شيزوفرني با صداي دلنشين خنده
حسن لطفي
در اينكه تئاتر شيزوفرني نوشته و كارگرداني شده توسط حامد نصيرينصر بخشي از ويژگيهاي يك اثر گروتسك را دارد، شكي نيست. بيننده هنگام تماشاي آن افراط و اغراق، تلاقي مضحكه و هراس، ناهماهنگي، وحشت و انزجار و غلبه ذهنيت بر عينيت را به شكل مشخصي در آن ميبيند. اما آنچه هنگام تماشاي اين اثر برايم اهميت پيدا كرد، فراتر از ويژگيهاي هنري آن و توفيق حامد نصيرينصر و تلاش بازيگرانش (امير غفارمنش، كارولين خداديان، سينا رازاني، شادي اصفهاني، ماريه ماشالهي، مرجان آقانوري، آرام نيكبين و...) براي دستيابي به نمايشي مخاطبپسند است. آن هم مخاطبي كه انتظار ندارد هنگام تماشاي فيلم، تئاتر هگلش بالا برود و به قول برخي منتقدين هنگام خروج از سالن چيزي به داشتههاش اضافه شده باشد. كافي است خندهاي از ته دل نصيبش شده باشد. شيزوفرني در نظرم چنين اثري است. نه اينكه هنگام تماشايش همه بينندگانش عكسالعملي يكسان داشتند و دارند. هنگام تماشايش خنده و قهقهه تعداد زيادي از تماشاگران سالن را پر ميكند، اما عدهاي هم كه لابد ديرخندتر هستند، عكسالعملي متفاوت دارند. نمونهاش خود من كه اصولا از بلند خنديدن خجالت ميكشم ابتدا خندههايريزي داشتم، اما كمكم عنان از دست دادم، مثل بقيه افرادي شدم كه با صداي بلند ميخنديدند، قهقهه ميزدند. شك ندارم بخشي از لذت تماشاي شيزوفرني برايم به همين خندهها و قهقههها وصل بود .حامد نصيرينصر و بازيگرانش بلد بودند چطور مردم را بخندانند. شايد لحظاتي به كليشه نزديك ميشدند. شايد در دقايقي به خنده گرفتن به هر قيمتي تن ميدادند، اما نتيجه كار حداقل در اين مورد راضيكننده بود. (بيدليل نيست كه اغلب شبها با تماشاگران زياد اجرا داشتهاند) يادش بخير زندهياد ارحام صدر هم همينطور بود. نه اينكه او را در زمان خودش روي صحنه ديده باشم. نديدم اما آنطور كه از خيليها شنيدهام وقتي روي صحنه سالنهاي تئاتر اصفهان ميرفت صداي قهقهه تماشاگران يك لحظه قطع نميشد. طرفداران زيادي هم داشت. طرفداراني كه بعضي وقتها براي تماشاي بازي او روي صحنه از شهرهاي مختلف به اصفهان ميآمدند! اين را از خودم يا شيفتگان ارحام صدر نميگويم. يادش بخير زندهياد جمشيد مشايخي برايم از طرفداران خنده و ارحام صدر ميگفت. (وقت صحبت درباره شكر پاره اصفهان چشمانش پر اشك بود!) گمانم ارحام صدر هم پي نمايش گروتسك و ويژگيهاي هنري و بالا رفتن هگل تماشاگران نبود. شادي و صداي قهقهه تماشاگرانش برايش عالي بود. صداي قهقهه و خندهاي كه به قول دوست بازيگري قشنگترين صداهاي دنياست. نكته مهم نمايش شيزوفرني هم برايم همين بود. موضوعي كه ميتوانست اندوهي بر اندوه مخاطبش اضافه كند با موسيقي، حركات موزون و خلق لحظاتي شاد براي لحظاتي او را از شرايط دشوار زندگي دور ميكرد.