افعي دوستداشتني
حسن لطفي
پيمان معادي، فيلمنامهنويس با فيلمهاي بمب يك عاشقانه ساده، برف روي كاجها، كافه ستاره و سريال افعي تهران نشان داد نگارش فيلمنامه از موقعيتي تكراري و رسيدن به فضا و داستاني تازه برايش دشوار نيست . اصلا اين خصوصيت بخشي از خواست فيلمنامههايي است كه نوشته . خوب هم از پسش بر آمده . چاشني و حواشي ماجرا در آثارش كهنگي و تكراري بودن موقعيت و مضمون را پس ميزند . مرحله به مرحله هم در اجراي اين نقشه قدرتمندتر ميشود . دليلش لابد به دركي است كه او را به اهميت دادن بيشتر به لحظه و حواشي در فيلمنامه رسانده است . دركي كه خوشبختانه همراه با خلق موقعيتها و شخصيتهاي نمايشيتر و البته جذابتر است . البته تفاوت آدمها و عكسالعملشان در مورد وقايع و مضامين كليشهاي (بمباران، قتل، عشق، رابطه زن و شوهري، رابطه والد فرزندي، عدالت، رابطه هنرمند با اثر و...) بر جذابتر و تاثيرگذارتر شدن اين موقعيتها افزوده است . بگذريم از آنكه اين موقعيتها و آدمها و برخوردهاي نو شده خودش گاهي براي او و آثاري كه نوشته دردسرساز يا بهتر بگويم حاشيهساز شده است . حاشيههايي كه گاه باعث ديده شدن بهتر فيلمنامههاي شده كه توسط او نوشته شده است . در مورد بازخورد معلم بداخلاق و تنبيهگر سريال افعي تهران در همين روزنامه مطلبي با عنوان شكايت از نقد نوشتم و برخورد پيمان معادي را با چنان شخصيتي ستودم . با پايان سريال افعي تهران پايان متفاوتش و دستگير نشدن قاتلي كه آدمهاي بد را ميكشت براي يك لحظه تبديل به ستايشگري شدم كه ميخواست براي پيمان معادي دست بزند و براي پايان متفاوتي كه رقم زده به احترام قلمش بايستد، اما با كمي درنگ و وحشت از تاثير اين فيلم در برخي مخاطبان كه طرفدار اراده آتش به اختيار هستند، باعث شد تا مكث كنم . اگر چه هنوز به خاطر خلق صحنه درخشان رمز گشايي از نحوه قتلها و بيان زير پوستي يك عشق خرسندم (صحنهاي كه بازيهاي خوب سحر قريشي، پيمان معادي و آزاده صمدي ديدنيترش كرده) اما ديگر براي پايان فيلم نميايستم و براي پيمان معادي دست نميزنم . البته همانند سانسورچيهاي همه چيزدان اين سالها حكم به تغيير و حذف اين پايان درخشان هم نميدهد، اما گمانم بايد در گفتوگوهاي چالشي پيمان معادي فيلمنامهنويس و سامان مقدم فيلمساز رودرروي روانشناسان و جامعهشناسان قرار گيرد كه با چنين پايان همراه و همدل نيستند .