حمله ايران به اسراييل؛ تشديد تنشها يا بازگشت آرامش ؟
عليرضا سلطاني
حمله موشكي و پهپادي ايران به اسراييل اگرچه حادثهاي مهم در تاريخ ژئوپولیتيك جهاني و نقطه عطفي در تاريخ تحولات سياسي خاورميانه به شمار ميآيد اما به لحاظ واقعي ميتوان بروز آن را پاياني بر التهابات و نگرانيهاي دو هفته اخير در سطح داخلي، منطقهاي و بينالمللي قلمداد كرد. حمله اسراييل به كنسولگري ايران در 13 فروردينماه كه در نوع خود بيسابقه بود (عليرغم اينكه تلآويو رسما مسووليت آن را به عهده نگرفت)، موجي از نگراني، التهاب و انتظار نسبت به واكنش ايران به اسراييل را در سطوح مختلف ايجاد كرد . طولاني شدن اين واكنش بهطور طبيعي بر دامنه نگرانيها و التهابات افزود كه با واكنش حساب شده و برنامهريزي شده ايران به اسراييل در شامگاه 26 فروردين و با شرايطي كه صورت گرفت (انجام هماهنگيهاي لازم در سطوح منطقهاي و آمادگي منطقهاي و بينالمللي براي بروز آن)، تا حد زيادي نگرانيها و التهابات ايجاد شده را كاهش داد. آثار و نشانههاي اين مهم در واكنش محدود و غيرهيجاني بازارهاي بينالمللي خصوصا بازار نفت (تثبيت قيمت نفت) و همچنين واكنش ضعيف و غيرهيجاني بازار ارز، سكه و طلا (نوسان 4 درصدي) و همچنين بازار بورس در ايران ديده شد. هرچند بايد اذعان كرد كه بازارهاي داخلي از مدتي پيش به لحاظ رواني خود را در شرايط جنگي قرار داده بود و واكنشهاي پيش از موعد را تجربه كرده بود. در شرايطي كه تحولات ژئوپولیتيكي به حمله ايران به اسراييل محدود شده و اسراييل واكنشي نشان ندهد، به نظر ميرسد بازارها در روزهاي آينده شرايط باثباتتر و آرامتري را نسبت به روزهاي گذشته تجربه كنند و التهابات رواني در حوزههاي سياسي و اقتصادي كاهش يابد. حوادث 2 هفته اخير از حمله اسراييل به كنسولگري ايران در دمشق گرفته تا حمله موشكي ايران به اسراييل، اگرچه زنگ خطر شروع جنگي فراگير، پرهزينه و غيرقابل كنترل را نه تنها براي دو طرف يعني ايران و اسراييل بلكه كل كشورهاي منطقه و همچنين قدرتهاي بزرگ مانند امريكا، چين و كشورهاي اروپايي به صدا در آورد اما عوامل و متغيرهاي جلوگيري از آغاز جنگي فراگير با پاسخ ايران به اقدام غيرعقلاني اسراييل در حمله به كنسولگري ايران در طول دو هفته گذشته بهشدت فعال بود . اين فعاليت علاوه بر تلاشهاي ديپلماتيك در سطح منطقهاي ميان ايران و كشورهاي همسايه، بين ايران و امريكا و ساير قدرتها به صورت مستقيم و غيرمستقيم بهطور بي سابقهاي شكل گرفت . فعاليتي كه منجر به ايجاد آمادگي براي همه عوامل درگير در ماجرا در سطوح منطقهاي و بينالمللي و شكلگيري هماهنگي بيسابقه براي مديريت بحران و جلوگيري از بروز شرايطي كه ممكن بود به جنگي تمامعيار تبديل شود، گرديد. تحركات و اقدامات نظامي اخير ميان ايران و اسراييل تابوي طولاني درگيري و جنگ مستقيم ميان دو طرف را از بين برد و مقاومت دو طرف را براي ورود به منازعه مستقيم شكست . اين اتفاق از اين پس بهطور طبيعي ميتواند شرايط را براي طرفين جهت ورود به جنگي تمام عيار، آسانتر و سريعتر كند؛ چرا كه به قول معروف روي دوطرف به سوي هم باز شده است . موضوعي كه تا قبل از آن، فكر كردن پيرامون آن را براي رهبران دو طرف و كشورهاي درگير در مسائل خاورميانه هم سخت ميكرد. از اين پس دوطرف راحتتر نسبت به ورود به جنگي تمام عيار فكر و حتي ميتوانند اقدام كنند چرا كه به قول معروف روي دو طرف به سوي هم باز شده است. اما عوامل و متغيرهای داخلي و همچنين كنشگران منطقهاي و بينالمللي و همچنين شرايط داخلي ايران و اسراييل همچنان در بروز