درباره نمايشگاه مجسمههاي فيگوراتيو معاصر در گالري« زورخانه كاشان»
جهاني مملو از فرمهاي انساني
امير رضا مالكيزاده
قابليتهاي بيكران آدمي و مرزهاي بودنش در تختهبند تن نمودي آشكار مييابد. بدون تن، آدمي دايره بودن را وامينهد. از فراسوهاي تاريخ تصوير و تجسم پيكره انساني حضوري جسماني و جهان باورهاي او را روايتگر بودهاند. نفي بدن را در واقع بايد نوعي اعراض از خود آدمي دانست. هرچند اشكال بنيادين، گريز از هرگونه بازنمايي، بازگشت به ذات اصلي ماده و فضا كه اصليترين ويژگيهاي هنر تجسمي مدرن در دهههاي اوج آن به شمار ميرود، همگي دست ساختههاي بشري هستند، كه نوع ساخت، ابعاد و نمايش آنها ارتباط تنگاتنگي با بدنمندي در خلق و مواجهه با اين آثار دارد. پس از افول نگاه مدرنيستي رويكردهاي فيگوراتيو در هنر معاصر به آرامي دوباره سر برميآوردند. يكي از آشناترين اين رويكردها در آثار آنتوني گرملي مجسمهساز انگليسي به نظر ميآيد، كه زيست هنري او جهاني مملو از بدنهاي انساني را خلق ميكند.
در جامعه هنرهاي تجسمي ايراني فيگوراتيو رويكردي آموزشي و به نوعي مكتبخانهاي در هنر فرض ميشود. گويي هنرمندان نسبت به عدم كاربرد امكانات فرمي، بياني و معنايي آن توافقي نانوشته را رعايت ميكنند. در جامعه كمجمعيتتر مجسمهسازي اين برخورد با آموزشهاي دانشگاهي كه سويههاي كهنه و رنگ و رو رفته كانستراكتيويستي آشكار در آنها را بايد ميراث سالهاي تدريس ويكتور دارش بدانيم، عدم در نظر گرفتن فيگور به عنوان قابليت بياني و رويكرد فرمي به مراتب مشخصتر خواهد بود. با وجود همه اينها خلق پيكره انساني در صدسالي كه كم و بيش از عمر مجسمهسازي ايران ميگذرد، نمونههاي ويژهاي چون آثار بهمن محصص را هم در خود ديده و همچنان تلاش نسل جديد براي خلق اثر و بيان گستره معنا به شيوه فيگوراتيو در مجسمهسازي ادامه دارد. با اين مقدمه به توضيح درباره نمايشگاه مجسمههاي فيگوراتيو معاصر در گالري زورخانه كاشان به انتخاب رضا قرهباغي ميپردازيم. هنرمندان حاضر در اين نمايشگاه عبارتند از: سعيد شهلاپور، هوشنگ قرهگوزلو، آذر شيخ بهاءالدينزاده، رضا قرهباغي، فرزين هدايتزاده، مريم شريفي شوريجه، ناهيد اوشاني و حميدرضا صادقزاده كه با برنز، آهن ، چوب، سراميك و فايبرگلاس و... انديشههاي خود را در قالب پديدهها فرم دادهاند. فرشتههاي شهلا پور، جغد آدمي و سرديسهاي سيمين اكرامي آثار آشنايي براي مخاطب پيگير هستند. فرمهاي كهن و اسطورهاي خياطان رويكردي تاريخي به مساله فرم در ايران دارند. آذر شيخ بهاءالدينزاده حجم در هم تنيده اجتماع زنانه و ازدحام عناصر انساني را دوباره خلق ميكند. في فيهاي هدايتزاده و پيكرههاي ناهيد اوشاني ارجاعي فرمي و معنايي به آثار محصص دارند. رضا قره باغي با اثري به عنوان شطيت مفهوم زندگي زنان خوزستاني ارتباط و زندگي روزمره آنها با آب، اروند و گاوميشها را در بيان ميآورد. مريم شريفي شوريجه در اثري كاملا زنانه با عنوان باغ ايراني حضور پررنگ زنان را در اجتماع روزمره ايران مجسم ميكند. يگانگي دو فيگور و مفهوم پسركشي و تقابل نسلها در اثر رستم و سهراب از هوشنگ قره گوزلو مخاطب را به درون مساله تقابل نسلها ميكشد. يگانگي پيكر رستم و سهراب دلالت بر نبردي دارد كه هر دو طرف بازنده از آن بيرون ميآيند. اغراق و عدم پايبندي به قواعد كلاسيك در اين اثر بيننده را بيش از هر چيز ديگر به سمت ارتباطگيري با معنا و مضمون مستتر در آن فرا ميخواند. اثرديگري پيكره انساني شاخدار در خود فرو رفته و گره خورده است. حميدرضا صادقزاده در اين اثر تك فيگوري با تكنيكي بالا را اجرا كرده، كه همزمان با اغراقها و نوع تركيب پارچه و فيگور در نگاه اول بيانگر تنهايي موجود انساني خواهد بود. پيكره انساني خود را در آغوش گرفته، چشمبندي جلوي نگاه او به بيرون را ميگيرد. پارچهاي كفن مانند از ميانه بدن تا انتهاي پاها را در موجهاي خود گم ميكند كه در پايين گره خورده و بسته ميشود. موجود انساني شاخدار در اساطير و افسانههاي بينالنهرين، مصر، يونان، ايران و فرهنگهاي ديني چونيهود و اسلام ريشههاي عميقي دارد. اين موجود در واقع رب النوع يا پادشاهي است كه نه تنها بر انسانها بلكه بر كليه پديدارهاي هستي به عدالت حكم ميراند. او توازني را ميان همه موجودات مراعات ميكند. در جريان اومانيسم انسان كه مقام خدايي يافته، همه موجودات را در خدمت خود ميبيند، اين موجود شاخدار در حكم موجودي شيطاني قرار ميگيرد كه برخورداري نوع انسان را محدود ميكند. به تعبير هايدگر او در جايگاه دازايني قرار دارد كه وظيفه تيمارداري طبيعت را به دوش ميگيرد. او كه امروز اينچنين تنها و بيپناه در خود فرو رفته است. گالري زورخانه كاشان را بايد از معدود فضاهاي هنري دانست كه تمركز ويژهاي بر مجسمهسازي دارد .