آنچه براي همايون خرم در موسيقي مهم بود
اهميت حضور زنان، اولويت ملودي بر كلام و...
گروه هنر و ادبيات
به بهانه يازدهمين سالگرد درگذشت همايون خرم، فرزند او رضا خرم كه چندين دوره مسووليت جشنواره موسيقي «نواي خرم» را برعهده داشته، درباره اهميت و دليل بازنوازي آثار گذشتگان با تاكيد بر آثار پدرش، اهميت موسيقي بيكلام و در صحنه بودن زنان در موسيقي گفتاري را دراختيار «اعتماد» قرار داده كه در ادامه ميخوانيد.
رضا خرم
پيش از آنكه وارد مقوله بازنوازي آثار گذشتگان شوم بايد نكتهاي را عرض كنم و آن اينكه اساسا چه آثاري را ميتوان ماندگار دانست؟ خاطرهاي را نقل ميكنم از گفتوگويي كه با پدرم داشتم. با پدر صحبت از آهنگ بود و من به پدرم گفتم كه آهنگهاي مهدي خالدي را خيلي دوست دارم. پدر پرسيد مثلا كدام آهنگ او را دوست داري؟ براي پاسخ به سوال پدر، اصلا شعر اثر يادم نبود ولي ملودي را كاملا به ياد داشتم و به پدر گفتم. ايشان پاسخ جالبي به من دادند. گفتند: «بله، مهدي خالدي يكي از انگشتشمار آهنگسازان ارزشمندي است كه كارهايش مرجع بوده و خيلي از افراد آهنگهاي خود را با الهام از آثار او گرفتهاند. آهنگسازاني كه آثار مرجع و الهامبخش ميسازند خيلي كم هستند و مهدي خالدي يكي از آنهاست كه هر چه ساخت زيبا بود.» در ادامه پدرم به من نكتهاي را گوشزد كرد: «فرمول خوبي را پيش گرفتي، بهترين راهي كه بفهمي كه يك آهنگ چقدر ارزشمند است اين است كه كلام را از روي آن برداري، اگر ملودي آن در ذهن مانده و هر آنچه كه هست، بدون هيچ كلامي باز هم لذتبخش است، آنجاست كه ارزش آهنگها مشخص ميشود و اين آثار استاد خالدي آنقدر ارزشمند است كه بيش از كلام آهنگ و ملودي آن به ياد مخاطب ميماند.» منظورم از تعريف اين خاطره ارزش موسيقي بيكلام و اهميت ملودي است.
سال ۷۴، ۷۵ بود چند نفر از نسل جوان آن دوره به پدر اصرار كردند كه استاد ما چه گناهي كردهايم كه براي ما كنسرت نميگذاريد، بالاخره پس از كش و قوسهايي پدر قبول كرد كه كنسرت بگذارد ولي دو شرط اصلي گذاشت؛ اول اينكه نوازنده همراهش، بايد يك خانم باشد كه در آن زمان همين هم يك نوع ساختارشكني بود و ايشان درنهايت خانم فريبا جواهري را براي نوازنده همراه انتخاب كردند. دومين شرط هم اين بود كه گفتند با آنكه برای خوانندگان بسيار احترام قائلم ولي در اين كنسرت نميخواهم خوانندهاي حضور داشته باشد.
پدر در آن بازه زماني بر دو كار خاص اصرار داشت؛ اول حضور زنان در عرصه موسيقي و دوم محوريت موسيقي آن هم بدون كلام، در واقع خواننده محوري مسالهاي است كه دامان موسيقي ما را گرفته است.
ايشان سعي داشتند كه اين را در جامعه جا بيندازند كه موسيقي، بدون كلام هم كاملا قابل ارايه و جذاب است، خوب يادم هست كه در آن كنسرت وقتي دعوت از كسي ميشد، ميپرسيدند خواننده كيست وقتي پاسخ ميداديم كه اين كنسرت خواننده ندارد براي خيليها عجيب بود. پدر بر اين مسائل تاكيد و توجه داشتند و البته نتيجهاش را هم ديديم كه در كنسرتها چه در اجراهاي دهه ۷۰ و چه دهه اخير كه پدر كنسرتها را بدون خواننده برگزار ميكرد، چقدر تاثيرگذار بود و مورد استقبال قرار ميگرفت.
بعد از فوت پدر اين مساله در زمينه ذهني من همچنان وجود داشت، بابك شهركي نيز در همان ايام كه پدر را از دست داده بوديم، حال خوبي نداشت چون او شاگرد برجسته پدر بود و از بچگي با ايشان مأنوس بود. در همان برهه يكسري از آثار پدر را نواخت و با من در ميان گذاشت من گفتم اين آثار را جمع كنيم و در قالب آلبوم ارايه دهيم، اما بابك كمي مردد بود و پرسيد آيا چنين كاري خوب است؟
من پاسخ دادم كه مطمئن باش عالي است. با اين اوصاف شروع كرديم و گلهاي خرم شماره يك را منتشر كرديم كه بسيار مورد اقبال قرار گرفت و فضاي موسيقي هم اين بازنوازيها را پذيرفت و بسيار هم دوستدار داشت.
خوشحالم كه توانستيم اين سلسله آلبومها را كار كنيم و اين بازنوازيها را داشته باشيم؛ بازنوازيهايي كه بر ريشه اثر تاكيد دارند اگرچه شايد به خاطر انتخاب سازها رنگ ديگري دارند اما استقبال خوب از اين بازنوازيها نشان ميدهد كه مخاطبان ملودي اين آثار را فارغ از كلام دوست دارند اگرچه خود كلام هم بسيار ارزشمند است اما اين نشاندهنده استقلال موسيقي و ملودي از كلام است و ثابت ميكند كه اين آهنگ است كه تاثير بسياري داشته است.
آهنگهايي كه با ارزش باشند پتانسيل اين را دارند كه كلامهاي مختلف روي آنها بيايد، درست است كه برخي آثار و آهنگها به خاطر حس نوستالژيك مخاطب فقط يك كلام را در ذهن متبادر ميكند و ممكن است براي برخي مخاطبان تغيير آن منطقي نباشد ولي شما در بسياري از آثار و آهنگهاي ماندگار شاهد هستيد كه وقتي روي يك ملودي كلام متفاوت ميآيد باز هم مخاطب خود را دارد و مورد استقبال قرار ميگيرد و حتي به خودي خود ميتواند مستقل اجرا شود و بدون كلام در ميان مخاطبان جايگاه داشته باشد و اين طبيعتا شرطش همان ملودي و آهنگ خوب است البته كه ما آهنگسازاني داريم كه كارهايشان اينگونه است اما تعدادشان زياد نيست و برميگردم به همان مرجع بودن و منبع الهام بودن يكسري آثار. جالب است براي مثال در جشنواره نواي خرم كودكاني كه از كلام آثار گذشته همچون ما خاطرهاي ندارند، خيلي راحت با متون جديد كنار ميآيند و تاكيدشان بر ملودي است و بايد بپذيريم بخشي از اين موضوعات به حس نوستالژي نسل ما برميگردد وگرنه مخاطب به راحتي ميتواند با كلام جديد روي ملوديهاي ماندگار ارتباط برقرار كند البته طبيعتا سر نشستن كلام بر موسيقي هم مهم است كه نميتوان دور از نظر نگه داشت.
توجه ديگري هم كه بايد صورت بگيرد اين است كه به دليل اين برخي كارها پتانسيل بدون كلام اجرا كردن را دارند كه اول آهنگ ساخته ميشد، شيوه كاري پدر من و آهنگسازان برجسته همدورهاش اينطور بود كه ابتدا آهنگ را ميساختند و بعد كلام مناسب روي آن ميگذاشتند. ما در نسل حاضر كمتر كسي را داريم كه اول آهنگ را بسازد و بعدا ترانهسرا روي آن ترانه بگويد. خيلي وقتها به اين صورت است كه همه شعري را انتخاب ميكنند و بر وزن همان شعر ترانهاي را ميگويند كه درنهايت تبديل به چيزي پيش پا افتاده و كمارزش ميشود و غالبا تكرار است و كار جديدي به گوش نميشنويد.
البته آهنگسازي خوب روي شعر هم داريم ولي همانطور كه پدرم ميگفت كار مشكلي است، چون شعر آدم را محدود ميكند. درنهايت بايد بگويم كه اكثرا كارها پتانسيل اين را دارند كه بدون كلام اجرا شوند و جذاب باشند كه اول آهنگ آن اثر ساخته شده باشد و بعد روي آن كلام آمده باشد.
كارهايي كه همايون خرم به عنوان آهنگساز انجام ميدادند غالبا ابتدا آهنگ آن ساخته شده بود؛ البته استثناهايي هم هست كه براي مثال آهنگي را روي شعر حافظ دارد يا آهنگي براي شعر ابوالحسن ورزي ولي تمام چيزهايي كه عموما مخاطبان ميشناسند و علاقه دارند و در ميان مردم هم زياد شنيده ميشود همان آثاري هستند كه اول آهنگ آن ساخته شده و بعد روي آن كلام آمده است.
درباره آلبومهاي «گلهاي خرم» نيز بايد بگويم كه واقعا استقبالي عالي از هر سه شماره منتشر شده آن شد. ما براي كارهاي پدرم تا گلهاي خرم شماره هفت را طراحي كرديم و من گمان ميكنم اين آلبومهاي بازنوازي تا گلهاي خرم 10 پيش خواهد رفت. بازنوازي آثار با حال و هواي امروز باعث ميشود كه آهنگهايي كه تاثيرگذار هستند، مخاطب خود را در نسلهاي جديد نيز جذب كنند، شايد عدهاي كمتر شنيده باشند و زماني كه در بازنوازيها شنيده شوند مورد توجه قرار گيرند. نسل جديد علاوه بر كارهاي نو به شنيدن آثار گذشتگان هم نياز دارد تا با تكيه بر اين آثار قديمي، كارهاي نو و جديدي را اجرا كند يا بشنود كه ريشه در اصالتها دارند. اميدواريم كه با انتشار اين آثار بازنوازي با نگاهي نو بتوان سلايق و گوش موسيقايي جامعه به خصوص نسل جديد را با آثار اصيل و ريشهدار آشنا كنيم و معتقد هستم اين گامها هرچند كوچك در گسترش موسيقي جدي تاثير خواهد داشت.