• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۷ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5706 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۱ اسفند

قدرت خريد توليد ناخالص داخلي كشورها مبنا است نه عدد اسمي توليد ناخالص داخلي

در پي درج  گزارشي با عنوان « نگاهي به رتبه اقتصادي ايران در دنيا » در تاريخ 25/11/1402 در روزنامه «اعتماد» روابط‌عمومي و امور بين‌الملل سازمان برنامه و بودجه كشور پاسخی به دفتر روزنامه ارسال كرده كه عينا منتشر مي‌شود: 
ضمن قدرداني از طرح ديدگاه‌هاي آن رسانه درباره مسائل اقتصادي كشور، به آگاهي مي‌رساند كه توليد ناخالص داخلي يك كشور ارزش پولي كالاها و خدماتي است كه در بازه زماني يك‌ساله توليد مي‌شود. بديهي است كه براي مقايسه كشورها در سطح بين‌المللي نمي‌توان از عدد اسمي توليد ناخالص داخلي استفاده كرد و لازم است يك معيار مشترك براي ارزيابي و قابل‌مقايسه شدن وضعيت كشورها ارايه شود.
يكي از ابزارها براي مقايسه كشورها در سطح بين‌المللي، شاخص برابري قدرت خريد است. اين شاخص از قانوني به نام قانون قيمت واحد در اقتصاد ريشه مي‌گيرد. بر اساس قانون قيمت واحد، قيمت سبدي از كالاهاي قابل‌ مبادله بر اساس يك ارز مشترك در بين كشورهاي مختلف برابر است. منطق اين قانون نيز كاملا روشن و مشخص است. چرا كه اگر قيمت سبد مشابه بر اساس ارز مشترك برابر نباشد، لاجرم اين برابري با آربيتراژ كالاها حاصل مي‌شود. 
مقايسه نرخ خريد يك سبد كالايي مشابه بين كشورهاي مختلف نرخ ارزي را حاصل مي‌كند كه بر اساس برابري قدرت خريد به دست ‌آمده است. بر اساس گزارش صندوق بين‌المللي پول در رابطه با توليد ناخالص داخلي ايران بر حسب شاخص برابري قدرت خريد در سال 1401، نرخ دلار امريكا بر اساس اين شاخص حدود 5600 تومان محاسبه شده است. اين شاخص كه توسط آمار و اطلاعات نهادهاي بين‌المللي تهيه و توليد مي‌شود معيار مقايسه عادلانه‌تري را بين كشورها فراهم مي‌آورد. توليد ناخالص داخلي به قيمت جاري بر اساس آمار بانك مركزي در سال ۱۴۰۱ حدود ۱۰ هزار ميليارد تومان است. بر اساس شاخص برابري قدرت خريد، توليد ناخالص داخلي ايران به ارزش ۱.۸۱ تريليون دلار مي‌باشد و در مقايسه با ديگر كشورها در رده نوزدهم جهان ايستاده است. اگر اين عدد را بر اساس داده‌هاي مركز آمار ايران كه داده‌هاي رسمي كشور هستند محاسبه كنيم، عدد توليد ناخالص داخلي با همان نرخ برابري ۵۶۰۰ تومان، همين امروز ۵/۲ تريليون دلار مي‌شود كه در اين صورت رتبه اقتصادي جمهوري اسلامي ايران در اين شاخص، 15 است. 
به تعبير روشن‌تر اگر بخواهيم كشورها را از لحاظ ميزان توليد ناخالص داخلي آنها مقايسه كنيم بايستي به قدرت خريدِ توليد ناخالص داخلي كشور توجه كنيم نه عدد اسمي توليد ناخالص داخلي. بدين معني كه اين ميزان از توليد ناخالص داخلي چه قدرت خريدي در آن كشور ايجاد مي‌كند. اين قدرت خريد است كه سطح رفاه و مصرف مردم را مشخص مي‌كند. 
محاسبه ارزش توليد ناخالص داخلي محاسبه‌شده بر اساس نرخ ارز موجود در كشورها نمي‌تواند مبناي مقايسه صحيحي باشد چرا كه قدرت خريد واقعي GDP را تعيين نمي‌كند. به عنوان ‌مثال، درصد قابل‌توجهي از سبد كالاي مصرفي در كشورها به واردات و بالطبع نرخ ارز بستگي ندارد، يا اينكه بخش قابل‌توجهي از توليدات داخلي كشورهاي مختلف توسط نظام قيمت‌گذاري مبتني بر مزيت‌هاي منطقه‌اي حمايت و پشتيباني مي‌شود همان نظامي كه گاه به عنوان يارانه دولت به مردم شناخته مي‌شود. 
با توجه به آنچه گفته شد، اين شاخص داراي معيارهاي تئوريك قوي است و شاخصي نيست كه صرفا براي ايران بيان شده باشد.
برخي از كارشناسان اقتصادي، زماني كه اين شاخص را در مراجع و منابع جهاني اقتصاد مي‌بينند هيچ انتقادي بر آن وارد نمي‌كنند؛ اما وقتي براي مقايسه ايران و ساير كشورها استفاده مي‌شود آن را اساسا از اعتبار ساقط مي‌دانند. به نظر مي‌رسد انتظار آن  را دارند كه از بين شاخص‌هاي استاندارد بين‌المللي تنها از شاخص‌هايي استفاده شود كه وضعيت كشور را نامطلوب و وخيم گزارش دهد.
در واقع مواجهه اين افراد با شاخص‌هاي اقتصادي بين‌المللي سرشار از سوگيري و جهت‌گيري است. واكنش به شاخص توليد ناخالص داخلي برحسب برابري قدرت خريد به نحوي صورت مي‌گيرد كه گويي برخي براي نخستين‌بار است كه با اين شاخص روبرو مي‌شوند كه اگر چنين است بهتر است عنوان كارشناس را بر روي خود نگذارند.
كساني كه شاخص برابري قدرت خريد را براي مقايسه توليد ناخالص داخلي (اندازه اقتصاد) كشورها معتبر نمي‌دانند دقيقا چه شاخصي را به عنوان جايگزين پيشنهاد مي‌دهند؟ به نظر آنها عدد توليد ناخالص داخلي كشور برحسب پول ملي بر كدام نرخ ارز بايد تقسيم شود؟ آيا منتقدين استفاده از روش برابري قدرت خريد اعتقاد دارند كه عدد توليد ناخالص داخلي كشور برحسب پول ملي را بايد بر ارز بازار سياه تلگرامي تقسيم كنيم؟ يا اگر توليد ناخالص داخلي ايران هم‌تراز كشورهاي غيربرخورداري مانند كنگو محاسبه شود از منظر اين كارشناسان صحيح قلمداد مي‌شود؟ آيا اين كارشناسان، سبد مصرف متوسط خانوارهاي ايراني را با امثال اين كشورها كه در شاخص توسعه انساني داراي رتبه‌هاي بسيار پاييني هستند مقايسه مي‌كنند؟ البته مرسوم شده كه در رسانه‌هاي معاند، با استفاده از اين محاسبات غلط‌انداز، ذهن برخي از هم‌وطنان را مشوش كنند و جالب آن است كه برخي از كارشناسان داخلي از اين اعداد ساختگي براي حمله به دولت و نظام استفاده مي‌كنند.
استفاده از شاخص‌هاي مختلف اقتصادي متناسب با اهداف معيني صورت مي‌گيرد. اينكه گفته شود توليد ناخالص داخلي سرانه معيار بهتري براي مقايسه است؛ نيز الزاما صحيح نيست. در جايي كه هدف، مقايسه كشورها از لحاظ سطح رفاه باشد، توليد ناخالص داخلي سرانه برحسب برابري قدرت خريد شاخص مناسبي است؛ اما اگر هدف، مقايسه قدرت اقتصادي (اندازه اقتصاد) كشورها باشد لازم است از توليد ناخالص داخلي برحسب برابري قدرت خريد استفاده شود نه شاخص سرانه. به عنوان مثال در همين شاخص از لحاظ معيار توليد كل، كشور چين در رتبه اول دنيا قرار دارد. اما در شاخص سرانه، رتبه چين ۷۲ است. آيا كارشناساني كه معتقدند شاخص سرانه مناسب‌تر است، اين برداشت را دارند كه چين هفتاد و دومين اقتصاد دنياست؟ آيا حاضرند اين را با صداي بلند بگويند؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون