سيمين سليماني
اميرفرشيد رحيميان، نوازنده ترومپت، آهنگساز و رهبر اركستر، متولد ١٣٣٨ اواخر دي ماه سال جاري درحالي كه ۶۴ سال داشت، از دنيا رفت. در دستخطي كه همايون رحيميان برادر اين هنرمند فقيد دراختيار «اعتماد» قرار داد، نوشته بود: «در سال ۱۳۵۳ در سن ۱۵ سالگي و در پايان دوره تحصيلي دوم متوسطه به دليل كسب نمودن بالاترين نمره (۲۰) در امتحان ساز تخصصي، يك دستگاه ساز ترومپت (باخ)، به عنوان تشويق و جايزه، از سوي رياست هنرستان آقاي رهبري به من اهدا شد كه از همان زمان تاكنون، سالهاست كه با همان ساز نوازندگي و در واقع زندگي ميكنم.
در پاييز ۱۳۵۵، زماني كه دوره سوم متوسطه را ميگذراندم، بنا بر تشويق و ترغيب آقاي علي رهبري، كه شاهد پيشرفت من در رشته تخصصيام بود و با كمكهاي مالي و معنوي پدر و برادر ارشدم آقاي علي رحيميان، براي ادامه تحصيل و آموختن موسيقي در سطحي بالاتر، ابتدا به كشور آلمان و سپس به كشور اتریش سفر كردم.»
اين بخشي از دستنوشته اميرفرشيد رحيميان بود كه به قول خودش با سازش زندگي ميكرد، هنرمندي بيهياهو و عاشق موسيقي كه دست روزگار و وقايع آن باعث شد نتواند تحصيلات خود را در كشور اتريش تكميل كند اما همچنان عاشق موسيقي ماند و از خود كارهاي ماندگاري بر جاي گذاشت. درگذشت او در ميان هنرمندان موسيقي هم بازتابهاي زيادي داشت و بسياري از او به نيكي ياد كردند.
براي گراميداشت ياد او با برادرش همايون رحيميان، بهنام صبوحي و ناصر رحيمي گفتوگو كرديم.
قدر و منزلت هنرياش دانسته نشد
همايون رحيميان رهبر اركستر ملي و برادر فرشيد رحيميان در گفتوگو با «اعتماد» از آغاز علاقهمندي برادرش به موسيقي ميگويد: «برادرم اميرفرشيد از كودكي به حوزه موسيقي پا گذاشت؛ او پنج سال از من كوچكتر بود و متولد ١٣٣٨. شروع تحصيل موسيقي و ورودش به هنرستان عالي موسيقي در سال ۱۳۴۹ بود. به دليل عشق و علاقه بسياري كه به ساز ترومپت داشت، اين عشق باعث شد كه در نوازندگي اين ساز به سرعت پيشرفت كند. نخستين تجربه نوازندگي اركسترش را در اركستر سمفونيك هنرستان عالي موسيقي وقتي كه فقط ۱۴ سال داشت، در كنار اكثر نوازندگان اين اركستر كه از هنرجويان پايه عالي و دانشگاهي بودند، از سر گذراند و رهبري اين اركستر را علي رهبري به عهده داشت.»
رحيميان با اشاره به آغاز فعاليتهاي حرفهاي اميرفرشيد رحيميان عنوان ميكند: «آغاز فعاليت حرفهاي اميرفرشيد نوازندگي در اركستر معتبر «ژونس موزيكال» بود كه رهبري آن را آقاي «علي رهبري» و رياست آن را آقاي دكتر «سعدي حسني» برعهده داشتند.
اميرفرشيد در همان دوره نوجواني خودش را براي آزمون ورودي آكادمي موسيقي شهر وين، به نام آكادمي موسيقي و هنرهاي تجسمي وين، آماده ميكرد. انتخاب و نواختن بينقص كنسرتو ترومپت «هايدن» در آزمون ورودي دانشكده سبب حيرت «هيات ژوري» كه متشكل از پانزده نفر از اساتيد سازهاي بادي دانشكده بود، شد، چون نواختن اين كنسرتو براي آزمون ورودي، توسط يك نوجوان، كار آساني نبود و بيشتر هنرجويان در آنجا اين كنسرتو را براي امتحان فارغالتحصيلي خود انتخاب كردند.»
