بيم و اميدهاي اصلاحطلبان
محمد ذاكري
شوراي نگهبان بعدازظهر يكشنبه اسامي نامزدهاي مورد تاييدش را براي رقابت در انتخابات رياستجمهوري اعلام كرد و اگرچه چينش صحنه تاحد زيادي شبيه انتخابات سه سال پيش است اما تغيير نيمي از صحنه رقابت فضاي جديد و متفاوتي را در اين دوره پديد آورده است. شوراي نگهبان اين دوره هم نشان داد همچنان تمايل زيادي به شكلگيري يك رقابت انتخاباتي گسترده و پرشور مانند سال ۸۴ يا حتي ۹۲ ندارد و فقط فضا را اندكي نسبت به ۱۴۰۰ تعديل كرده است. رد صلاحيت مجدد چهرههايي همچون لاريجاني، جهانگيري، بذرپاش و... گواهي بر همين مدعاست كه حضورشان ميتوانست افكار و ايدههاي جديدي را وارد عرصه كرده و طيف بيشتري از رايدهندگان را جذب كند.
در مقطع پس از ثبتنام داوطلبان و پيش از اعلام صلاحيتها در حالي كه چهرههايي مثل جليلي، قاليباف و زاكاني با اطمينان نسبي از تاييد صلاحيتشان در حال طراحي برنامهها و چينش ستادهايشان بودند و طرفدارانشان در فضاي مجازي نيز از خجالت يكديگر درميآمدند جبهه اصلاحات و دولت سيزدهم بهطور جداگانه دست به دو قمار سياسي زدند. جبهه اصلاحات پس از بيانيه خاتمي مبني بر شركت مشروط در انتخابات، در حركتي پرريسك و پيشدستانه سه نفر را به عنوان كانديداهاي خود معرفي كرد و اعلام نمود در صورت عدم تاييد اين سه نفر كانديدايي در انتخابات نخواهد داشت. اين حركت از آن جهت قمارگونه بود كه بسياري آن را پاس گل به شوراي نگهبان براي رد صلاحيت قطعي اين سه نفر و تاييد احتمالي چهرههايي همچون شريعتمداري و همتي براي آچمز كردن اصلاحطلبان قلمداد كردند. در چنين وضعيتي يا تاييد صلاحيت لاريجاني وضعيت ميتوانست براي اصلاحطلبان پيچيدهتر هم شود اگرچه رسما اعلام كرده بودند از كانديداي نيابتي حمايت نميكنند. به هرحال تاس اصلاحطلبان خوب آمد و يكي از سه چهره موردنظرشان توسط شوراي نگهبان تاييد صلاحيت شد و اتفاقا تنها گزينه جناح اصلاحات و اعتدال در انتخابات است.
در سوي ديگر دولتيها هم با امضاي توصيهنامه براي اسماعيلي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي بازي قمارگونهاي را آغاز كردند كه با علنيشدن آن نامه و رد صلاحيت اسماعيلي و ديگر نامزدهاي اصلي دولت (بذرپاش و مرتضوي) عملا شكست خورد. اگرچه دولت همچنان جليلي، قاضيزاده هاشمي و زاكاني را همچون دوره قبل در ميدان دارد و پيروزي هريك از آنها ميتواند منجر به باقي ماندن بسياري از دولتيها در پستهاي كنونيشان شود.
اكنون صحنه رقابت از منظر جناحبندي سياسي ۵ به يك و از حيث تلاش براي حفظ وضع موجود در بهترين حالت سه به سه است اگرچه مواضع پورمحمدي براي ما روشن نيست اما قاليباف و پزشكيان در اين مدت نقدهاي جدي به عملكرد دولت داشتهاند.
اما از منظري ديگر جبهه اصولگرايان داراي پنج كانديدا با بدنه راي متشكل و پاي كار اما داراي تشتت و اختلافات دروني غيرقابل انكاري است. شواهد اين اختلافات از پيش از انتخابات مجلس تا همين دوران ثبت نام نامزدها به وضوح قابل مشاهده است. در نقطه مقابل اصلاحطلبان و اعتداليها به رغم روشن بودن تكليف و اتحاد اجتنابناپذير حول محور پزشكيان، داراي سبد رايي مردد و خانهنشين و بيانگيزه هستند.
جبهه اصلاحات، گام اول را بر حسب آگاهي يا اتفاق محكم و درست برداشته و از بين سه نامزد موردنظرش آني تاييد شده كه اتفاقا داراي كمترين نقطه مبهم و خاكستري در كارنامه زندگي شخصي و كاري و سياسي و تقريبا مورد احترام همه جريانهاي سياسي است. پزشكيان به لحاظ فردي سالم، عالم، سادهزيست، عدالتگرا، صريحاللهجه و خوشصحبت است و به واسطه مجموعه اين عوامل پيشبيني ميشود كه در برنامههاي تبليغاتي و خصوصا مناظرهها بتواند گفتمان جذابي ارايه كند و اصطلاحا گليم خود را از آب بيرون بكشد. اما بديهي است كه موفقيت پزشكيان در برنامههاي تبليغاتي شرط لازم براي پيروزي در انتخابات است و شرط كافي آن حضور بدنه راي جريان اصلاحي و اعتدالي و منتقدين و ناراضيان از وضع موجود است كه جبهه اصلاحات بايد نقش خود را به خوبي در اين بخش ايفا كند. اصلاحطلبان اكنون ديگر هيچ بهانهاي براي كمكاري يا عدم موفقيت ندارند و به قول فوتباليها پيروزي در دست خودشان است. مشروط بر آنكه بتوانند بدنه اجتماعي كلاسيك خود و نيز نسل جديدي را كه خاطره و تصوير چنداني از دوره اصلاحات و دوم خرداد نداشته و علقه عاطفي و نوستالژيك خاصي نسبت به خاتمي و اصلاحات احساس نميكند در اين بازه زماني كوتاه مجاب به حضور در صحنه كند. طبيعي است جريان حاكم نيز كه پيروزي خود را همچون چهار انتخابات اخير در گروی عدم مشاركت قشر خاكستري و بازي در زمين يكگله ميداند از همه ظرفيتهاي خود براي كلافه و نااميد كردن مردم خصوصا جوانان و نوجوانان از حضور در انتخابات استفاده خواهد كرد و صدالبته راضي كردن مردمي كه در سه انتخابات اخير عملا خانهنشيني را به حضور پاي صندوق ترجيح داده و پيش از آن هم از اثربخشي صندوقها نااميد شدهاند كار دشواري است. اما اين بهترين موقعيت براي جريان اصلاحات و اعتدال است تا به رغم همه تنگناها از اين فرصت بهره حداكثري گيرد و كشور را به مسير توسعه و عقلانيت برگرداند. بايد ديد آيا اصلاحطلبان در اين چندسالي كه به واسطه بيرون ماندن از حلقه قدرت به قول خودشان جامعه محوري را جايگزين قدرت محوري كردهاند ميتوانند از ظرفيتهاي سياستورزي و ارتباطات اجتماعي خود براي تغيير ريل اداره كشور استفاده كنند يا همچنان در موضع انفعال باقي خواهند ماند و مقهور اراده جريان تماميتخواه خواهند شد؟