• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5787 -
  • ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۴ خرداد

اندوهِ «سي‌ويك رويا»ي شرقي

آريامن احمدي

نمايشِ «سي‌ويك رويا»، داستان روياهاي آن‌ دنيايي آدم‌هاي شرقي است؛ آدم‌هايي كه در جبرِ جغرافياي خاورميانه، مدام در پي روياي آن‌ دنيايي‌اند؛ خواه آن دنيا، غربِ وحشي باشد، خواه بهشتِ وعده‌ داده‌ شده. اين رويا از وقتي كه انسان خاورميانه ‌زاده مي‌شود، با او هم‌سرنوشت مي‌شود. نويسنده و كارگردان نمايش جواد مولانيا به همراه نورا هاشمي در نقش مينا، هومن كيايي در نقش احمد، وحيد آقاپور در نقش قاضي و ديگر بازيگران و گروه موسيقي، اجزاي سي‌ويك روياي نمايش هستند؛ نمايشي شاعرانه و تراژيك كه با موسيقي كلاسيك ايراني و غربي پيش مي‌رود، مي‌ايستد، روشن مي‌شود، تاريك مي‌شود، مي‌ميرد، زنده مي‌شود و با هر آدم، چرخه تراژيك خاورميانه را به حركت وامي‌دارد، سال به سال، قرن به قرن، مرگ به مرگ.
آدم‌هاي نمايش با حضورشان روي صحنه و قرار گرفتن در مقابلِ قاضي و مردم (تماشاگران)، همزمان روايتي از روياي از دست‌ رفته خويش و خانواده احمد و مينا را بيان مي‌كنند تا گوشه‌اي از پازلِ سي‌ويك‌ تكه خاورميانه را كامل كنند؛ پازلي كه در ترانه « Stay with me, sway with me» كه احمد آن را در روز عروسي‌اش مي‌خواند، مي‌توان صداي مكبث‌وارِ سرنوشت را خيلي قبل‌تر از آنكه شروع شود، شنيد.
«دنيايي كه اين‌جا نيست» به تعبير مينا، جايي فراتر از خانه چهل‌ويك ‌متري‌شان در خيابان ملك، سال 1398 است؛ جايي كه مينا در ذهنش در جست‌وجوي آن است، براي احمد، بازيگرِ شكست‌خورده تئاتر كه زماني مي‌خواسته نقش مكبث را بازي كند، اما به ‌دلايلي اين نقش را از او مي‌گيرند، در اتفاق‌هاي ساده است؛ همان‌طور كه آدم‌ها با اتفاق‌هاي‌شان در زندگي و دنياي او مي‌افتند، بخشي از سرنوشتِ «مكبث‌»وارِ او را نيز به دوش مي‌كشند: فروشنده ضبط‌و‌پخش ماشين كه بعدها سنگ آتش‌فشاني هفده‌هزار ساله را از تايلند برايش مي‌آورد، مهم‌ترين شخصيتِ سرنوشت او است. در كنار اين شخصيت، نوازنده خياباني، دختر همسايه، مرد افغان، مترجم پناهنده ايراني هم حضور دارند. شخصيت‌هايي كه به دليل شرايط سياسي‌ و اجتماعي حاكم در ايران، در جاي درستِ خود قرار نگرفته‌اند و همين موجب مي‌شود، مدام در جبرِ تاريخ درجا بزنند و بارِ تراژيك زندگي احمد و روياهايش را وحشتناك‌تر كنند. اگرچه نيازي نبود به اين همه تلخي مضاعف كه اين آدم‌ها با روايت‌هاي‌شان بر بارِ تراژيك داستانِ احمد و مينا و فرزندشان سوگند مي‌افزايند و در جاهايي ماجرا را «لوث»مي‌كند، با اين‌حال، نمايش با سنگ ‌آتش‌فشاني كه روياي احمد در آن به بند كشيده شده، پيش‌ مي‌رود؛ سنگي كه گويي از نمايشِ «مكبثِ» شكسپير به داستانِ زندگي او آمده تا هفده‌هزار سال تاريخ را يكجا به دست بگيرد و بر سرِ عشقِ هجده‌‌ساله‌اش‌ بكوبد تا مدام به يادش بياورد، اين سرزمينِ نگون‌بخت، از به‌ ياد‌ آوردن سرنوشت خويش بيمناك است!
آدم‌هاي نمايشِ «سي‌ويك رويا» هر چند ارتباط مستقيمي با سرنوشتِ آدم‌هاي قايقِ بادي سي‌ويك‌ نفره نوامبرِ 2022 بندر دانكرك فرانسه ندارند، اما با همه آنها «هم‌رويا» هستند؛ روياي آن‌ دنيايي آنها، چيزي است كه سراسرِ خاورميانه، قرن‌ها در جست‌وجوي آن است. احمد و مينا، هزاران كيلومتر از خانه چهل‌ويك ‌متري خيابان ملك، راه رفته‌اند، گِلي شده‌اند، افتاده‌اند، بلند شده‌اند تا به روياي آن ‌دنيايي‌شان برسند، اما در اين مسيرِ «آن‌ دنيايي»، همه‌ چيز در «گذشته» جا مانده است، حتي آينده. آنها بايد برگردند تا با سنگ‌‌ آتش‌فشاني هفده‌هزار ساله، هم‌سرنوشت شوند؛ جايي ميانه رفتن و نرفتن. ماندن و نماندن. در اين برزخِ باستاني است كه خاورميانه، تعبيرِ وحشتناك روياهاي آدم‌هايش مي‌شود؛ آدم‌هايي كه نمي‌دانند بمانند، نمانند، بروند، نروند، بميرند، نميرند. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون