دنیل کانمن، نوبلیست امریکایی اقتصاد که مفهومی به نام «اقتصاد رفتاری»را وارد دانش اقتصاد دنیا کرد و آن را بسط داد؛ هشتم فروردین ماه درگذشت. کانمن حدود 20 سال پیش، نوبل اقتصاد خود را به طور مشترک با «ورنون اسمیت» دریافت کرد؛ اما او کار خود را با دانش روانشناسی آغاز کرده بود.
دنیل کانمن پنجم مارس ۱۹۳۴ هنگامی که مادرش در حال سفر بود، متولد شد. والدین وی که اصالتا اهل لیتوانی بودند، در پاریس اقامت گزیدند که کانمن جوان بیشتر سالهای ابتدایی خود را در آنجا گذراند. در سال ۱۹۴۰، پاریس توسط آلمان اشغال شد و از آن پس دوران سختی برای خانواده کانمن آغاز شد. پدر وی دستگیر اما بعدا به دلیل مداخله کارفرما آزاد شد. خانواده تا پایان جنگ جهانی دوم دائما متواری بودند و در این مدت پدر دنیل در سال ۱۹۴۴ بر اثر دیابت درگذشت.
او سپس به همراه خانواده به سرزمین های اشغالی رفت و در سال ۱۹۵۴ در دانشگاه اورشلیم به تحصیل روانشناسی پرداخت.پس از دریافت مدرک روانشناسی، دنیل کانمن و همسرش «آن تریزمن» به سانفرانسیسکو نقل مکان کردند و در آنجا به عنوان دانشجوی کارشناسیارشد در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی شروع به کار کرد. دکترای خود را در سال ۱۹۶۱ در همان دانشگاه به پایان رساند و تا سال ۱۹۷۰ به عنوان استاد در آنجا خدمت کرد. در سالهای پایانی خود در دانشگاه کالیفرنیا، سمینارهایی در مورد کاربرد روانشناسی در مسائل دنیای واقعی برگزار کرد.
در اینجا بود که زندگی حرفهای وی کاملا دگرگون شد. آنچه امروز به عنوان دستاوردهای علمی بزرگ از کانمن برجای مانده، حاصل برنامهای مشترک است که او با همکار و بعدا دوست بسیار صمیمیاش آموس توِرسکی (Amos Tversky) شروع کرد.
دنیل کانمن تابستان سال ۱۹۶۹ را در واحد تحقیقات روانشناسی کاربردی در کمبریج انگلستان به تحقیق پرداخت. عاموس تورسکی برای چند روز در راه خود به ایالاتمتحده با وی ملاقات داشت و آنها با هم یک پرسشنامه در مورد شهود در تنوع و قدرت آماری نمونهها تهیه کردند. پس از آن، کانمن و تورسکی رابطه دوستی نزدیکی با یکدیگر داشتند. کانمن، تورسکی را بامزه، شاد و فوقالعاده منظم توصیف میکند. همکاری بیوقفه به این معنی بود که آنها میتوانستند ساعتها کار را با فضایی عالی و دوستانه انجام دهند.
همکاری بین این دو محقق کاملا به بررسی مغالطه مرتبط اختصاص داشت. آنها هر آخر هفته را با هم میگذراندند و ساعتها با تلفن صحبت میکردند. درنهایت، این همکاری شروع به کاهش کرد که برای هر دوی آنها غافلگیرکننده بود. آنها متوجه نشدند که همکاری آنها چقدر با تولد هر ایده مهم مرتبط بوده است.
سالها بینتیجه گذشت تا اینکه آموس در سال ۱۹۹۶ دریافت که یک بیماری لاعلاج دارد و بیش از چند ماه زنده نیست. آنها تصمیم گرفتند روی یک کتاب مشترک درباره تصمیمگیری کار کنند. هدف این بود که مطالعهای را که بیش از ۲۰ سال پیش انجام شده بود، به تفصیل شرح دهند. دنیل کانمن و آموس پیشگفتاری بلندپروازانه نوشتند، اما از قبل میدانستند که زمان کمی برای تکمیل کار وجود دارد. دنیل کانمن دوره نوشتن پیشگفتار این کتاب را دردناکترین تجربه نوشتن توصیف میکند.
کانمن در مقدمه کتاب پرفروش و جذاب «تفکر سریع و کند» به شرح این رفاقت میپردازد و زمانی که نوبل اقتصاد را گرفت، مدتها از مرگ آموس تورسکی میگذشت. در سالهای بین ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۹، آنها اثری را منتشر کردند که سرانجام برای کانمن جایزه نوبل اقتصاد را به ارمغان آورد. اگر تورسکی زنده بود، این جایزه بدون تردید بهطور مشترک به هر دو تعلق میگرفت، اما جوایز نوبل به افراد پس از مرگ آنها اهدا نمیشود.
دنيل كانمن به خاطر به كارگيري بينشهاي روانشناسي در علم اقتصاد به خصوص در ارتباط با قضاوت و تصميمگيري انساني تحت شرايط عدم اطمينان، استحقاق دريافت جايزه نوبل را به دست آورد. كانمن نشان ميدهد كه چگونه قضاوت انساني ممكن است راههاي ميانبري را فراهم كند تا انسانها به طور سيستماتيك از اصول اساسي احتمالات انحراف داشته باشند.
تا پیش از انتشار نظريه كانمن، اقتصاددانان معتقد بودند كه نيروي انساني، تحت تاثير انگيزههاي منفعت شخصي، تصميمات را به طور عقلايي اتخاذ مي كند. او اين مدل پذيرفته شده را به چالش كشيد و نشان داد كه رفتار مردم توسط انگيزههاي روانشناسي بيشتر تعيين مي شود و اين انگيزهها عوامل اقتصادي مهمي را شكل ميدهند.
درباره کارِ کانمن و تورسکی ، دو موضوعِ متمایز وجود داشت: قضاوت و تصمیمگیری. قضاوت مربوط به تخمین زدن یا حدس زدنِ مقادیر و احتمالات است؛ تصمیمگیری به شیوه انتخاب ما مربوط میشود، بهویژه هنگامی که عدم قطعیت وجود داشته باشد، یعنی تقریبا همیشه: اکنون چه باید کرد؟
این دو نشان دادند که در هر دوِ این حوزهها، آدمیان
به ندرت به نحوی رفتار میکنند که گویی آماردانهای شهودی یا آموزشدیده باشند. در عوض، قضاوتها و تصمیمگیریهای آنها، به شیوههایی قابل شناسایی، از مدلهای اقتصادی ایدهآل، انحراف پیدا میکند. بیشترِ اهمیت پژوهش تورسکی و کانمن مرهون این ادعاست که انحرافات از عقلانیت کامل را میتوان پیشبینی و مشخص کرد. به دیگر سخن، خطاها نهتنها اموری رایج هستند، بلکه پیشبینیپذیر نیز هستند.
کانمن خود در گفتوگویی که با نشریه «گاردین» می گوید: «من یاد گرفتهام که هیچگاه پیشبینی نکنم. نه صرفا به این دلیل که قادر به انجام چنین کاری نیستم، بلکه به این دلیل که اطمینان ندارم چنین کاری اساسا شدنی باشد. اما چیزی که به نظر بسیار محتمل میآید، این است که این تغییرات عظیم به آهستگی رخ نخواهند داد. اختلال گستردهای در حال وقوع است. تکنولوژی با سرعت بسیار زیادی و احتمالا به صورت نمایی در حال توسعه یافتن است. اما انسانها خطی هستند. وقتی افرادی خطی با تغییراتی نمایی مواجه شوند، نمیتوانند به آسانی خود را با آن تطبیق دهند. بسیار واضح است که چیزی در حال وقوع است ... و روشن است که هوش مصنوعی [بر هوش بشری] چیره خواهد شد، اما نه به این زودیها. نحوه تطبیق یافتن افراد با این تغییر مساله جالبی است، با این حال، چنین چیزی برای فرزندان و نوههایم رخ میدهد، نه برای من.»