او همچنين از بازگشت برادرش به ايران ميگويد و اينكه چه شد او نتوانست خود را به امتحانات فارغالتحصيلي برساند، «فرشيد اواسط تابستان ۱۳۵۹ براي تعطيلات تابستاني و براي مدت دو ماه كه خروجي دانشجويياش را از سفارت ايران در وين گرفته بود، به ايران بازگشت ولي در ۳۱ شهريور ماه همان سال، حمله عراق به ايران آغاز شد و در پي آن فرودگاهها بسته و تمام پروازها كنسل شد. بنابراين با اتمام مهلت خروجي دانشجويياش و در نتيجه به دليل اينكه مشمول نظام وظيفه بود، ديگر اجازه خروج از كشور به او داده نشد. فرشيد قصد داشت طي همان سال خود را براي امتحانات فارغالتحصيلي آماده كند ولي بعد از دو ماه تلاش و دوندگي و نااميدي از موافقت مسوولان وقت براي خروج از كشور براي ادامه تحصيل، ديگر در ايران ماندگار شد البته دوره كوتاهي هم دچار افسردگي شد چون تمام برنامههايش بههم ريخته بود اما مجدد با تلاش و علاقه كار را از سر گرفت.»
رحيميان همچنين از مهمترين كارهاي هنري برادرش ياد ميكند: «فرشيد آثار بسياري در موسيقي فيلم، موسيقي كودك و... ساخت اما يكي از مهمترين كارهايش به اواخر سال ۱۳۶۹ برميگردد كه بنا بر طرحي كه از سالها قبل براي تشكيل يك اركستر بزرگ در ذهن داشت، با آقاي «بهروز غريبپور» كه در آن زمان مديريت هنري فرهنگسراي بهمن را
به عهده داشتند، اركستر بزرگ فرهنگسراي بهمن را تشكيل داد. تاسيس و تشكيل اين اركستر به گفته خودش از افتخارات بزرگ زندگي هنرياش بود. يكي از افتخارات فرشيد در آهنگسازي براي فيلم، ساختن موسيقي تيتراژ فيلم «زير درختان زيتون» اثر عباس كيارستمي بود كه آن فيلم برنده نخل طلايي فستيوال فيلم كن شد. ترجمه كتابي دو جلدي به نام «اطلس موسيقي» از زبان آلماني به فارسي هم از ديگر فعاليتهاي او بود. اميرفرشيد هميشه نوازنده اول ترومپت در آثار من بود، ما علاوه بر نسبت خويشي كه داشتيم زيست هنري نيز با يكديگر داشتيم و صد حيف كه فرشيد از دست رفت. اميرفرشيد سالها نوازنده ترومپت اول اركستر سمفونيك صدا و سيما هم بود و در زمان جنگ چندين قطعه موسيقي و مارشهاي مختلفي را نيز آهنگسازي كرد.»
او در پايان با ابراز تأسف از اينكه قدر و جايگاه هنرمنداني همچون اميرفرشيد رحيميان دانسته نميشود، ميگويد: «همه اين رزومه درخشان موسيقايي كه گوشهاي از فعاليتهاي بسيار فرشيد بود را گفتم تا چيزي تأثربرانگيز بگويم و آن اينكه با اين سابقه درخشان چندين سال پيش كه فرشيد براي اخذ درجه هنري اقدام كرده بود، به جاي اعطاي درجه يك هنري به او درجه دو هنري دادند اگر چه درجات هنري لزوما اعتبار نيستند اما همان زمان هم من نسبت به اين ماجرا معترض شدم ولي خب قسمت اين بود كه قدر فرشيد آنطور كه بايد دانسته نشود. فرشيد اين اواخر ديگر انگيزهاي براي كار نداشت و من بسيار متاسف هستم كه هنرمندي همچون او اينطور مهجور واقع شد.»
