• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5748 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت

جمهوري سالو و موسوليني بيچاره

مرتضي ميرحسيني

حكومتي كه در سالو برپا كرد جعلي و سست بود و فرجامي جز فروپاشي برايش پيش‌بيني نمي‌شد. البته اين حكومت را او تشكيل نداد و حتي در آن عملا كاره‌اي نبود. آلماني‌هايي كه به دستور هيتلر نجاتش داده بودند، اين حكومت را هم برپا كردند و خودشان بر همه امور آن نظارت داشتند. مارتين بلينك‌هورن در كتاب «فاشيسم و راست‌گرايي در اروپا» اين حكومت را كه در ناحيه‌اي از شمال ايتاليا تاسيس شد، مضحك‌ترين حكومت در ميان تمام حكومت‌هاي علنا فاشيستي و شبه‌مستقلي مي‌بيند كه زير سايه حمايت آلمان نازي در حين سال‌هاي جنگ پا به عرصه وجود گذاشتند و مي‌نويسد: اين دولت غريب و نامتعارف (كه جمهوري سوسيال ايتاليا نام داشت) - چون مقر اصلي‌اش در شهر سالو واقع بر سواحل درياچه گاردا قرار داشت عموما به نام جمهوري سالو شناخته مي‌شد - دست‌نشانده آلمان نازي بود كه متعاقب خلع و حبس موسوليني و سپس نجات او از زندان كه شش هفته بعد به دست چتربازان آلماني صورت گرفت، در تابستان 1943 در نواحي اشغالي شمال ايتاليا تاسيس شد. موسوليني رنجور و بي‌كفايت رياست دولتي تشريفاتي را بر عهده داشت و قدرت واقعي در دست آلماني‌ها بود. اعضاي دولت جماعتي از فاشيست‌هاي جان‌سخت بودند، فاشيست‌هاي باسابقه‌اي كه خواهان رجعت به فاشيسم آغازين بودند، تندروهايي كه جاي ديگري در كشور براي‌شان نبود و ديوانه‌هاي رويابافي كه هنوز به اروپاي نوين هيتلري ايمان داشتند. جمهوري سالو از اصول ناب فاشيستي الهام مي‌گرفت و قصد رجعت به آنها را داشت، اصولي كه فاشيست‌هاي مستقر در سالو معتقد بودند موسوليني در گذشته از آنها كوتاه آمده و درباره‌شان با شاه و كليسا و برخي گروه‌هاي بانفوذ جامعه ايتاليا مصالحه كرده است. اما در پس ظاهر راديكال و پرزرق‌وبرق دولت جديد و شعارها و ادعاهايش، واقعيت‌هايي چرك و فاسد نهفته بود: تبعيت محض از آلماني‌ها و نازيسم، انتقام‌جويي از فاشيست‌هاي «خائن»ي كه در 1943 پشت موسوليني را خالي و مقدمات سقوط او را فراهم كردند و البته تعقيب يهودي‌ها و مجازات گروه‌هاي مقاومت در برابر فاشيسم. چندي بعد، يعني در 1945 كه نيروهاي هيتلر مجبور به عقب‌نشيني از شمال ايتاليا شدند و موسوليني را رها كردند، جمهوري سالو نيز بدون آنكه اثري ماندگار از خود باقي بگذارد، محو شد. روزهاي پاياني موسوليني از سرنوشت جمهوري سالو بدتر بود. گويا ابتدا با سپاه كوچكي از آلماني‌ها كه قصد عقب‌نشيني داشتند، همراه شد. اما گروهي از چريك‌هاي جبهه مقاومت ايتاليا راه‌شان را بستند و در چنين روزي از سال 1945 دستگيرش كردند. پشت كاميوني پنهان شده بود. از آنجا بيرونش كشيدند. به تعبير خودشان، «شكارش كردند.» معشوقه‌اش نيز همراهش بود. البته چريك‌ها نمي‌دانستند با اين دو نفر چه كنند. در خانه‌اي روستايي حبس‌شان كردند. روز بعد، يكي از فرماندهان بانفوذ جبهه مقاومت از راه رسيد و كار را يكسره كرد. موسوليني را - كه در سال‌هاي ديكتاتوري، هر روز تيتر يك روزنامه‌ها بود و با اختيارات نامحدودي كه داشت تقريبا هرچه دلش مي‌خواست مي‌كرد - سينه ديوار گذاشت و تيرباران كرد. جسد او و معشوقه‌اش را هم به ميلان برد و براي نمايش عمومي، وارونه به‌ دار آويخت. جنازه‌اش نشان مي‌داد كه احتمالا قبل يا بعد يا هم قبل و هم بعد از اعدام زير مشت و لگد رفته است. آن خشونت و قساوتي كه نزديك به دو دهه ضد مخالفانش به كار گرفته بود، درنهايت به خودش برگشت و دامن خودش را گرفت. شايد بهتر بود كه پيش از آن پايان حقارت‌بار، خودش را مي‌كشت. اما تا به آخر به زندگي چنگ مي‌زد و از مرگ مي‌گريخت. به قول فاشيستي كهنه‌كار به اسم دينو گراندي «موسوليني بيچاره».

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون