شهر دموكراتيك!
بهروز مرباغي
در عرف معماري وقتي از شالوده يك شهر صحبت ميشود از مثلث حكومت، مذهب و مردم در يك نقطه گفته ميشود، يعني استقرار مقر حكومت، مسجد و حمام در اطراف يك ميدان. گاهي هم مثلث با تركيب حكومت، مذهب و بازار كه در اين صورت، بازار به جاي حمام مينشيند. البته كه اين تركيب، بسيار سادهشده و ناكامل است. غرض آن است كه در عرف رايج معماري و شهرسازي ما، شهر را به صورت متمركز و حول مثلثي تعريف ميكنند كه مسووليت اداره و حكومت شهر را دارد. سالها و دههها در مدارس و دانشگاههاي ما اين شالوده تدريس و تفهيم شده. اما آيا اين تنها شالوده شهري ميتواند باشد؟ يا، چنين شالودهاي مگر عيبي دارد؟ البته موضوع كمي پيچيده است و نياز به استدلال و استناد تاريخي دارد، ولي به اختصار ميتوان گفت اين شالوده ميتواند به شكلي ديگر هم باشد. مثلا چرا در نقاط مختلف شهر نهادهاي مهم و تاثيرگذار پخش شده باشند؟ چرا هر محله و پهنه شهري نبايد بازار و مسجد و ديوان خودشرا داشته باشد. ما درتاريخ شهرسازيمان چنين شهري داشتيم. بوشهر در سدههاي گذشته و در دوران شكوه خود، شالوده و ساختار دموكراتيك داشت و چهار محله آن تقريبا به صورت مساوي، مسجد و دكان و عالم و پيشهور داشت. به اصطلاح شهرسازي، شهر ساختار «نقطهاي» و متمركز نداشت. گسترده بود. بخشِ بالانشين و پاييننشين نداشت. همه محلههاي شهر اعتبار برابر داشتند، ولي چرا چنين بود و چرا در بسياري از شهرهاي ما اين شالوده را نداريم؟
با مصداق بوشهر، ميتوان به اصل تنوع فرهنگي اشاره كرد. در آن دهههاو سدهها، در بوشهر سيزده نمايندگي سياسي كشورهاي خارجي وجود داشت. در آن سالها، در اين بندر تاريخي، كليساها همانقدر اعتبار و ايمني داشتند كه مساجد و كنيسه. در آن سالها توافق شده بود نه صداي اذان مساجد نقش تبليغي بهخود بگيرد نه صداي ناقوس كليساها. در آن سالها مدرسه سعادت بوشهر بهصورت هياتامنايي اداره ميشد. روزنامه مظفري به صورت مرتب منتشر ميشد. شهر در تعامل با جهان بود و بين خود اهالي هم مشاركت و مودت به صورت كامل برقرار بود. چنين ساختاري را ميتوان شهر دموكراتيك ناميد در برابر شهرهاي اقتدارگرا يا خودكامه. در شهر دموكراتيك، فقط ساختار و شالوده شهر نيست كه دموكراتيك و گسترده است، معماري آن هم غيرسلطهگرا است. نه نما و حجمِ بنا ايجاد حريم و سلطه ميكند نه فضابندي داخلي بنا. حرف را چنين ميتوان جمع كرد كه بين دموكراسي اجتماعي و ساختار معماري شهر تناسب و ارتباط مستقيم وجود دارد. در چنين همپيوندي مثبت و موثر است كه مدنيت رشد ميكند و خلاقيت عمومي مردم شكوفا ميشود. در شهر دموكراتيك گفتوگو و دوستي نخستين اصل شهروندي است. نيازي به نزاع نيست. همه به حق خود و حق ديگران راضي هستند.
معمار و مدرس دانشگاه