آن حس خاص و آن دقت مثالزدني
بهنام صبوحي، آهنگساز و نوازنده پيانو نيز در گفتوگو با «اعتماد» آغاز آشنايي خودش با اميرفرشيد رحيميان را اينطور بيان ميكند: «آشنايي من با فرشيد رحيميان به دهه ۶۰ شمسي بر ميگردد، در سالهايي كه شروع كار من بود و تعدادي از آهنگسازان خوش قريحه، خوش ذوق و جوان وارد عرصه آهنگسازي كودك در صدا و سيما شده بودند از جمله خود فرشيد رحيميان، آقاي بهرام دهقانيار، آقاي كمال طراوتي، زندهياد آندره آرزومانيان، مهرداد جهانفر و محمود منتظم؛ اينها كساني بودند كه در آن زمان كارهاي كودك ميكردند و به واسطه اينكه در آن زمان برنامه كودك بيشتر از دو شبكه تلويزيوني پخش نميشد و خيلي بيننده داشت، خيلي روي موسيقيهاي آن كار ميشد و طبيعتا كارها هم خيلي به چشم ميآمد و همه آنها نيز آهنگسازان خوب و صاحب سبكي بودند.
من قبل از اينكه وارد عرصه آهنگسازي شوم كارهاي فرشيد را از تلويزيون ديده بودم و روي آلبوم موسيقي كودك «مداد رنگي» كه اولين آلبومِ من بود كار ميكردم. اواخر دهه 60 بود، براي نوازندگي ترومپت آن از فرشيد رحيميان خواستيم كه به استوديو بيايد و اولين آشنايي من با فرشيد در اين برخورد بود كه بسيار مودب، خندهرو و بسيار خوش برخورد بود. هر چند از لحاظ سني از من بزرگتر بود ولي دوستي بين ما خيلي سريع ايجاد شد، در كل فرشيد با همه همينطور خودماني و صميمي بود. يادم هست كه من آن روز گيتار آورده بودم كه برخي از قطعاتي را كه ضبط داشتم گيتار آنها را بزنم، قبل از اينكه ضبطي باشد به استوديو رفتيم و اتفاقا فرشيد هم گيتاري آورده بود و بدون اينكه با هم هماهنگي داشته باشيم شروع كرديم و بيست دقيقه به صورت بداهه باهم گيتار زديم و اين خاطره جالبي بود كه قبل از آشنايي كاري همنوازي گيتار داشتيم و در آن زمان بود كه با هم دوست شديم و ارتباط ما شكل گرفت. ايشان براي پروژه كاري كه داشت به من گفت كه براي نوازندگي بروم و چند پروژه آلبومهاي كودك كه خودش هم در آن كار ميكرد، من نيز به عنوان نوازنده با او همكاري كردم و بعد هم آلبومي بود كه در آن سالها آلبوم كودك بود به نام «ترانههاي كوچك» كه فرشيد، من و امير بكان با هم آهنگسازي كرديم كه مديريت آن با فرشيد بود. اين آثار را با لذت تمام كار ميكرديم. در آن زمان رفاقتها و كارها خيلي راحت و ساده شكل ميگرفت و شايد چيزهايي كه اين روزها در خلق آثار بيشتر به چشم ميآيد آن دوره نبود، مثلا اينكه اين اثرِ من است يا من بزرگتر هستم و تو كوچكتري، اين چيزها اصلا در تيمها وجود نداشت و به خصوص در شخصيت فرشيد هم نبود. فرشيد خيلي خوب با ما همراه شد، حتي يادم هست كه چند بار كارهاي سرود ساخته بود و من براي نوازندگي آن رفتم يا كار كردم و دو بار موسيقي فيلم بود كه در همان سالهاي دهه ۶۰ كار كرده بود و من زماني كه استوديوي كوچك خانگي زده بودم كه فرشيد آمد و كار را با من ضبط كرد، فيلمي بود به نام دايان باخ به كارگرداني فرهاد پوراعظم، چون اسم خاصي داشت و آذري بود در خاطرم مانده؛ به هر صورت صميمیت زيادي بين ما و گروه ما بود.»
صبوحي همچنين به همكاريهاي خود با اميرفرشيد رحيميان اشاره ميكند و ميگويد: «من و فرشيد كارهاي مشترك زيادي باهم داشتيم و خاطره خوبي كه از فرشيد هميشه براي من خواهد ماند، اول دقتي بود كه در كارهايش داشت و حس خوبي كه در آهنگسازي خود به خصوص در كارهاي كودك داشت هر چند كه كارهاي ديگر را هم خيلي خوب انجام ميداد حتي به نظر من در ساختن كارهاي اركسترال با كلام هم خيلي با استعداد بود، همينطور در تنظيم آثار موسيقايي و موسيقي فيلم، علاوه بر همه اينها او نوازنده بسيار خوبي بود ولي در سالهاي اخير كمي گوشهگير شده بود و به خاطر مسائل شخصي كه داشت، كمتر كار ميكرد ولي هميشه احترام و متانتي كه همه از او سراغ داشتيم را در شرايط سخت هم حفظ كرد تا چند روز پيش كه اين خبر ناگوار را شنيديم ولي هميشه از فرشيد صميميت، ملوديهاي زيبا، كارهاي قشنگ و حس خوب براي من و دوستداران موسيقي به يادگار خواهد ماند، يادش ماندگار است.»
