• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۸ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5712 -
  • ۱۴۰۲ چهارشنبه ۹ اسفند

بررسي فيلم «منطقه مورد علاقه» به كارگرداني «جاناتان گِليزر» 2023

غياب خشونت و احضار آواها

رضا‌ بهكام

«جاناتان گليزر» كارگردان گزيده‌كار انگليسي فيلم‌هاي «تولد» 2004 و «زير پوست» 2013 اكنون پس از يك دهه سكوت، با درام تاريخي 
«The Zone of Interest» به پرده سينماهاي جهان بازگشته است. فيلم درامي قدرتمند براساس نُوولي با همين عنوان از «مارتين اميس» انگليسي است كه در سال 2014 منتشر شد .
«منطقه مورد علاقه» سينماي غياب است. «غياب خشونت» و بروز آن به سبب «آگاهي» مخاطب در امر «عناصر درام» است.
حذف راس خشونت در اردوگاه آشويتس -مخوف‌ترين اردوگاه كار و قتلگاه يهوديان در لهستان كه توسط آلمان‌ها در دهه چهارم از قرن بيستم ميلادي طراحي و ساخته شد نقطه‌اي تاريك در تاريخ بشر تا به امروز است- نكته‌ انديش‌ورزانه فيلمساز براي اثر جديدش خواهد بود. 
گسترش تاريكي براي انعكاس ظلمت همان‌طور كه در سكانس افتتاحيه و پاياني فيلم چون شروع و پاياني سياه، تمامي تصاوير پويا و رنگي طبيعت را بلعيده و تنها صداهاي محوي از فجايع انساني زمينه‌ساز آشوبي هولناك براي تصويرسازي ذهني تماشاگر پديد خواهد آورد.
«تضاد» بين خانه، محلي امن براي زندگي و آرامش درون آن مبتني بر رفاه كودكان آلماني در قامت نژادي برتر براساس انديشه‌هاي پيشوا و طبيعتي شامل رودخانه و باغ خانوادگي «رودُلف هُوس» فرمانده ارشد نازي كه با بازي درخشان «كريستين فريدل» همراه است، تماشاگر را به امر زيبايي‌شناسي غياب خشونت و احضار آواها براي جريان‌سازي هويت قربانيان به سبب حس شنيداري براي اصوات پيراموني رازهاي جنايات رهنمون مي‌سازد.
حذف كانون جنايت در فيلم «جاناتان گليزر» امري تعمدي و متفكرانه است تا تماشاگر، زندگي شخصيت‌هاي هولناكي را به تماشا بنشيند كه سوژه در اوج زيبايي و لذت از طبيعت و رفاه زندگي شخصي خود كه ديوار به ديوار اردوگاهي قرار گرفته تا روزانه هزاران انسان در آن به آتش كشيده شوند. هژموني قدرت در عيان‌بودگي ديالوگ‌هاي بين سران نازي با دلالت بر بي‌توجهي آنان به امور بشردوستانه و «ديگري» روالي عادي است. نوعي از رفتارهاي ماشيني كه نمادي از حصول فاشيست همه‌جانبه در عصر آن دوران است. به نظر مي‌رسد بازيگر آلماني «زاندرا هوله» با اين فيلم و حضورش در فيلم «آناتومي يك سقوط» بخت اول تصاحب اسكار بازيگري زن در سال 2024 باشد. وي با بازي در نقش «هدويگ هُوس» همسر يكي از افسران عاليرتبه نازي در اردوگاه آشويتس، لايه‌هاي فيزيولوژي، اجتماعي و رواني شخصيتي محكم و هولناك را به نمايش مي‌گذارد كه در امتداد زندگي آرام خود در كنار خانواده‌اي به ظاهر صميمي و پرجمعيت، بخش‌هايي از قساوت، خونسردي و سنگدلي عادي شده‌اي در او رشدي بي‌مهابا داشته كه ريشه‌هاي آن با خاك منطقه آشويتس گره مي‌خورد.
همه‌چيز در زندگي «هُوس»ها چون ماكتي خوش‌ساخت جلوه مي‌كند تا جايي كه مادر «هدويگ» با تمام زيبايي ظاهري بنا شده توسط دستان دخترش و امكانات رفاهي و ساختماني دراختيار قرار داده شده توسط دامادش كه از دولت وقت آلمان استقراض شده پس از چند روز پا به فراري شبانه و مخفيانه مي‌گذارد.
كادرهاي اينسرتي و بسته از گل‌ها و درختان و گياهان باغچه خانوادگي فرمانده آلماني با اصوات شبانه و بعضا بوي اجساد سوخته از اردوگاه، تركيبي از تضادهاي ذهني و مهيب براي مخاطب فيلم است تا فيلمساز با حذف بصري ضلع خشونت در بطن جنايات جنگي تماشاگرش را به قدرت خيال‌ورزي و تفكر وادار كند.
