نگاهي به فيلم «روزهاي عالي » آخرين ساخته ويم وندرس در توكيو
نوري كه از بين شاخههاي درختان ميتابد
فاطمه كريمخان
ممكن است نسبت به فيلم «روزهاي عالي» ساخته جديد ويم وندرس احساسات متضاد و متناقضي داشته باشيد. اما اين مساله باعث نميشود بتوانيد فيلم را ناديده بگيريد.
«درباره زندگي معمولي»، «معمولي»، «فيلمي در ستايش اخلاق سرمايهداري»، « درباره زِن و كنار آمدن با زندگي»، اينها بخشي از تعريفهايي است كه در مورد فيلم «روزهاي عالي» نوشته شده است و به نظر ميآيد تمام آن چيزي كه تا امروز در مورد فيلم نوشته شده، موضوعات مهمي را ناديده گرفته است.
شخصيت اول فيلم «روزهاي عالي»، ياكوشو بازيگر مشهور 68 ساله ژاپني در نقش هيراياما، كارگر شهرداري شاغل در سرويس نظافت توالتهاي عمومي شهر توكيو، در سراسر فيلم كمتر از يك صفحه ديالوگ براي گفتن دارد. با اين حال، فيلم شخصيت اصلي ديگري هم دارد كه از او كم حرفتر است و شايد كليد فهم فيلم هم در حضور او نهفته باشد؛ در حالي كه در بيشتر نقدهايي كه در مورد «روزهاي عالي» نوشته شده به گفتن اينكه شخصيت اصلي فيلم به شستن دستشوييهاي عمومي مشغول است، اكتفا شده اين مساله از قلم افتاده است كه اين دستشوييها، هر دستشويي نيستند. در سال 2020 ميلادي، توكيو از پروژهاي بهرهبرداري كرد كه به نام «دستشوييهاي توكيو» مشهور شد. هفده ساختمان دستشويي عمومي در منطقه مركزي شهر هر كدام با معماري منحصربهفرد و هنري تلاش ميكنند حلقه واسطي بين عاديترين و مشتركترين رفتار زندگي روزمره با هنر و شهر باشند. از اين نظر، رفت و آمد و دقت نظري كه هيراياما در مورد تميز كردن دستشوييها از خود نشان ميدهد نه يك وظيفهشناسي سختگيرانه ناشي از اخلاق پروتستاني و سرمايهدارانه، بلكه نوعي مراقبت از هنر در زندگي روزمره شهري به شلوغي و بيساماني توكيو است. در جلوههاي ديگر زندگي هيراياما هم همين حساسيت نسبت به حفاظت از زندگي و زيبايي ديده ميشود، او آخر هفتهها در كافهاي غذا ميخورد كه زن تنهايي كه آن را اداره ميكند صداي خوبي دارد. ناهارش را در پاركي ميخورد كه يك استاد هنرهاي رزمي ژاپني در آن تمرين و هر بار به او سلام ميكند. موقع فرو دادن لقمههايش زن زيبايي كه معمولا در آن ساعت روي صندلي نزديك او نشسته است را تماشا ميكند و با دوربين آنلوگ بسيار ابتدايياش از عبور نور از ميان شاخههاي درختان افراي ژاپني عكاسي ميكند و جوانههاي افراي ژاپني را از پاي درختها برميدارد تا در خانه پرورش دهد و از آنها نگهداري ميكند تا به سني برسند كه بتوانند جاي خودشان را به عنوان يك درخت در زمين حفظ كنند.
نام انگليسي فيلم «روزهاي عالي» از يكي از ترانههايي كه در فيلم پخش ميشود، گرفته شده است، ترانهها و كاستهايي كه ترانهها از آن پخش ميشود هم نقش مهمي در سراسر فيلم بازي ميكنند، اين كاستهاي قديمي و بسيار گرانقيمت در كنار كتابهايي كه نيم طبقه بالاي خانه هيراياما را پر كردهاند، در كنار احترامي كه بازيگر به خودش و نظافتش و همينطور به نمونههاي ديگر هنر كه در فيلم شاهد آن هستيم، نشان ميدهد قرار است به ما بگويد كه پشت اين نظافتچي ساكت توالتهاي شهر، يك چهره ديگر، يك زندگي ديگر پنهان است. چهره مردي بسيار با فرهنگ، از خانوادهاي سرشناس كه با پدرش قطع رابطه كرده و خواهر ثروتمندش را هم نميبيند. نام ژاپني فيلم هم از قضا قرار است چيزي به ما بگويد، عنوان ژاپني فيلم komorebi عبارتي غير قابل ترجمه به معني «نوري كه از ميان شاخههاي درختان عبور ميكند» است كه به خوبي با اجزاي ديگر فيلم هماهنگ است. اين نور همان سوژه عكاسي هيراياماست، جشن گرفتن معموليترين چيزي كه در طبيعت پيدا ميشود، درخشش و سايهها.
سه خرده داستان در فيلم است كه پاسخهاي كليدي در مورد معماي هيراياما را در اختيار بيننده ميگذارد، خرده داستان همكار كله پوك كه براي بيينده ناآشنا روشن ميكند هيراياما از طبقهاي برخوردار است، خرده داستان خواهرزاده كه روشن ميكند چرا شخصيت اصلي فيلم نه يك جزيره جدا از همگان، بلكه مردي است كه انزوا را انتخاب كرده است و خرده داستان آخر، داستان همسر زن صاحب كافهاي كه هيراياما آخر هفته را در آن ميگذراند، داستان «عشق» و «زندگي» كه خون تازهاي به فيلم تزريق ميكند. مردي كه سالها پيش همسرش را ترك كرده است وقتي ميفهمد كه قرار است از سرطان بميرد برميگردد تا با او خداحافظي كند. حضور هيراياما در اين سكانس حضوري بيش از حضور يك شاهد براي رسميت دادن به يك مراسم خصوصي است. شريك شدن نوشيدنيها و بازي با سايه دو مرد بزرگسال كه هر دو چيزهاي مهمي را در زندگي باخته يا ترك كردهاند و حالا پايان را در آستانه ميبينند. جشن گرفتن زندگي با تمام بد و خوبش كه نشاني هم از رقص زوربا در آن ديده ميشود.
«روزهاي عالي»، يك فيلم معمولي در مورد زندگي معمولي نيست، هيچ چيز زندگي هيراياما «معمولي» نيست. نگهباني از هنر، تعهد به ادبيات و تلاش براي مفيد بودن در چرخه طبيعي رشد درختان، هيچ كدام بخشي از زندگي روزمره ما نيستند. اتفاقا هيراياما بسيار غيرمعمولي است. رفتار اخلاقي او از سر «وظيفه» نيست، خبري از شعارهاي «مسووليتگرايانه» در فيلم ديده نميشود. به نظر ميآيد همه چيز شخصي و خصوصي است. همانطور كه ميل، زندگي و شادي هم شخصي و خصوصي است.