روز گذشته، ايسنا گفتوگويي مفصل و خواندني با حسن انوري، عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي منتشر كرد. انوري كه استاد بازنشسته زبان و ادبيات فارسي دانشگاه، سرپرست تاليف فرهنگ بزرگ سخن و مصحح گلستان سعدي است، بنا به توضيح مصاحبهگر، درخواست گفتوگو را به شرط آنكه تنها درباره زبان فارسي باشد، پذيرفت و تصريح كرد: «درباره خودم هيچ سوالي مطرح نشود.» در ادامه بخشهايي از گفتههاي او را ميخوانيد.
زبان فارسي، هويت، جغرافيا
نخستين مساله درباره زبان فارسي در ايران اين است كه رابط بين اقوام مختلف ايراني است؛ ايران كشوري است با قوميتهاي مختلف و هر قوميتي هم زبان خاصي براي خود دارد؛ تركها به زبان تركي در آذربايجان و كردها به زبان كردي در كردستان، لرها به زبان لري در لرستان، بلوچها به زبان بلوچي در بلوچستان و گيلكها به زبان گليكي در گيلان صحبت ميكنند و اگر بخواهند با هم ارتباط پيدا كنند، زبان فارسي است كه رابط بين اين اقوام مختلف ميشود. يك لحظه فكر كنيد اگر زبان فارسي نبود، هويت ايراني چه شكلي پيدا ميكرد...
زبان فارسي، زبان رسمي و ملي ايران و زبان رسمي و ملي دو كشور ديگر يعني افغانستان و تاجيكستان است. اگرچه اين اواخر طالبان زبان فارسي را كنار گذاشتهاند ولي زبان فارسي كنارگذاشتني نيست. طالبان عبث ميكوشند و هرگز نميتوانند زبان پشتو را جانشين زبان فارسي كنند... در زبان فارسي شاهكارهاي جهاني به وجود آمدهاند. شما چند زبان را ميشناسيد كه در آن اثري مانند «شاهنامه» به وجود آمده باشد؟ اگر خيلي مته به خشخاش بگذاريد فقط «ايلياد» هومر را ميتوانيد نام ببريد، بقيه حماسههاي تاريخي كه تعدادشان هم زياد نيست، همه پايينتر از شاهنامه هستند... البته در كنار «شاهنامه» آثار ديگري نيز داريم كه آنها هم در حد خود يگانه هستند... مانند ديوان حافظ يا كليات مولانا يا كليات سعدي...
فارسي، زباني پيوندي و تركيبي است. ميتوانيد در زبان فارسي دو كلمه را كنار هم بگذاريد و يك كلمه جديد به وجود آوريد؛ مثلا «پاك» را در كنار «دل» بگذاريد، ميشود «پاكدل» كه اصلا معناي ديگري دارد كه نه به دل مربوط است و نه به پاك. پس يكي از خصوصيات زبان فارسي اين است كه زباني تركيبي است نه مثل زبان عربي، زباني اشتقاقي.
فارسي سره پايدار نخواهد ماند
زبان سره كه امثال آقاي كزازي از آن استفاده ميكنند، پايدار نخواهد ماند؛ در دنيا اگر ملتي پيدا شود كه زبانش خالص خالص باشد، معلوم خواهد شد آن ملت در طول تاريخ با اقوام ديگر رابطه نداشته و همينطور به صورت وحشي باقي مانده است. تمدن يعني ارتباط، نه تنها زبان فارسي، بلكه زبان كشورهاي متمدن پر از وامواژههاست. زبان انگليسي بيش از هر زبان ديگري، پر از واژههاي غيرانگليسي است و انگليسيها هرگز فكر نميكنند كه آنها را از زبان خود خارج كنند. از زمان قديم با ملل مختلف ارتباط داشتهايم، به آنها واژه دادهايم و از آنها واژه گرفتهايم، واژههاي فارسي بسياري در زبانهاي اروپايي داريم. آيا ميدانيد «بادنجان» كه از طريق زبان عربي به زبانهاي اروپايي رفته، ريشه فارسي دارد؟ ما واژه دادهايم و واژه گرفتهايم. كلمات يوناني را از قديم گرفتهايم كه اين كلمات چنان جزو زبان فارسي شده كه بيشتر افراد نميدانند اين كلمات يوناني هستند. بنابراين اگر زبان براي يك ملت متمدن باشد كه هست، در روابط با زبانهاي ديگر واژه ميگيرد و واژه ميدهد.
البته واژههايي را كه گرفتهايم، فارسي كردهايم. شعرهاي حافظ كه بهترين غزلهاي دنياست پر از واژههاي عربي است. البته بايد بگوييم اين واژهها ديگر عربي نيستند، بلكه فارسي شدهاند و نميشود گفت عربي هستند، زيرا شكلشان را تغيير دادهايم و به تناسب حنجره ايراني درآوردهايم. عرب ميگويد مباحثه ولي ما كردهايم مباحِثِه، ميگويد مجادله ما ميگوييم مجادِلِه. عربها هم خيلي كلمه از ما گرفتهاند و نميگويند خارجي است. كساني كه دنبال فارسي سره هستند، در واقع به كار عبث و بيهوده ميپردازند.
كتابهاي درسي مبتذل است
متاسفانه الان كتابهاي درسي آنقدر مبتذل است كه حد ندارد. اين را به خود دستگاه هم گفتهام . كتابهاي درسي مطلقا كتابهاي مفيدي براي بچهها نيست، بلكه مضر هم هست. در دهه ۱۳۴۰ از طرف وزارت آموزش و پرورش آن زمان مامور بودم كه كتابهاي ابتدايي و راهنمايي را بنويسم. آن زمان از خودم پرسيدم چطور ميشود كتابهاي ابتدايي را براي كودكان ايراني به بهترين شكل نوشت؟ پرسوجو كردم، كتابهاي درسي كشورهاي خارجي را ديدم كه آنها چه كار كردهاند، از آگاهان سوال كردم و در نتيجه يك دوره كتاب براي بچههاي ابتدايي و راهنمايي نوشتم كه بهترين كتابها شناخته شدند. بعد از انقلاب آقاي حدادعادل كه معاون وزير آموزش و پرورش بود، به من گفت كتابهاي شما كتابهاي خوبي است ولي چون با مباني انقلاب سازگار نيست، به اين دليل آنها را كنار گذاشتند. معلوم بود، آن زمان انقلابي در كار نبود كه بخواهم با مباني انقلاب سازگارشان كنم، بنابراين كتابها را كنار گذاشتند. خيليها توصيه ميكردند كتابها را چاپ كنيم و من ميگفتم در مقابل كتاب رسمياي كه دولت چاپ ميكند، درست نيست كتاب درسي چاپ كنم ولي كار ديگري ميتوانم بكنم. متنهاي كتابها را منهاي تمرين و پرسش و دستور جداگانه درآورده و با عنوان «متنهاي خواندني براي كودكان و نوجوانان» منتشر كردم كه در مدت كمي به چند چاپ رسيد. كساني كه اين كتابها را خواندهاند، آنها را دوست دارند، آقاي دهباشي ۵۰ نسخه از اين كتابها را خريد و براي كودكان بلوچستان فرستاد. وقتي كتاب چاپ شد نسخهاي را به يكي از همكارانم دادم كه به بچههايش بدهد. چند روز بعد پرسيدم بچهها كتابها را ميخوانند، گفت بچهها چيه؟ شوهرم كه با كتابها بزرگ شده، كتاب را ميخواند و گريه ميكند. متاسفانه الان كتابهاي درسي آنقدر مبتذل است كه حد ندارد. اين را به خود دستگاه هم گفتهام. كتابهاي درسي مطلقا كتابهاي مفيدي براي بچهها نيست، بلكه مضر هم هست.
مشكل فرهنگستان
مشكل فرهنگستان اين است كه چطور ميتواند واژهها را وارد زبان كند كه در كتابها به كار رود و مردم نيز آنها را به كار ببرند. پيدا كردن راهحل آن نيز كمي مشكل است و نميدانم چطور خواهد شد...
فرهنگهايي كه من مينوشتم به زبان روز است. فرهنگي كه الان فرهنگستان دارد مينويسد زبان روز را بيشتر از من دارند وارد ميكنند، اما مساله اين است كاري كه فرهنگستان شروع كرده، آنقدر وسيع گرفتهاند كه به اين زوديها فرهنگ دست نميدهد؛ هم به آقاي صادقي گفتم و دستاندركار اين فرهنگ كه بايد طرح را كوچك كنند. طبق توصيه من قرار شد طرح كتاب را به يكسوم تقليل دهند، چون طرحي كه دارند، بيشتر از يك قرن طول ميكشد تا به سرانجام برسد. بايد طرح را كوچك كنند كه در عرض 50-40 سال به ثمر برسد. اميدوارم اين كار را بكنند و اگر به ثمر برسد، كتاب خوبي خواهد بود، اما متاسفانه خيلي كند پيش ميرود و در عرض ۳۰ سال كه شروع شده هنوز در حرف الف هستند.
من همه كارها را نديدهام؛ اولا فرهنگنويسي وسعت ندارد و خيليها نيستند. فرهنگنويسي كار مشكلي است، مخصوصا با تورمي كه الان هست. قيمت كاغذ و فيلم و زينك و اينها خيلي بالا رفته و كمتر ناشري است به فرهنگنويسي بپردازد. برخي كارها كه انجام شده خوب است مثلا جواني به نام بهروز صفرزاده فرهنگي نوشته كه در نوع خود كار خوبي است.
رمان بخوانيد
خواندن رمان علاوه بر اينكه زبان را تقويت ميكند، روح انسان را نيز متحول ميكند.
من در شرح حالم نوشتهام كه در نوجواني و جواني حتي ديرتر زياد رمان ميخواندم. مهمترين رمانهاي دنيا را كه به فارسي ترجمه شده، خواندهام. براي تقويت زبان فارسي به جوانان توصيه ميكنم آثاري كه به فارسي خوب ترجمه شده، مثلا ترجمههاي محمد قاضي، ترجمههاي بهآذين و دريابندري را بخوانند. خواندن رمان علاوه بر اينكه زبان را تقويت ميكند، روح انسان را نيز متحول ميكند. بخش زيادي از عمر من مصروف خواندن رمان شد. گاه صبح جمعه شروع به خواندن رمان ميكردم و نصف شب تمام ميكردم. چيزي كه از اين رمانها آموختم، اين بود كه هر كاري ميخواهم بكنم از خودم بپرسم چطور ميشود اين كار را به بهترين شكل انجام داد؟ شماي خبرنگار ممكن است از خود بپرسيد خبرنگار خوب چه ويژگيهايي دارد و من كه خبرنگارم بتوانم آن كار را انجام دهم. زماني كه ميخواستم كتاب درسي براي كودكان بنويسم از خودم ميپرسيدم چطور ميشود بهترين كتاب را نوشت؟ براي اين كار از ديگران پرسوجو كردم و كتابهاي درسي كشورهاي خارجي را ديدم. زماني كه ميخواستم فرهنگ بنويسم از اغلب كساني كه در اين كار سررشته داشتند، پرسوجو كردم. مرحوم دكتر باطني، مرحوم دكتر حقشناس، دكتر صادقي و ديگران را يكييكي دعوت ميكردم، از آنها ميپرسيدم كه چطور ميشود فرهنگ خوب نوشت؟ نظرات را جمع ميكردم و نتيجه ميگرفتم. توصيهام خواندن آثار خوب است تا اين حس را در خود به وجود آورند كه بتوانند فرد مفيدي براي جامعه باشند.
خواندن رمان «جنگ و صلح» تولستوي كه برخي معتقدند بزرگترين رمان دنياست، روح انسان را متحول ميكند و به انسان ميآموزد. خواندن كتاب «ديويد كاپرفيلد» چارلز ديكنز به انسان خيلي چيزها ميآموزد. «جان شيفته» رومن رولان يكي از رمانهايي است كه به روح انسان لطافت تزريق ميكند. توصيه ميكنم رمانهاي بزرگ جهان را بخوانيد. بخوانيد تا انسان مفيدي براي جامعه و بشريت باشيد.
لطمهاي كه كنكور ميزند
آزمون ورودي دانشگاهها و كنكور به اين شكل بزرگترين لطمه را به زبان فارسي ميزند.
از اين جهت كه سوالات چهارگزينهاي است و در دوره دبيرستان كوشش دبير و دانشآموز اين است كه بچهها را براي پاسخ دادن به پرسشهاي چهارگزينهاي آماده كنند نه براي نوشتن و خواندن. انشاء در مدارس از بين رفته؛ اگر هم باشد فرماليته است. تحقيق كردهام در برخي دانشگاههاي اروپا براي ورود به دانشگاه ميخواهند انشاء بنويسند، در دوره دبيرستان ميگويند انشاء ياد بگيرند، اما در كشور ما اينگونه نيست. با اين وضع كنكور بزرگترين لطمه را به زبان فارسي زده است.