موسيقياي كه مينوشت، مفهوم داشت
ناصر رحيمي، نوازنده فلوت اركستر سمفونيك نيز درباره جايگاه و اهميت هنري اميرفرشيد رحيميان ميگويد: «فرشيد رحيميان، از نظر جايگاه هنري در مقام بالايي قرار دارد؛ ايشان هنرمند بسيار خوبي بود و در زمينه نوازندگي نيز درجه يك بود، ترومپت را بسيار خوب مينواخت، صدا يا سونوريته ساز او خاص بود، در آهنگسازي هم حرف نداشت و كمنظير بود. زماني كه فرشيد براي تحصيلات آكادميك به اتريش رفت و از آنجا بازگشت، فعاليت آهنگسازي خود را شروع كرد و همزمان نوازندگي هم ميكرد چون در اركستر صدا و سيما بود و مينواخت. من هم نوازنده و كارمند اركستر صدا و سيما هستم. همانطور كه گفتم هم نوازنده خوبي بود و هم آهنگساز خوبي به شمار ميرفت و در تمام كارهاي آهنگسازي او من هم نواختهام.»
رحيمي در ادامه به زمينههاي فعاليتي اين هنرمند فقيد اشاره ميكند و ميگويد: «فرشيد موسيقي فيلم، موسيقي كودك، سريال و قطعاتي كه براي صدا و سيما مينوشت يا قطعاتي كه براي تنظيم سفارش ميشد را انجام ميداد. او در يك خانواده هنرمند متولد و بزرگ شده بود، برادرش استاد همايون رحيميان كه نوازنده چيرهدست ويولن هستند و خودشان نيز آهنگساز هستند. كارهاي فرشيد هم خيلي خوب بود و خيليها كارهاي او را دوست داشتند. دليل اينكه كارهاي فرشيد محبوب هستند، اين است كه آثارش از كلاس و سطح خاصي برخوردار بودند؛ موسيقياي كه فرشيد مينوشت، مفهوم داشت يعني معلوم بود كه ايشان يك هنرمند درجه يك است چون هر كسي نميتواند موسيقي را به خوبي بنويسد منظورم اين است كه موسيقي بايد درك شود و فرشيد هم از جمله كساني بود كه واقعا موسيقي را درك ميكرد.»
رحيمي همچنين به شخصيت و رابطه صميمانه اميرفرشيد رحيميان با همكارانش اشاره و عنوان ميكند: «او بسيار آرام بود و خيلي وقتها رعايت خيلي چيزها را ميكرد، موزيسينها و دوستان و همكارانش همه او را دوست داشتند و غير از هنري كه داشت، وقتي كه با او همصحبت ميشديد از همنشيني با شخصيت او لذت ميبرديد با اين اوصاف هر چه من درباره او بگويم، كم گفتم؛ روحش شاد، جايش خالي است. اما اينجا دوست دارم نكتهاي را هم بگويم اينكه اميدوارم ما قدر موزيسينهايي مثل فرشيد رحيميان را بيشتر بدانيم كه متاسفانه در مملكت ما اين اتفاق نميافتد و روز به روز وضعيت بدتر ميشود. اميدوارم تا زماني كه زنده هستيم قدر هم را بدانيم، از هم تقدير و ياد كنيم نه اينكه وقتي اتفاقي ميافتد و افراد از ميان ما ميروند، در آنجا شروع به تعريف و تمجيد كنيم. قدرو اندازه چنين هنرمنداني بايد دانسته شود، امثال فرشيد رحيميان كه كم نيستند، فرشيد و خيليهاي ديگر از دست رفتند ولي لااقل به امثال آنها بيش از پيش احترام بگذاريم و مقام هنري آنها را پاس بداريم.»