خشونت در مدارس
محمد داوري
چند روزي است كه تصوير يك دانشآموز سيستان و بلوچستاني در شبكههاي اجتماعي دست به دست ميچرخد و صورت كبود و زخمي او كه گفته ميشود اثر تنبيه معلم اوست، احساسات عمومي را جريحهدار کرده است و همه افراد با اين كودك دبستاني همدلي کرده و خشونت اعمال شده توسط معلم مربوطه را محكوم كردهاند. بيترديد اين خشونت محكوم است و بايد از نظر حقوقي مورد پيگرد قرار گيرد و با توجه به اينكه اين نخستين مورد نيست و آخرين مورد هم نخواهد بود، لازم است كارشناسان و صاحبنظران و كنشگران صنفي و مدني به ويژه معلمان فعال در عرصه عمومي و رسانهاي به تحليل خشونت در مدارس بپردازند. در همين راستا من هم به نوبه خود از چند منظر خشونت در مدارس را مورد توجه قرار ميدهم. الف) خشونت ساختاري: نظام آموزشي ما و به تبع آن كانون مدرسه خشونتزا است، چراكه اين نظام متمركز و دستوري، ذاتا به دليل عدم توجه به نيازهاي روانشناختي معلم و دانشآموز و مشاركتگريزي با اعمال نظرها و اعمال سليقهها به توليد خشونت دامن ميزند و از همان لحظه ورود معلم و دانشآموز به مدرسه ما شاهد اين محدوديتها و ممنوعيتهاي خشونتزا هستيم. ب) غيبت زيباشناختي در مدرسه: متاثر از مورد الف در ابعاد مختلف، رويكرد هنري و زيباشناختي در مدرسه غايب بزرگ است از پوشش و آرايش معلم و دانشآموز گرفته تا در و ديوار مدرسه و كلاس، متاسفانه فضاي مدرسه و كلاس خشك و بيروح است و برنامههاي خشك و كليشهاي هم كمترين زيبايي و شادي خلق نميكنند و حتي زنگهاي هنر هم چندان خبري از خلق زيبايي و نشاط نيست. ج) معلمان ناراضي و ناتوان: متاثر از دو عامل الف و ب و متاثر از ضعف در فرآيند مديريت منابع انساني از جذب تا پرورش و نگه داشت معلم و متاثر از اوضاع معيشتي معلمان، متاسفانه بيشتر معلمان از شرايط حرفه خود ناراضي و در ايفاي نقش حرفهاي خود ناتوان هستند و يكي از تبعات اين نارضايتي و ناتواني را ما در اعمال خشونتهاي آشكار و پنهان مشاهده ميكنيم بنابراين تا زماني كه اين اوضاع و شرايط وجود داشته باشد توليد خشونت نيز اجتنابناپذير است. د) دانشآموزان و خانوادههاي آسيبزا و آسيبپذير: بيترديد توليد خشونت ميان معلم و شاگرد امري دوجانبه است به اين معنا كه هر رابطهاي ذاتا خشونتزا نيست و احتمال توليد خشونت در رابطه با دانشآموزي كه متاثر از شرايط نامناسب اقتصادي و فرهنگي و اجتماعي و خانوادگي مستعد توليد خشونت است بيشتر بوده و اگر معلم نيز در چنين بستري باشد اين احتمال تشديد خواهد شد. بهطور كلي بايد گفت خشونت در مدارس كه بخشي از جامعه است نشان از يك شرايط كلي خشونتزا در كشور دارد و آنقدر اين شرايط تشديد شده و گسترش پيدا كرده است كه به لطيفترين رابطه بعد از رابطه مادر و پدر با فرزندان، يعني رابطه معلم و شاگرد هم كشيده شده است. البته ناگفته نماند كه خشونتهاي پنهان و خشونتهاي عاطفي و ذهني و رواني چندين برابر خشونتهاي جسمي و آشكار است كه آسيبهاي عميق و گسترده و ماندگاري را در شخصيت افراد ميگذارد. بنابراین اميد است چارهاي اساسي براي اين معضل فراگير به ويژه در مدارس انديشيده شود.