نگاهی به فیلم «دنیا را پشت سر بگذار» ساخته سم اسماعیل 2023
میگویند دنیا تمام شده است، پس وقت تلویزیون دیدن است!
فاطمه کریمخان
همانطور که احتمالا میدانید، فیلم «دنیا را پشت سر بگذار» بر اساس رمان «دنیا را رها کن» که در سال 2020 منتشر شد، ساخته شده است. رمان و بالطبع آن فیلم در دسته محصولات «آخرالزمانی» قرار میگیرند، در ردهبندی فیلم نوشتهاند: «علمی- تخیلی» اما اثر چندانی از علم در آن نیست، در مورد تخیل هم از کتابی که بر اساس آن ساخته شده بسیار عقب است. هر چند میتواند برچسب «ماجراجویی» روی آن را تا حدودی قبول کرد، اما اینها برای دو ساعت و بیست دقیقه فیلم هنوز کم است، به خصوص اگر بخش مهمی از دادههای فیلم منطقهای باشد و هر چند درک آن غیرممکن نباشد، اما مزهاش در دهان مخاطب غیرامریکایی متفاوت باشد.
داستان فیلم از شروع یک تعطیلات پیشبینی نشده آغاز می شود، یک زوج خوشبخت که زندگیشان به رسانه مربوط است، جولیا رابرتز که در صنعت تبلیغات کار میکند و اتان هاک که استاد رشته مطالعات زبان انگلیسی و رسانه است، با اسم آقا و خانم استنفرد با دو نوجوان شانزده و سیزده سالهشان راهی یک ویلای لوکس میشوند تا چند روزی از مردم که رابرتز در آغاز فیلم اعلام می کند از آنها متنفر است، دور باشند. این جای فیلم انتظار دارید که اتفاقی بیفتد و درام اصلی شروع شود، اما هنوز باید خیلی صبر کنید تا چیزی که منتظرش هستید را به دست بیاورید. هر چند قطع و وصل شدن اتصال اینترنت در ماشین در مسیر سفر خانواده به سمت ویلایی که اجاره کردهاند، نشانههایی از اتفاقی که قرار است بیفتد با خود دارد.
به هر حال ویلایی که خانواده به آن می رسد، زیباست و آنها برای چند ساعت خوشحال هستند، همه چیز عادی است تا خانواده به سمت ساحل میروند، آنجا اتفاق عجیبی در جریان است که شما را بیشتر از بازیگران فیلم حیرتزده می کند، یک کشتی نفتکش درست مثل نهنگهایی که به سرشان میزند و در ساحل به گل مینشینند یک باره به سمت ساحل می آید، هیچ دلیلی در مورد اینکه چرا کشتی با آن عظمت حتما تا شنهای ساحلی که برای استراحت مردم طراحی شده پیش می آید وجود ندارد، اقلا رابرتز که از این به گل نشستن تعجب نمیکند! با این حال این را باید در ادامه قطع و وصل اینترنت در نظر بگیریم، فیلم با شیب ملایمی به سمت شب می رود و اینجا جایی ست که تازه اوضاع پیچیده میشود، صاحبان خانه از راه میرسند، برق در تمام نیویورک قطع شده است و آنها می خواهند در خانه بمانند، از اینجا به بعد تازه سردرگمیهای فیلم را مشاهده میکنیم، انگاری تمام سناریوهای آخرالزمانی که کسی میتواند به آن فکر کند یک جا جمع شدهاند، از ایده های هیچکاکی در پرندگان گرفته تا درامهای سیاسی در مورد کودتا، تخیلاتی در مورد انفجار بمب اتمی، حملات هکری، دیوانه شدن ماشینهای خودران و روباتها، شیوع بیماری در نبود آنتیبیوتیک و هر چیز دیگری که به فکرتان برسد. اینجا جایی است که منتقدان به درستی سازندگان فیلم را به سردرگمی متهم میکنند و از قضا همانجایی است که فریاد بیننده ایرانی را که کشورش متهم ردیف اول حملات سایبری به امریکاست، درمیآورد. اتفاقا اینجا همانجایی است که مخاطبان پروگرسیو را هم عصبانی میکند، چراکه در نهایت نشان میدهد آخرالزمانگرایان و معتقدان به تئوری توطئه برای این لحظات بحرانی که نظم و حکومت به کلی فروپاشیده است آمادگی بیشتری دارند تا باقی مردم خوب و نیکوکار و لیبرال!
