• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5703 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۲۸ بهمن

تحليلي ‌بر ‌فيلم ‌»روزهاي‌ عالي»، PerfectDays به كارگرداني ‌ويم‌ وندرس

اصالت سكوت

رضا بهكام

زندگينامه هنري و عمدتا سينمايي «ويم وندرس» با آزمون و خطاهاي بسياري به سبب تعدد ژانرهاي انتخابي همراه بوده است. او كه مستندساز و فيلمساز شهير كشورش از دوره موج نو سينماي آلمان به‌ شمار مي‌رود در كنار بزرگاني چون «راينر ورنر فاسبيندر»، «ورنر هرتسوگ»، «فولكر اشلوندورف»، «ولفگانگ پترسن»، «مارگارته فون تروتا»، «ورنر شروتر» و ساير همقطاران و هم‌دوره‌هايش دست به تحولات بزرگي در بدنه سينماي آلمان در دهه‌هاي شصت و هفتاد ميلادي زدند. اين تغييرات كه ابتدا به سبب تامين بودجه فيلم‌ها با استراتژي هدفمند كاهش بودجه توليد در دوره قبل از ادغام دو آلمان شرقي و غربي صورت مي‌گرفت و در ادامه روند رو به رشد خود پاي امريكايي‌ها را نيز به آلمان به دليل سرمايه‌گذاري باز مي‌كرد رفته‌رفته وضعيت شكننده سينماي يارانه‌اي آلمان‌ها را بهبود بخشيد و آنها را در زمينه سود جستن از تكنولوژي و دانش روز سينما به شكلي محسوس به ثبات مي‌رساند. اين راه در امتداد خروج از وضعيت تجاري و استقلال هنري و محتوايي، شكلي نو به خود گرفت و در مسير اين تجربه قاعدتا فراز و فرودهايي هم به وجود مي‌آمد. با اين پيش‌زمينه و پس از سال‌ها ادغام دو آلمان و تبديل شدن آلمان متحد به قطب اول صنعت اقتصادي اروپا كماكان برخي از آن گروه موج نو سينمايي كه در قيد حيات هستند جسته و گريخته دست به تحولاتي در ساخت فيلم‌هاي‌شان مي‌زنند تا جايي كه «ويم وندرس» 78 ساله نيز كه هنوز پيدا و پنهانش بر آن مدار شكلي سال‌هاي دور قرار گرفته، اثر جديدش را چنين پيش برده است تا ياد ايام جواني‌اش را زنده نگه دارد. 
مي‌توان اثر جديد «وندرس» را تحولي دوباره در كارنامه پربارش برشمرد، با اين تعريف اوليه سراغ فيلم جديدش به ‌نام «Perfect Days» مي‌رويم، فيلمي كه او را وادار كرد تا دوربين‌هايش را به ژاپن و پايتخت شلوغش «توكيو» برده تا جدا از مستندهايش و البته در سي و دومين اثر سينمايي‌اش به ريسكي نسبتا بزرگ دست بزند و خود را در جهان ابزورد يك «بوشي» هزاره سومي جاي دهد. شاعرانه‌اي كه با مضامين انساني و بشردوستانه، خود را در كانون و مهد فناوري جهان، به لابيرنتي ارزشمند شبيه مي‌كند. شخصيت اصلي فيلم «هيراياما» كه مردي در دهه ششم عمرش به سر مي‌برد در كانون اين دهليز قرار گرفته و چون دُرّي گرانبها مي‌درخشد.
بازي «كوجي ياكوشو»، ستاره ژاپني در نقش «هيراياما» مرد تنهاي قصه فيلمنامه‌نويسانش قابل اعتنا و اتكاست و مي‌توان او را بختي مسلم براي اسكار پيش‌رو در نظرش گرفت. فيلم تا جايي ساده و بي‌آلايه و منطبق با فرهنگ بومي ژاپن پيش رفته كه انجمن سينمايي ژاپن بدان اعتماد كرده و فيلم را به عنوان نماينده كشورش روانه اسكار 96‌ام كرده است.
دوازده روز از زندگي مردي آرام را شاهد هستيم كه تكانه‌هاي تصادفي از سلسله حوادث روزگار اگرچه او را از تعادل نسبي خارج مي‌كند، اما او با تواضع و مردم‌دوستي و درايت مشكلات پيش‌رو را حل و فصل مي‌كند و به زندگي آرام و به‌ دور از فرآيند تكنولوژيكي باز مي‌گردد. روزهايي كه با نظم و انضباط قابل تعمقي براي او رقم مي‌خورند و شكلي از تكرار همواره براي او توام با سرزندگي و تكاپوي روزانه توام است. چهار خرده روايت كه به شكلي ممزوج نوار روزمره «هيراياما» را با حافظه مركب مخاطبانش در فرمي ملالت‌بار اما داراي نشان‌هايي از رشدي هستنده سهيم مي‌كند.
