري ميزنند. ولي ما در كشور خودمان با چه پديدهاي روبهرو هستيم؟ متاسفانه ما هم دچار و مبتلا شدهايم و در صحنه سياست چنين وضعيتي داريم؛ مضاف بر اينكه از ساختارهاي مردمسالاري غير از پوستهاي باقي نمانده است. مگر نه اينكه با حذف رقيب و يكدستسازي كامل حاكميت و لغو و رد فرصت براي رقابت حتي شخصيتي مانند آقاي حسن روحاني را كه سالها در جايگاههاي بالاي حكمراني كشور حضور داشته، بر نميتابند؟ آن هم براي رقابت در مجلسي ۸۸ نفره! يعني يك تن مقابل ۸۷ نفر؟ اين نشان ميدهد كه از الزامات مردمسالاري كه يكي رقابت آزاد و توجه به تنوع و تكثر ديدگاهها است، جز تشريفات باقي نمانده و اين در شرايطي است كه مهمترين و بارزترين امتياز انقلاب اسلامي احقاق حق انتخابات آزاد براي انتخاب رهبران عالي كشور به دست مردم بوده است. متاسفانه اينك چارچوبهاي اخلاقي همان طور كه در جهان نيست، در ميان ما هم فروپاشيده و به رغم ادعاها و شعارها، از پايبندي به اصول اخلاقي مبتني بر سيره پيامبراكرم(ص) و ائمهاطهار(ع) چيزي مشاهده نميشود. همان نوع رقابت و همان نوع تلاش براي از ميان بردن دستاوردها و پيشرفتها را شاهد بودهايم تا يك جريان بتواند خود را به طور كامل در نظام حكمراني مستقر كند. در كمال تحير مشاهده ميكنيم، براي جريان حاكم و در قدرت هدف كه همان ماندن در قدرت است وسيله را توجيه ميكند و اين نيز وجهه ديگر مردمسالاري كه جابهجايي مسالمتآميز قدرت است را نفي ميكند. عملا با جرياني روبهرو هستيم كه تمام فرصتها براي حل و فصل مسائل را به گروگان ميگيرد تا فقط خودش بماند.