سم اسماعیل کارگردان فیلم به جای اینکه فضایی برای تخیل باقی بگذارد، تصمیم میگیرد شما را تا جایی که ممکن است با اطلاعات و خرده داستان و تصاویر مختلف بمباران کند.
تصویر «سقوط دولت» و جمعیتهای ناکارآمد که از یکدیگر دور افتاده و تا آخرین حد تصور به یکدیگر بدبین هستند، جایی برای فرار از مقصدی که فیلم به سمت آن میرود، باقی نمیگذارد.
فیلم تصویری از تمام چیزهایی است که در طول سالها به عنوان اشتباهات امریکا تثبیت شده است، سرمایهگذاری روی سلاح، حملات نظامی به کشورهای دیگر، دشمنتراشی، اتکای بیملاحظه به برق و مخابرات و ارتباطات آنلاین، بیپناهی مردم در نبود رسانههای جمعی مثل سیانان، توسعه سلاحهای هستهای، ضربهپذیری از هک و نفوذ و ناتوانی در حفظ قدرت و ...؛ امریکا در اینجا کشوری سردرگم و تکه پاره نمایش داده می شود که به راحتی در معرض شکست است. یک بار دیگر، همان تصویری که راستگرایان افراطی دوست دارند به آن تاکید کنند تا سیاستهای بیپشتوانهای نظیر آنچه در دوران ترامپ دیدیم را موجه جلوه دهند. جای تعجب است که یکی از چندین سرمایهگذار ساخت این فیلم، شرکت سرمایهگذاری است که میشل و باراک اوباما تاسیس کردهاند!
در هجوم این مشکلات عجیب و غریب، زندگی حالتی از باری به هر جهت بودن به خود میگیرد، دیالوگهای طولانی، فیلم را به بیانیهای علیه همه چیز تبدیل میکند و بسیاری از سکانسهای فیلم هم هستند که شما را ناچار میکنند از خودتان بپرسید آیا من فیلم را نمیفهمم یا این تصاویر واقعا ربطی به داستان ندارند و به هیچ جای مشخصی ختم نمیشوند! این مساله که صحنههای ترسناک فیلم در نهایت بدون توضیح مشخصی ختم به خیر میشوند و هیچ چیز تازهای به شخصیتها، داستان یا پایانبندی فیلم اضافه نمیکنند هم به نابسامانی که فیلم در آن غوطهور است، اضافه میکند.
در حالی که نخ خرده داستانهای فیلم در هوا باقی میماند، به نظر می رسد تنها یکی از شخصیتهای فیلم میتواند از این آخرالزمان و انفجار اتمی که در فیلم نمایش داده میشود جان سالم به در ببرد، این هم کسی نیست جز دختر کوچک خانواده استنفرد که از ابتدای فیلم تنها خواستهاش این است که یک نفر اینترنت را وصل کند تا بتواند قسمت آخر سریال فرندز را ببیند یا کسی پیدا شود و این قسمت آخر را برایش تعریف کند. در پایان فیلم میبینیم که این دختر خودش را به یک دژ زیرزمینی میرساند و در آنجا با قفسه عظیمی از دیویدیها روبهرو میشود که به نظر می آید شامل آرشیو تمام محصولات سرگرمی معاصر امریکاست. آنچه این پایانبندی تجویز میکند، اتفاقا به تولیدکننده فیلم که شبکه «نتفلیکس» است، میآید. این انسانیت، زیبایی، همسایگی یا باقی مظاهر تمدن نیست که از یک انفجار اتمی جان به در می برد، تنها چیزی که باقی میماند همین محصولات فرهنگ عامه است. تنها جایی که میتوان به آن فرار کرد، «سرگرمی» است و تنها چیزی که میتواند «خواسته شود» و « آرامبخش باشد» همین سرگرمی است.
از جهتی البته این پایانبندی چندان هم عجیب و غیرمنتظره نیست، در دنیایی که میلیون ها خطر وجود دارد که هر کدام به تنهایی میتواند نسل بشر را نابود کند، شما تلویزیون نگاه کنید، چون به هر حال، کار دیگری نمیشود کرد!