در سكانس‌هاي پاياني شاهد تدويني موازي از موزه آشويتس در زمان حال قبل از شروع كاري روزانه هستيم، نگهبانان و نظافتچي‌ها در حال تميز كردن محوطه موزه هستند و در سايه‌سار اين آرامش، لنز دوربين سينماتوگرافش «ووكاش ژال» به انبوهي از پوتين‌ها و كفش‌هاي قربانيان گره مي‌خورد. به كوهي از البسه تلمبار شده قربانيان جنگ كه با ديالوگ‌هاي صحنه‌هاي مياني و پاياني فيلم بين سران نازي ارتباط معنايي برقرار مي‌كند تا مواجهه تماشاگر با آن مواجهه او با عناصر «حافظه» و «مرگ» باشد. مواجهه‌اي از جنس پرفورمنس‌هاي هنرمند فقيد فرانسوي «كريستين بولتانسكي» كه با اجراهاي خود تصويري از غياب قربانيان و فجايع جنگي با ميانجي اشياي بازمانده از آنان در سال‌هاي اخير موجي تازه براي علاقه‌مندان به موضوعيت جنگ جهاني دوم و نسل‌كشي‌هاي هيتلر و متحدانش به راه انداخت.
حذف فعل «جنايت» از قوه بصري و بينايي مخاطب او را به ماخوليايي دوچندان گرفتار مي‌كند. ايماژهايي از تصاوير موزه‌ آشويتس در انتهاي فيلم، جهاني سياه و بسته را چون رازي بين حواس شنيداري و بويايي متصل مي‌كند. «ووكاش ژال» فيلمبردار لهستاني فيلم كه تجربه فيلم بزرگي چون «جنگ سرد» 2018 از «پاوليكوفسكي» را در پرونده خود دارد به تهيه راش‌هاي ارزشمندي دست زده است تا دست تدوينگرش «پاول واتس» را براي تدويني معناگرا باز بگذارد.
موتيف‌هاي قصه‌گويي پدر جوان خانواده كه به تصاوير شبانه دخترش در روياها گره مي‌خورد راه آزادي را براي زندانيان با نشان‌گذاري سيب‌هاي دخترك مسيريابي مي‌كند، مجموعه رخدادهايي كه با دوربين مادون قرمز و ديد در شب، فيلمبرداري شده تا اندكي اميد را در لابه‌لاي داستان‌هاي شبانه پدر براي دخترش بازتاب دهد. سيب‌ها و ايضا سيب‌زميني‌هايي كه نمادي از هم‌زيستي شيطان و فرشتگان و انسان‌ها است تا خود زمينه‌ساز رهايي از جهنم دست‌ساز نازي‌ها باشد و از سويي قُوتي حداقلي براي رهايي از مرگ و گرسنگي زندانيان از بند رسته درنظر گرفته شود.
اصوات امبينت و محيطي از راه دور كه مبتني بر جنايات نازي‌ها در طول جنگ از اردوگاه آشويتس است تنها سند جنايت جنگي در طول فيلم به شكلي نامحسوس اما آزاردهنده در كنار طبيعت زيباي دست‌ساز مادر خانواده در جريان است. «هدويگ» كه به امر باغباني و پرورش گل و گياه علاقه‌مند است خود را غرق در امور روزانه‌اي از قبيل پرورش گل و گياه و مديريت در امور خانه داري با نوكران و كلفت‌هايش مي‌بيند. او سرد، مستبد و بي‌رحم است و در برابر نديمه‌هاي خانه رفتاري تند با نگاهي از بالا به پايين دارد. تختخوابش از همسرش جدا است و به نظر مي‌رسد با باغبان ويلا نيز روابطي پنهاني دارد. فيلمساز با حذف عامدانه صحنه‌هاي روابط و خيانت‌هاي «هدويگ» و همسرش «رودلف» آنان را در سانسوري تطهيرگونه و ساختگي قرار داده است. تمامي صحنه‌هاي تصويري حذف شده اعم از جنايات جنگي، قتل‌ها، آدم‌سوزي‌ها، خيانت‌ها و خشونت‌ها با قرارگيري در باغچه و ويلاي خانوادگي آنان به فاصله‌گذاري معنامندي دست زده است تا افشاسازي‌هاي چند دهه اخير از جنايات جنگي آلمان‌ها در جنگ جهاني دوم به دروني‌ترين لايه‌هاي فيلم سوق داده شده كه در حصار بيروني‌ترين لايه‌هاي بصري زيبايي‌شناسانه از بهشتي ظاهرمندانه قرار گرفته باشد. اين روند ساختاري تعمدي فيلم مخاطبش را به رازي سربسته مبتلا كرده تا به مكاشفه‌اي ذهني پرداخته و شخصيت‌هاي پيچيده اما انساني‌اش را در اين بهشت مصنوعي كه همسايه جنبي جهنمي ويران‌كننده است به نظاره بنشيند. 
رويه فيلمساز در امر آشكارسازي فجايع جنگي در تضادي آشكار با فيلم محبوب «پسر شائول» 2015 ساخته «لاسلو نمش» مجارستاني قرار مي‌گيرد، فيلمي كه افتخارات زيادي را براي كارگردانش به دست آورد و در مداري افشاگرانه سياهي‌ها و پلشتي‌ها و رازهاي مگوي نازي‌هاي آلماني را بر دايره‌اي از حقيقت ريخت. «گليزر» انگليسي در مسيري معكوس نه‌تنها با حذف سكانس‌هاي خشونت و عريان از فجايع جنگي ما را از مسير هراسناك جهنم آشويتس دور نمي‌كند بلكه ما را در همسايگي آن به تفكر و تعمق مي‌كشاند تا زيست خانواده‌اي آلماني را در همسايگي جهنم تاب بياوريم و متوجه شخصيت‌هاي هولناكي چون «هدويگ» و «رودلف» باشيم كه چگونه هيولاهايي چون آنها بدون داشتن اندكي وجدان بيدار به راحتي در زيستگاه بهشتي خود زندگي مي‌كنند، فرديت آنها بي‌خدشه و سترگ است و نوع‌دوستي و بشردوستي و پرداختن به «ديگري» براي‌شان اندك ترجماني ندارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون