ادامه از صفحه اول
وجدان جمعي ايراني، همدلي در بحران ها
به نوعي وادار به پشيماني شود؛ در حالي كه (همان طور كه اشاره شد) وجدان جامعه جامعه ايراني چنين نيست. بسياري از مردم بهرغم ناراضي بودن از وضع فعلي، نگران و منتقد جدي (و در مواردي حتي خواهان تغيير وضعيت فعلي) باز هم در رويارويي با چنين حوادثي، وجه انساني و اخلاقي خود را چنان متمايز به نمايش ميگذارند كه با اين گونه اقدامات لشكرهاي سايبري سازمانيافته بسيار متفاوت است. اين بار هم در اين سانحه ناگوار، شاهد تكرار اين تجربه هستيم.
۴ - مانند هميشه در اطلاعرساني و شيوه انتشار خبر، آنچنان نارسا عمل ميكنيم كه بستر هرگونه شايعهاي فراهم ميشود. عدم انسجام در خبررساني، عدم پوشش خبري اقناعي و موضعگيريهاي آشفته و غيرمتمركز، آفتي است كه در بيشتر رخدادهايي از اين دست قابل مشاهده است و در اين حادثه هم شاهد آن بوديم.
هنوز بسياري از موارد همچون مسائل فني و خبرهاي متناقضي كه منتشر شد، وجود دارد كه نيازمند بحثهاي كارشناسي دقيق است. جامعه ايران مستعد قرار گرفتن در معرض جريان هدفدار سايبري خبررساني قرار دارد كه ميتواند ظرفيت شايعهپذيري جامعه را تقويت كند. لذا بدون ترديد بايد تمامي ابعاد اين رخداد، به طور شفاف بيان شود.
۵- در اين ميان كه جامعه حتي آن دسته از ناراضيان، گروههاي سياسي با ديدگاههاي مختلف در مواضع همدلانه و فهم مصلحت ملي كه لازمه چنين شرايطي است عمل ميكنند، نوع موضعگيري غيرهمدلانه سخنگوي رسمي كه بدون در نظر گرفتن شرايط همدلانه جامعه، تحت عنوان تمجيد از رييسجمهور شهيد خدمت - كه امري درست و پسنديده است - ناشيانه و در وجه مقايسهاي، گونهاي رفتار غيرهمدلانه است. اين امر متاسفانه انگار تبديل به سندرومي شده كه در همه رخدادها تكرار شده و اثرگذار است.
همانگونه كه در دوران جنگ تحميلي در پي رخدادهاي تلخ، ظرفيتهاي جديدي در فضاي اجتماعي به وجود ميآمد، اكنون نيز ميتوان فضاي اجتماعي همراه را در جهت انسجام براي حل مسائل و حركت به سمت ثبات بيشتر و اعتلاي توان ملي دنبال كرد.
قدرت بيقدرتان در نخبگان غيرذاتي
اگر در مقايسه با تعداد فعالان، فرصتهاي بسياري براي مشاركت در تصميمگيري وجود داشته باشد تواناييهاي ارزشي نيز بالا خواهند بود و مقاومت مدني را كاهش خواهد داد. چنانكه تمكيو و كروگر معتقد هستند مقاومت مدني الزاما به سقوط حكومتها منجر نميشود و در ميان نتايج متنوع مقاومتهاي مدني، سه نتيجه احتمالي را مطرح ميسازند كه در آنها فشار مقاومت مدني منجر به پذيرش اصلاحات و تقويت ميانهروها، درون حكومت ميشود. از طرفي حاكميت در انتخابات مجلس شوراي اسلامي نشان داد كه ميل شديد به يكدست كردن قدرت سياسي دارد كه آنچه حاصل شد مشاركت حداقلي را به دنبال داشت. بر همين مبنا پيشينه نظامهاي دموكراسيخواهي بيانگر آن است كه جنبشهاي اجتماعي در صورتي كه منجر به انقلاب نشوند نيرويي به حكومتها وارد ميكنند و تهديدي را مطرح ميكنند كه زمينهساز گذار به دموكراسي ميشود. در طول قرن بيستم در ميان كشورهايي كه يك مقاومت مدني شكست خورده را تجربه كردهاند قريب به ۳۵٪ در طي ۵ سال پيش رو گذار به دموكراسي اتفاق افتاده است. در اين شرايط، فقدان رييسجمهور و تشكيل دولت موقت، هسته سخت قدرت را با چالش ۵۰ روزه سنگيني درگير كرده است. اگر حاكميت همچنان بر انتخابات غيررقابتي مصر باشد نخبگان سياسي را كنار بگذارد و خوديترينها را بر مسند قدرت بنشاند، در كنار بحرانهاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي اين فرصت طلايي، بقای نظام جمهوري اسلامي را سلب كرده است. چرا كه در ميان نيروهاي مورد اعتماد حاكميت هيچ نيرويي توان كسب نيمي از آراي قريب به 40 درصد مشاركتكننده در انتخابات پيش رو را ندارد. لذا نقش رهبري انقلاب در تقسيم قدرت سياسي بين تمامي گروههاي سياسي و فراخوان اعضاي نخبگان ذاتي يعني كساني كه داراي ويژگيهاي نخبگي هستند اما از قدرت سياسي محروم شدهاند بسيار مهم و حياتي در تداوم و افزايش قدرت نظام جمهوري به نظر ميرسد. در جامعه امروز ايران اكثريت وسيعي از مردم بيش از آنكه دل مشغول مشاركت سياسي باشند، به ارزشهاي رفاهي، بينالاشخاصي و امنيتي اهميت ميدهند و هرگاه نظام سياسي بي تحرك (نظام منهاي احزاب سياسي)، انعطافناپذير و سركوب كننده نخبگاني باشد به جاي اصلاح ساختار اجتماعي ناهمگام با زمان يا اصلاح سياستهايي كه هنجارهاي رسمي و ارزشمند نظام را خدشهدار ميسازند آنها را تشديد خواهند كرد.
دكتراي تخصصي علوم سياسي
و تحليلگر مسائل سياسي