روزنه گشايي با جامعه محوري منافاتي ندارد
با همين مقدمات است كه گروه دوم ميگويند؛ 1) عدم شركت در انتخابات، خير و فايدهاي ندارد و منجر به بهبود فرآيندها نميشود، 2) استفاده از حداقلهاي موجود (يعني تاييد صلاحيت نامزهاي دلسوز، توسعهگرا، معتقد به مردمسالاري و شايستهسالاري) و حضور آنها در قالب فراكسيون اقليت مجلس دوازدهم، ميتواند در حد خود اثر وضعي در بهبود شرايط و يا حداقل، ممانعت از بدتر شدن شرايط موجود كشور داشته باشد! لذا گروه دوم (سياستمحوران) معتقدند در همين شرايط با همين استانداردها و با همين وضعيت موجود در نقاطي كه امكان مشاركت در انتخابات وجود دارد، استفاده از روزنهها و حداقلها ميتواند در حد خود برخي از شرايط را بهبود بخشد. در حال حاضر محافل اصلاحطلبي، تحتالشعاع اين دو نگاه قرار دارند. در عين حال بايد توجه داشت، اينكه بخواهيم اعلام كنيم كه يك گروه جامعهمحور است و گروه ديگر جامعهمحوري را بياهميت ميداند، فاقد موضوعيت است. گمان نميكنم يك چنين دوگانگي ميان اصلاحطلبان از اساس درست باشد. چرا كه ميتوان فعاليتهاي جرياني كه معتقد به استفاده از ظرفيتهاي صندوق راي و نهاد انتخابات است را به عنوان يكي از مصاديق عيني فعاليت جامعه محور در نظر گرفت. بايد توجه داشت، فعاليت جامعهمحور لزوما مقابل نگاه مشاركتي به نهاد انتخابات كه نيست، وقتي يك جريان سياسي در انتخابات فعال ميشود و در ادامه مشاركت جو ميشود بايد ارتباط مويريگي و نزديكي با بدنه جامعه ايجاد كند.ارتباط با گروهها و شخصيتهاي مرجع، چه به عنوان كانديدا و چه به عنوان مراكزي كه آراي آحاد جامعه از آنها تبعيت ميكند باعث شكلگيري اين ارتباط با اقشار مختلف جامعه ميشود. اين گزاره، يكي از مصاديق روشن جامعه محوري است. لذا من هيچ دوگانگي ميان اين دو طيف اصلاحطلب نميبينم. يك جريان مشاركتجوي انتخاباتي ميتواند در عين حال، يك جريان معتقد به فعاليتهاي جامعهمحور باشد و برعكس. بالاتر از آن، فكر ميكنم لازمه حركات انتخاباتي و صندوق محوري، تقويت بُعد جامعهمحوري آن جريان نيز محسوب ميشود.