منوط كردن سياست
عباس عبدي
باعث تأسف است كه بگويم دوستان جبهه اصلاحات در يك سردرگمي تحليلي قرار گرفته و قادر نيستند تصميمات سياسي جامعي را اتخاذ كنند. اين مشكل به علت نداشتن يك راهبرد كارآمد و مبتني بر تحليل پايدار و مستدل از وضعيت كنوني كشور است. به همين دليل در انتخابات ۱۴۰۰ آن رفتار را كردند كه هم چوب را خوردند و هم پياز را. نه شركت كردند و نه شركت نكردند. البته در انتخابات اسفند گذشته سياست قابل قبولي داشتند و به نظرم بيش از اينكه پايه تحليلي داشته باشد ناشي از تنها راه ممكن نزد آنان بود. ولي اينبار به تنظيمات كارخانه برگشتهاند. دوستان اعلام كردهاند كه: «مشاركت جبهه در انتخابات منوط به تأييد صلاحيت حداقل يكي از نامزدهاي اختصاصي خود خواهد بود.» شايد همه بيانيه را بتوان به اين گزاره تقليل داد، و بايد گفت كه موارد ديگر دورچين اين گزاره هستند. اين گزاره دو ايراد كلي دارد. هم به لحاظ راهبردي نادرست است و هم از منظر تاكتيكي. در نهايت هم، اگر شرط مذكور محقق نشود به احتمال فراوان يا حتي قريب به يقين اجرايي نخواهد شد. اين نقد خود را علني و صريح مينويسم چون فايدهاي بر بيان آن به صورت ديگر مترتب نيست و نميتوانم تعجب خودم را از اين حد از اشتباه در تصميمگيري ابراز نكنم. همچنان كه نقدم را به دوستان روزنهگشا صريح نوشتم. نيازي به گفتن نيست كه نقد دوستان جبهه اصلاحات به معناي تاييد ديگران يا سياستهاي رسمي نيست. روشن است كه مساله اصلي همه منتقدان، وجود آن دسته از سياستهاي رسمي است كه گمان ميكنيم براي آينده كشور زيانبار است و نزد مردم موجب اميدآفريني نميشود. بنابر اين نقد به منتقدين از اين زاويه است كه سياستهاي آنان نيز به حل مساله كشور منتهي نخواهد شد. چرا گزاره مزبور به لحاظ راهبردي نادرست است؟ تاييد صلاحيت نامزدهاي اصلاحات از دو حال خارج نيست. يا اينكه در چارچوب سياستهاي جاري رسمي ميگنجد يا خارج از آن است. اگر خارج باشد بهطور طبيعي رد ميكنند. مگر اينكه شواهد به گونهاي باشد كه نامزد مورد نظر مطلقا شانسي براي انتخاب شدن نداشته باشد، يا قادر به نمايندگي جريان اصلاحات نباشد. در اين صورت شركت كردن امري بيفايده است و همان ميشود كه ساختار طالب آن است.
يعني شكست خورده پيش از آغاز مسابقه. اگر هم تاييد صلاحيت در چارچوب سياستهاي رسمي باشد نياز به چنين بياني از طريق عمومي و منوط و مشروط كردن شركت نيست، زيرا اين رفتار نوعي تقابل تلقي ميشود. شرط گذاشتن به تنهايي به معناي تهديد و تقابل است و بايد حضور انتخاباتي را از طريق گفتوگو و تفاهم حل كرد و نه شرط و شروط گذاشتن. اينها به منزله آن نيست كه رد و تاييد صلاحيتها را در چارچوب قانون بدانم؛ زيرا اكنون گفتوگو از رعايت يا عدم رعايت معيارهاي قانوني خارج از بحث است و موضوعيتي ندارد. بنابر اين چنين رفتاري در چارچوب راهبرد اصلاحات فاقد روشني و منطق است. اين موضعگيري با اينكه بگوييم شرايط مناسب شركت ما نيست؛ فرق ماهوي ندارد؛ فقط بيان صريح اخير، صادقانه تلقي ميشود. آن گزاره به لحاظ تاكتيكي نيز به دو دليل ايراد جدي دارد. اول اينكه چرا يك نيروي سياسي بايد دست خود را در اتخاذ تصميمات سياسي بعدي ببندد؟ شايد به هر دليلي به اين نتيجه برسيد و بخواهيد كه از يك نامزد ديگر حمايت كنيد، چرا بايد از الان دست خود را ببنديد و ذهن طرفداران خود را مخدوش كنيد، تا اگر فردا خواستيد چنين تصميمي بگيريد آن را تغيير موضع و عقبنشيني معرفي كنند؟ حتما فكر ميكنيد از ضرب آن تصميم اوليه كاسته خواهد شد؛ ولي هر چقدر آن ضرب اوليه كارايي ندارد اين نتيجه منفي را همراه خواهد داشت. دليل دوم مهمتر است. به نظرم دوستان اصلاحطلب درباره سبد راي خود دچار خطا هستند. بدون ترديد انتخابات ۹۲ و ۹۴ و ۹۶ با حضور مستمر و فعال آنان شكل گرفت ولي اين اثرگذاري مطلق و يكسويه نبود. يعني اينگونه نبود كه صفر و صد اين جريان را آنان راه انداختند. مثالش را بارها زدهام. مثل هل دادن خودروي ايستاده به سوي پايين در سطح شيبدار بود. در آن مقاطع شيب سياست به سوي تحرك و مشاركت بود و خيليها آماده پذيرش مشاركت بودند و هُل دادن آقاي خاتمي و اصلاحطلبان، آن جريان را روان كرد و به حركت درآورد. اگر اين خودرو را به سوي بالا يا حتي روي سطح مستقيم، هُل ميدادند انرژي بسيار زيادي را ميگرفت و آنان را در نيمه راه خسته و درمانده ميكرد. حالا هم اگر انتخابات در مسير شيبدار قرار گيرد و در حالي كه ظرفيت (پتانسيل) مشاركت وجود داشته باشد، و كسي آن را هل ندهد در نهايت حتي اگر شده با سرعت كمتري راه خواهد افتاد و نيروي سياسي بايد متوجه اين ماجرا باشد و بداند كه چه بسا اين راهبرد از سوي نيروهاي خودش هم شكسته شود و اين زيان سياسي خواهد بود.