پشت پرده انفعال دولت بايدن
از منظري ديگر بايد گفت كه ايالاتمتحده با لحاظ كردن هشدارهاي تهران و همانگونه كه اعلام كرده بود نه به لحاظ جغرافيايي به خاك ايران تجاوز كرد و نه اموال ايران چون كشتيها و قايقهاي مستقر در آب را كه جزو اموال كشورمان محسوب ميشود، هدف حملات تجاوزكارانهاش قرار داد. اين درحالي است كه در طول 5 روز تبليغات، رسانههاي امريكايي دايما ادعا ميكردند كه ايران پشت حملات محور مقاومت قرار داشته است. از طرفي ديگر حملات به خاك عراق نيز با لحاظ كردن احتياطهايي انجام شد، چراكه واشنگتن به خوبي ميدانست كه بخشي از محور مقاومت عراق چون كتائب حزبالله عراق فعاليتهاي نظاميشان را متوقف كردهاند.
از همين رو ايالاتمتحده در جريان حملات نيمه شب شنبه بيش از همه بر مواضع بخشي از محور مقاومت مستقر در سوريه متمركز شده بود، چراكه واشنگتن چنين تصور ادعايي را داشت كه حمله به خاك سوريه واكنشهاي كمتري را به دنبال خواهد داشت.
آنچه ميتوان از حملات اخير ايالاتمتحده به سوريه و عراق برداشت كرد، اين است كه دولت بايدن براي واكنش نشان دادن و اقدامي تلافيجويانه تحت فشار جنگطلبان و راديكالها و جمهوريخواهان منتقد خود قرار داشت، سه سرباز امريكايي كشته شدند و تعداد مجروحان افزايش يافته است، براساس سنت معمول، واشنگتن بايد به چنين حملهاي واكنش نشان ميداد، بالاخص آنكه ايالاتمتحده در فصل انتخاباتي قرار دارد و بهانهگيريهاي جمهوريخواهان بيشتر ميشود و افكار عمومي اين كشور نيز انتظار داشت تا چنين حملهاي با واكنشي روبهرو شود.
با اين همه، واكنش تلافيجويانه ايالاتمتحده فارغ از اينكه ادامه خواهد داشت، به گونهاي محتاطانه و منفعلانه و با لحاظ كردن گزارههايي متفاوت انجام شد، به بياني ديگر ايالاتمتحده شايد درصدد بود تا با وسيعتر كردن ابعاد ظاهري درگيري به گونهاي افكار عمومي و منتقدانش را آرام كند، اما در عمل شاهد انفعال واشنگتن به واسطه هراس اين كشور از وقوع جنگي تمام عيار بوديم. اما آنگونه كه اخبار منتشر شده توسط رسانههاي امريكايي نشان ميدهد، حملات تلافيجويانه اخير نتوانسته منتقدان كاخ سفيد و جمهوريخواهان را ساكت كند. منتقدان مدعياند كه تعلل و سياست محتاطانه دولت بايدن به محور مقاومت فرصت داده تا منطقه را از حضور نظاميان و انبارهاي تسليحاتيشان خالي كنند. به ادعاي آنها ايالاتمتحده نميخواسته حملات را به گونهاي اجرايي كند كه ابعاد تنش گستردهتر شود، در همين راستا شاهد آن هستيم كه فارغ از اعضاي كنگره، بسياري از رسانهها و حتي موسسههاي تبليغاتي نيز تلاش دارند تا واكنش اخير دولت بايدن را واكنشي منفعلانه توصيف كنند. در باب چرايي اين مقوله نيز بايد به اهداف انتخاباتي اشاره كرد. طبيعتا ايالاتمتحده در آستانه كارزاري سرنوشتساز قرار دارد و آنگونه كه شواهد نشان ميدهد، تاكنون رقيب اصلي آقاي بايدن، دونالد ترامپ خواهد بود و همين گزاره، كارزار پيش رو را از انتخابات پيشين متفاوت جلوه خواهد داد. حال با آغاز تنشها در خاورميانه، هر كدام از دو جناح دموكرات و جمهوريخواه تلاش دارند تا از شرايط حاكم به نفع خود فرصتسازي كرده و بيشترين بهره را ببرند. بنابراين با لحاظ كردن اين گزاره و همچنين معادلات و تنشهاي خاورميانه، به نظر ميرسد كه دولت بايدن در راستاي منافع خود گام برداشته، چراكه بهرغم حملات اخير، تلاش داشته تا دامنه تنشها را گستردهتر و همزمان افكار عمومي خسته از جنگ را نيز تحريك نكند. در شرايط كنوني معادلات منطقه به شكلي مداوم در حال تغيير است، از يك طرف شاهد درگيري اسراييل و حماس هستيم و از سوي ديگر حملات انصارالله به درياي سرخ و واكنش متقابل ايالاتمتحده و بريتانيا ادامه دارد. اين دو مولفه در كنار استراتژي صبر كه حزبالله لبنان از آن پيروي ميكند، فعلا مناطق جنوبي لبنان در امتداد مرز با سرزمينهاي اشغالي را آرام نگه داشته است. اگر معادلات بدينگونه ادامه پيدا كند، طبيعتا تبادل آتش در همين مقياس ادامه خواهد داشت تا مادامي كه زمينه براي صلح موقت ميان اسراييل و حماس هموار شده و نبرد در غزه متوقف شود. اين مقولهاي است كه اروپا همصدا با امريكا خواهان تحقق آن است. با اين همه سناريوهاي احتمالي ديگري نيز وجود دارد كه در صورت تحقق ممكن است بستر را براي وقوع جنگي تمام عيار هموار كند، هرچند بعيد است دولت بايدن در سال انتخاباتي پيش رو درصدد ماجراجويي تازه باشد.
استاد ژئوپليتيك