مي‌توان فيلم «ويم وندرس» را از چند جهت مورد بررسي قرار داد؛ ابتدا: بررسي ابعاد و لايه‌هاي شخصيت اصلي (هيراياما) در باب خلق شخصيت و هويت‌بخشي و شخصيت‌پردازي تكميلي، دوم: بررسي تطبيقي او و نسل جوان كشورش از منظر كار، روابط و تحولات اجتماعي و تكنولوژيكي، سوم: دلبستگي‌هاي او به محيط پيرامونش به مثابه زيستي ساده‌انگارانه اما داراي جهاني آگاه و چهارم: گذر واژه‌هاي هستي و عشق و زندگي در كالبد شخصيت اصلي.
1- ابعاد شخصيت «هيراياما» از سه منظر فيزيولوژي، اجتماعي و رواني قابل بحث و نظر است.
فردي با ظاهري مناسب، بدون نقص فيزيكي و پيراسته كه اگرچه شغلي سطح پايين (نظافتچي سيار توالت‌هاي شهري) را براي خود انتخاب كرده، اما چنان با متانت، وقار، سختكوشي و نظم كارش را انجام مي‌دهد كه گويي يك پزشك تمام عيار در مواجهه با بيمارانش يا يك معمار خبره در برابر برج ساخت‌يافته‌اش قرار گرفته است. او در مواجهه با شغلش ارزشي برابر با شغل‌هاي ديگر و سطح بالاتر قائل است و مي‌توان اين معيار برابري را ميزاني ارزشمند براي زندگي اجتماعي او برشمرد. به‌ مرور برخي اطلاعات زندگي خانوادگي او را در سطحي بسته متوجه مي‌شويم، اويي كه پدرش در بستر بيماري و آلزايمر است و با خواهرش پس از سال‌ها روبه‌رو مي‌شود تا با طِيب خاطر و آرامش با او رفتار ‌كند. درجات عالي از رفتار سلوكانه او مي‌تواند به عنوان يك سوپرايگو براي ايگوهاي اجتماعي جامعه‌اش، الگويي مناسب و بدون شعار قلمداد شود. او از منظر روانشناسي شخصيت و بُعد روحي و رواني به چنان ظرفيت و آرامشي دست يافته است كه خود را در مرز بين نياز و بي‌نيازي و خودبسندگي (بدون مطلق‌گرايي) مي‌بيند. امور روزانه‌اش را با كمال خويشتنداري حل و فصل مي‌كند و پاكيزگي و آراستگي و نظافت شخصي و خانه‌ برايش از اهميت بالايي برخوردار است. شخصيت‌پردازي كامل و بدون خدشه «هيراياما» الگوي مناسبي براي فيلمنامه‌نويسان جوان است تا با آن به سمت خلق شخصيت‌هايي پيش بروند كه كمتر دچار ضعف شخصيت‌پردازي باشند.
2- در بررسي تطبيقي شخصيت «هيراياما» با نسل جوان و نوپاي كشور ژاپن به نكات قابل اعتنايي مي‌رسيم. او بي‌بهره از تكنولوژي و زرق و برق‌هاي فناورانه است. موسيقي را از طريق نوار كاست گوش مي‌دهد، نوع موسيقي انتخابي او ريتم مناسبي در زندگي روزانه برايش توليد مي‌كند. او در مواجهه با همكار جوانش به نوعي الگويي سختكوش و منظم و البته عجيب از زبان جوانك قصه نشان مي‌دهد و در مقطعي با سخاوت و كمك به او، راه و روشي را در ناخودآگاه جوان ايجاد مي‌كند بي‌آنكه بيهوده بخواهد به وسيله امر زباني و سخنوري به ارشاد و راهنمايي او دست بزند. «هيراياما» هر شب چند صفحه رمان مي‌خواند و دوري‌اش از شبكه‌هاي اجتماعي ديجيتال و عدم وابستگي او به سيستم‌هاي هوشمندي چون موبايل، تلويزيون و اينترنت و پيروي از الگوي عكاسي با دوربيني قديمي و دوچرخه‌سواري در روزهاي تعطيل از او زندگي‌واره روشمند دهه هشتاد ميلادي را مبسوط ساخته است كه ژاپني‌هاي نسل نو نيز خود در سطحي روشنگرانه به آن روي آورده‌اند (اشاره مي‌كنم به گرايش برخي طبقات اجتماعي متوسط و فرادست و البته جوان به سوي نوارهاي كاست و دستگاه‌هاي پخش مرتبط با آن.)؛ در اين مجال و از منظر نقطه نظر مضموني فيلم به شكلي ظريف موتيف‌هاي او را به صورت قهرماني عادي از جنس مردم در سطح جامعه سينمايي به تصوير و ترويج مي‌كشاند.