جنگي فراگير دخيل است و امكان بروز آن را حداقل در شرايط كنوني كاهش داده است. بر اساس تجارب تاريخي و الزامات بينالمللي وقوع بسياري از تحركات نظامي محدود با هدف جلوگيري از برخوردهاي فراگير، بزرگ و طولاني است . تحركات نظامي اخير موجب تخليه انرژي درگيري مستقيم ميان ايران و اسراييل در دو كشور كه توسط گروههاي تندرو افزايش يافته بود و همچنين از بين رفتن انتظارات جريانها و گروههاي مزبور براي ورود به جنگي تمام عيار بود . بهطور مشخص نه شرايط اقتصادي و اجتماعي در ايران براي ورود به جنگي تمام عيار با اسراييل فراهم است و نه اسراييل به صورت انفرادي قصد آغاز جنگ با ايران را دارد هرچند نبايد از اين واقعيت دور شد كه اسراييل هميشه و به ويژه در ماههاي اخير تلاش زيادي را براي جنگي گسترده با ايران آنهم با مشاركت فعال امريكا و متحدين اروپايي خود داشته و دارد اما تاكنون به دلايل مختلف از فراهم كردن اين شرايط به دليل مخالفت امريكا و متحدين غربي آن براي آغاز درگيري گسترده با ايران، ناكام بوده است. اسراييل بدون اطمينان از اينكه در جنگ احتمالي با ايران حمايت و درگيري مستقيم امريكا را خواهد داشت، به جنگي عليه ايران دست نخواهد زد هرچند تحركاتي از قبيل حمله به كنسولگري ايران، اقداماتي در جهت قرار دادن امريكا در مقابل عمل انجام شده، ميباشد اما مقاومت امريكا براي بازي در زمين اسراييل و نتانياهو به دليل شرايط خاص سياسي و انتخابات آينده اين كشور بسيار بالا بوده است و از اين بابت دولت اسراييل تا حد زيادي نااميد شده است. واكنش امريكا به حمله ايران به اسراييل و درخواست از دولت اين كشور مبني بر عدم واكنش به ايران و عدم همراهي امريكا به واكنش احتمالي اسراييل اين نااميدي را بيشتر كرده است. تجربه جنگ اخير اسراييل و غزه و تلاشهاي گسترده بينالمللي براي جلوگيري از گسترش آن به كشورهاي ديگر و منطقه نشان داد كه انگيزهها در سطوح مختلف براي آغاز جنگي گسترده بسيار پايين است هرچند در اين ميان يك كشور و آنهم روسيه به دليل درگيري در جنگ اكراين و با هدف منحرف كردن افكار عمومي از اين جنگ و انحراف تحركات نظامي و سياسي غرب از اكراين به خاورميانه، از تحولات 6 ماهه اخير در منطقه خاورميانه و حتي بروز يك جنگ منطقهای آنهم با حضور متحد راهبردي خود يعني ايران، استقبال ميكند اما واقعيت اين است كه توان تحريكزايي اين كشور براي تشديد تنشها در منطقه در برابر توانهاي جلوگيري از تشديد درگيريها محدود است . از سوي ديگر اين نكته قابل توجه است كه طرفين با اقدامات محدود اخير ظرفيت و اراده پاسخگويي و واكنش در قبال يكديگر را مورد سنجش قرار دادند هرچند نبايد از ديگر اهداف اسراييل در اين زمينه كه در تفكرات و منافع شخصي نتانياهو قرار دارد، غافل شد. حمله اسراييل به كنسولگري ايران بيش از هرچيز اقدامي در جهت انحراف افكار عمومي اسراييل نسبت به ناكامي در جنگ غزه و تلاش براي كاهش موج اعتراضات داخلي به دولت و شخص وي بود چرا كه حيات سياسي نتانياهو و فرار وي از برخوردهاي سياسي و قضايي احتمالي در اسراييل منوط به حضور وي در قدرت و منصب نخستوزيري بوده و اين حضور عمدتا در شرايط تنشزايي محقق ميشود . اما قدرت مانورنتانياهو براي تنش زايي بالا نيست . با توجه به تفاسير بالا اگر چه بهطور قاطع نميتوان گفت اما به نظر ميرسد شرايط بيش از گذشته براي بازگشت آرامش به منطقه و حتي برقرار آتشبس ميان اسراييل و غزه فراهم است. آثار و نشانههاي اين مهم از مواضع و رفتار دولتها و رفتار و واكنش بازارها قابل مشاهده است.
استاد اقتصاد سياسي