نترس و به راه خود برو
محمد خيرآبادي
هميشه وقتي ميخواهم موسيقي يا فيلمي دانلود كنم دچار ترديد ميشوم. يك دوراهي تكراري و يك پرسش جدي كه اغلب هم جدياش نميگيرم. «دانلود كنم يا نكنم؟» سر دوراهي استفاده از نسخههاي غيرمجاز اينترنتي يا خريد قانوني فيلمها و سريالها، هميشه گيركردهام. چند سال پيش كه با درد زياد معده مواجه شدم، تعدادي از دوستان و عزيزانم گفتند بهتر است به دستور پزشك درباره انجام آندوسكوپي گوش بدهم و از آن طرف تعدادي ديگر از آنها بهشدت من را از ور رفتن با معده و فرو كردن لوله و شيلنگ به آن، ترساندند و برايم خاكشير و چاي نعناع تجويز كردند. مانده بودم از راه طرفداران طب مدرن بروم يا از راه طرفداران طب سنتي؟ بعد از رفع و رجوع مشكل معده هم، براي سردردهايم دوباره به دام همين دوراهي افتادم و همچنان هم داستان ادامه دارد. فكر ميكنم نافم را با ترديد بريدهاند. حتي آن پزشك متخصص هم احتمالا نميدانسته كه بِبُرد يا نبُرد؟ يعني اگر ترديدهاي من از جنس اين است كه «دانلود كنم يا نكنم؟»، «داروي شيميايي بخورم يا عرقيات و جوشاندههاي گياهي؟»، ترديد پزشك متخصص زايمان اين بوده كه اصلا من را از مادرم جدا كند و زندگي مستقلم را استارت بزند يا نه؟ البته براي من داستان به همين سادگي هم نيست. فقط دانلود فيلم و پيروي از شيوههاي طب سنتي نيست كه مرددم ميكند. پشت چراغ قرمزها هم بيشتر مواقع گرفتار دوراهيام. ميمانم به متكديان پولي بدهم يا نه؟ ميمانم كه به فرزندانم نكات اخلاقي و تربيتي را مدام گوشزد كنم يا نه؟ عاشق شدنم را كه اصلا نگو و نپرس. يك دوراهي تمام عيار تا سر حد جدل كه نميدانم چطور خدا ختم به خيرش كرد. دو راهيها و ترديدهاي زندگي از تعداد انگشتان دست و پا خيلي بيشتر است وگرنه همين جا ليستم را ادامه ميدادم و تكميل ميكردم. اما در مجموع فكر ميكنم اگر يك جا قرص و محكم جلوي اين ترديدها نايستم تا چند وقت ديگر براي خوردن و خوابيدن و نفس كشيدن هم دچار ترديد خواهم شد. بسياري از دوستانم كه احتمالا از مزاياي فقدان چنين ترديدي بهرهمندند و به بيخيالي ارزشمندي رسيدهاند، وقتي پرهيز غذاييام را ميبينند به طعنه ميگويند: «ادامه بده ادامه بده بلكه 10 سال بيشتر از ما عمر كني.» يا ميگويند: «ول كن تو رو خدا! تو كه اينقدر سوسول و جوندوست نبودي.» متاسفانه من تا رسيدن به آن درجه از بيخيالي بايد اين كابوس تكراري ترديدها را مديريت كنم. سر دوراهي طب شيميايي و طب سنتي كاري كردم كه شايد همين الگو را به باقي ترديدها هم تعميم دهم. طبق توصيههاي طب سنتي و مزاجشناسي و موضوعِ پرهيز (كه از پايههاي طب سنتي محسوب ميشوند) بسياري از چيزها براي من خوب نيست و نبايد آنها را بخورم. در مقابل آن، چيزهايي هست كه براي پاكسازي بدن از سموم و تقويت كاركرد بدن بايد آنها را بخورم. از آنجا كه سبك زندگي در عصر جديد طوري است كه خيلي نميشود دربند اين بايد و نبايدها بود و شتاب زندگي، كمبود وقت و زمان و اوضاع اقتصادي (داروهاي گياهي چند برابر شيمياييها هزينه دارد) نميگذارند كه تمام و كمال راه طب سنتي را در پيش گرفت، تصميم گرفتم بين بيخيالي از يك طرف و اسارت در بند ترديدها از طرف ديگر، راه سومي را انتخاب كنم. چند وقتي است كه شكر و نمك و كره و خامه و روغن كم ميخورم، بعد از غذا آب و چاي و نوشابه نميخورم، خاكشير ناشتاي صبح و آبغوره و رب انار قبل از خواب و چند دستور ديگر طب سنتي را اجرا ميكنم، قرص و دواهايي كه پزشك تجويز كند را هم ميخورم، از بعضي غذاها كه نبايد بخورم پرهيز ميكنم (البته نه چندان سفت و سخت و گاهي به مناسبتي به آنها هم ناخنك ميزنم) و در كل راه خودم را در پيش گرفتم. اوضاعم هم بد نيست. ميدانم كه اين روش يك روش التقاطي و دخالت در امر متخصصهاست. ميدانم كه ممكن است ترويج خودسري و خودمحوري تلقي شود. اما به نظرم به جاي گير كردن بر سردوراهيها يا غش كردن به سمت يكي از راهها، ميشود نسخه منحصر به فرد خود را ابداع كرد. نترس و به راه خود برو.