3- هر آنچه در دو گام قبلي به عنوان خصايص، علايق و منويات شخصيت «هيراياما» برشمرده شد مي‌توان به‌طور مثال اين‌گونه استنباط كرد كه وي فردي است كه از گياهان در خانه‌اش با دقت مراقب مي‌كند و درختان و گل و گياهان را دوست دارد و با عكاسي روزمره از يك درخت در مسير نور خورشيد و چاپ عكس‌ها در پايان هر هفته در عكاسي محله به شيوه ظهور كاغذي و آرشيو كردن منظم آنها در محفظه‌هاي تقويم‌خورده در گنجه‌اش، همچنين خريد و مطالعه هر كتاب در طول هفته يا گوش دادن به موسيقي‌هاي دهه هفتاد و هشتاد ميلادي از طريق نوارهاي كاست نوعي از دلبستگي‌هاي ساده و عميقي را براي مخاطبش به تصوير مي‌كشد تا ما را با نوعي زندگي آرام و به دور از هياهوي كلانشهري در قلب پايتخت شلوغ ژاپن متذكر شود كه نوع انتخاب مسير در رسيدن به آگاهي بدون دغدغه‌هاي كاذب مادي امكان‌پذير است. «هيراياما» شيوه زندگي‌اش را با چرايي هستنده پيراموني تركيب مي‌كند تا تماشاگرانش را به اين نكته آگاه كند كه از دل زندگي پرتكرار روزانه و در امتداد الگوهاي مدور لذت‌جويانه مي‌توان به كمال فرديت و مرزهاي خودبسندگي بي‌آنكه واژه «تنهايي» آزاردهنده باشد، دست يافت و بار سنگين هستي و مفاهيمش را تاب آورد.
4- گذر واژه‌هاي هستي و عشق و زندگي در كالبد شخصيت اصلي فيلم «روزهاي عالي» به كليدواژه‌هايي نامرئي، اما محسوس بدل شده‌اند. «بودن» در جهان اين شخصيت نمادين بسان هستي گرفتن از اراده و آگاهي سالكي است كه در پناه كار و جملات رمان‌ها و ترانه‌هاي نوستالژيك و سرسبزي گياهان و درختان شهر او را به زنده بودن و حركت وا داشته است تا بي‌آنكه متكي به انسان‌ها باشد سير سلوكانه تجربي خود را به شكلي استوار به ‌پيش ببرد. او در مواجهه تصادفي با زنان و دختران شهري به فعل «ديدن» و «فكر كردن» بسنده مي‌كند و خود را در پيله‌اي از سترون بودن و عدم نياز به همنوع نگه مي‌دارد. او در مراقبت از دختر خواهرش كه سرزده دو روز مهمانش شده در نقش حامي ظاهر مي‌شود و با اصالتي كه در نگاه و سكوتش دارد براي دختر نوجوان به الگويي مناسب بدل مي‌شود. خواب‌هاي «هيراياما» بر پايه تصاويري از روزگشت‌ها در هاله‌اي از سايه روشن‌هاي سياه و سفيد چون موتيفي براي شروع روز بعدش آغازي دوباره است، تكراري نه از سر ملامت و افسردگي، بلكه رازهايي در پس كشف‌هايي به ظاهر ساده كه از دل دانسته‌ها و مطالعاتش بر مي‌آيد.
«زندگي» او از مسيرهاي دايروي زمان و تكرار امور روزها به شاعرانه‌اي كمال‌گرا گره مي‌خورد. قدرت سكوت او در امبينت (اصوات محيطي) فيلم تركيب شده و ريتمي چشم‌نواز و آهنگين از جنس صامت، اما آگاهانه را براي مخاطبش به ارمغان مي‌آورد. گذراندن اوقات فراغتش در دو كافه آشنا، آينه زيست اجتماعي او را صيقل مي‌دهد تا او در برخورد با همنوعانش نيز خضوع و همدلي را در پيش بگيرد.
فيلم شما را در 120 دقيقه بسان 12 شبانه‌روز از زندگي مردي از طبقه متوسط جامعه با مناعت طبعي شگرف با تصاوير بي‌پيرايه‌اش نگه مي‌دارد تا بدون شعارهاي گل درشت و تماتيك متوجه‌مان كند كه مي‌شود با دل كندن از زوايد زندگي، مسير پر پيچ و خم زندگي را تاب آورد و از آن لذت برد. تعريفي بي‌آلايش از زندگي شهري كه فرديت در آن هويتي مستقل به خود گرفته و به زيستي مسالمت‌آميز با اجتماع پيراموني‌اش دست مي‌زند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون