• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5790 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۹ خرداد

نگاهي به زندگي و آثار مينو افتاده، نوازنده و مدرسِ برجسته موسيقي

بانوي چيره‌دستِ كمانچه و ويولن

اين هنرمند و استاد برجسته موسيقي كه به تازگي از دنيا رفت، سازهاي مختلفي را نزد اساتيدي چون دهلوي پورتراب، فخرالديني، اسماعيلي، بهاري و... فرا گرفته بود

سيمين  سليماني

مينو افتاده نوازنده و مدرس ويولن و كمانچه، ۱۷ خردادماه بعد از تحمل يك دوره بيماري درگذشت؛ او ارديبهشت‌ماه سال ۱۳۳۷ به دنيا آمده و از همان كودكي همچون ديگر اعضاي خانواده‌اش با موسيقي عجين شد. وقتي كه ۱۰ ساله بود وارد هنرستان موسيقي ملي شد و در درس‌هاي تخصصي از آموزش‌هاي هنرمندان برجسته‌اي همچون حسين دهلوي، مصطفي كمال پورتراب، فرهاد فخرالديني و... بهره‌مند شد. افتاده ويولن را نزد ژرژ مارتيروسيان، پيانو را نزد لوست مارتيروسيان، تنبك را نزد محمد اسماعيلي و جواب آواز را نزد محمود كريمي آموخت. او همچنين مدتي از كلاس‌هاي علي‌اصغر بهاري براي نوازندگي كمانچه بهره گرفت. بيست سالش بود كه با مدرك ليسانس موزيكولوژي فارغ‌التحصيل شد. علاوه بر همكاري اين هنرمند فقيد با هنرمندان برجسته، از او در حوزه تدريس موسيقي به نيكي ياد مي‌شود و همكارانش او را يك مدرس تاثيرگذار و دغدغه‌مند توصيف مي‌كنند كه هميشه خودش را به‌روز مي‌كرد؛ سابقه تدريس او به مركز حفظ و اشاعه موسيقي برمي‌گردد كه به تدريس ويولن و كمانچه مشغول بود و البته اين همكاري تا زمان پايان كار اين مركز هم ادامه يافت. مساله تدريس موسيقي تا آخرين روزهاي عمر او دغدغه‌اش بود و آن طور كه دوستانش مي‌گويند حتي بيماري سختش او را از تدريس بازنداشت. به مناسبت درگذشت اين هنرمند و معلم فقيد موسيقي با خواهرش مينا افتاده و همچنين دو نفر از همكارانش گفت‌وگو كرديم.

 

تلاش بي‌وقفه در اشاعه موسيقي

مينا افتاده، موسيقي‌دان و نوازنده سنتور است و خواهر مينو افتاده هنرمند فقيد؛ او درباره گرايش خانواده‌اش به موسيقي، در گفت‌وگو با «اعتماد» عنوان كرد: «پدر من كارمند وزارت فرهنگ و هنر سابق بودند و طبيعتا هنر در خانواده ما اهميت داشت. دو برادر بزرگ‌ترم، خودم و همچنين مينو خواهرم كه چهار سال از من كوچك‌تر بود، با هدايت پدر راهي هنرستان شديم. برادر بزرگم نوازنده اركستر سمفونيك بودند كه چند ماه پيش فوت كردند؛ برادر ديگري هم داشتم كه خيلي زود درگذشت كه ايشان هم فلوت مي‌زدند. مينو كه به هنرستان آمد، با ساز ويولن شروع كرد.»

افتاده درباره حضور خواهرش در عرصه موسيقي گفت: «مينو، استادان برجسته‌اي داشت و زماني كه ديپلم گرفت وارد دانشگاه تهران شد و ليسانس خود را در آن‌جا گرفت. از ديپلم به بعد با اركستر بانوان به رهبري خانم افليا پرتو همكاري مي‌كرد و در گروه‌هاي مختلفي فعال بود. در دوران دانشگاه نوازندگي كمانچه را شروع كرد و مدتي نزد استاد بهاري آموخت و از حضور ايشان بهره برد. مينو در حوزه تدريس و آموزش موسيقي بسيار مستعد بود، در مركز حفظ و اشاعه شروع به تدريس كرد و در آنجا ساليان خيلي زيادي تدريس كرد پس از آن هم تدريس را ادامه داد. تا آخرين لحظات، دلش مي‌خواست كه در كلاس‌هايش حاضر شود و تمام تلاش خود را در اين زمينه انجام داد.»

از او درباره همكاري خواهرش با گروه پايور هم پرسيديم، اين طور توضيح داد: «مينو، مدتي براي اجرا و نوازندگي با گروه آقاي پايور كار كرد، همچنين وقتي استاد پايور كتابي براي ويولن نوشته بودند و قطعات خود را براي ويولن تنظيم كردند، مينو براي نواختن و رفع اشكالات با استاد پايور همكاري داشت.»

از او پرسيديم به عنوان يك موسيقي‌دان كه از كودكي با مينو بزرگ شده، مهم‌ترين خصيصه هنري او را چه مي‌داند، پاسخ داد: «بايد بگويم همانطور كه مي‌دانيم در اين سرزمين موزيسين بودن كار آساني نيست به خصوص اينكه كار موسيقي براي زنان چندين برابر دشوارتر است. مينو يك زن موزيسين موفق بود كه در اشاعه هنرش تلاش مي‌كرد و توانست علي‌رغم دشواري‌هاي بسيار، شخصيت و هنرش را حفظ كند، البته شرايط جامعه براي زنان بهتر شده و مي‌شود. يكي از مهم‌ترين خصوصياتي كه مينو داشت، اين بود كه هر لحظه خود را به‌روز مي‌كرد و هيچگاه ساز از دستش نيفتاد و از هر كسي يا هر چيزي در راستاي پيشبرد هنرش، بهره مي‌برد. او يك بانوي هنرمند بود و من هميشه به او مي‌گفتم كه «تو زندگي خودت را مستقل و به خوبي گردانده‌اي و يك زنِ هنرمندِ به تمام معنايي» اين را كه تكرار مي‌كردم، هميشه پاسخ مي‌داد «چون من خواهرت هستم، اين حرف‌ها را مي‌زني» اما بايد بگويم هيچ‌كدام از اين تعريف‌ها و تمجيدها به خاطر نسبتي كه داشتيم، نبود، او واقعا همانطور كه توصيفش كردم بود. زني بسيار صبور و بردبار كه علاوه ‌بر جديتش در هنر، اداره فرزندانش را به تنهايي بر عهده داشت و آنها را خيلي خوب حمايت كرد و آنها هم حالا هنرمندان خوبي هستند. جايش بسيار خالي است، هيچ‌كدام از ما هنوز نبودنش را باور نمي‌كنيم ولي به هر جهت خوشحالم از اينكه نام نيكي از او به جا مي‌ماند و همه دوستان، همكاران و همشاگردي‌هايش از خصوصيات خوب او صحبت مي‌كنند.»

 

متعهد و عاشق موسيقي و تدريس آن

هادي منتظري، آهنگساز و نوازنده كمانچه و ويولن درباره زندگي و جايگاه هنري مينو افتاده عنوان كرد: «ايشان هنرمندي جدي، آشنا و استاد به كارش بود. من در دانشگاه با ايشان آشنا شدم او بسيار مهربان و با روحيه بود. بيان اين ويژگي‌ها به هيچ عنوان به خاطر اين نيست كه حالا ايشان را از دست داديم. ايشان در امر آموزش عالي بودند و همكارانش گواه اين موضوع هستند. درباره هنر ايشان هم بدون اغراق مي‌گويم كه به نظرم هنرمند علاوه‌بر هنرش بايد معرفت و اخلاق داشته باشد كه ايشان تمام اين خصايص را داشت به نظرم اگر كسي خداي نوازندگي باشد ولي اخلاق نداشته باشد، هنرمند نيست. ايشان يك هنرمند با اخلاق و متعهد بودند كه دوست دارم اينجا با شرح كوتاهي از شروع بيماري‌شان مساله‌اي را بيان كنم.

سال گذشته ايشان دچار درد شدند كه ايشان را نزد يكي از شاگردانم كه متخصص ارتوپدي بود، معرفي كردم و ايشان به خانم افتاده گفت كه بايد‌ام.آر.آي بدهد و... ولي وقتي كه خانم افتاده به منزل مي‌رسد نمي‌تواند از جايش تكان بخورد، او را به بيمارستان مي‌برند و پس از آزمايش‌هاي مختلف، در نهايت تشخيص مي‌دهند كه ايشان توده‌اي در نخاع دارند پزشكان زائده نخاعي را برداشتند و شيمي‌درماني و پرتودرماني كردند ولي به دليل اينكه زائده نخاعي در منطقه حساسي بود به ديگر اعضاي بدن سرايت پيدا كرده و بيماري پيش رفت اين را به اين دليل گفتم كه وضعيت ايشان در آن دوره روشن شود اما مطلب جالب توجه اين بود كه ايشان با وجود اينكه درد شديدي را تجربه مي‌كردند و به سرطان مبتلا شده بودند، باز هم در كلاس‌هايشان متعهدانه و عاشقانه حاضر مي‌شدند. من واقعا متاسفم كه چنين هنرمندي را كه اخلاق و هنر را توامان داشت، از دست داديم كه البته بي‌راه نيست كه بگويم از نامرادي‌هاي روزگار است.»

 

به‌روز و پويا در تعليم

محمد مقدسي نوازنده و مدرس ويولن و كمانچه نيز از همكار فقيدش مينو افتاده اين‌طور ياد كرد: «با ايشان حدود بيست سال در آموزشگاه موسيقي همكار بودم، هر دوي ما به تدريس ويولن و كمانچه مشغول بوديم و بعضي وقت‌ها با هم درباره بهبود كار صحبت مي‌كرديم كه چگونه تعليمي را كه به شاگردان خود مي‌دهيم، مي‌تواند بيشتر مثمر ثمر باشد كه وقت‌ آنها هدر نرود و سعي مي‌كرديم تا شيوه‌هاي مختلفي پيدا كنيم. سابقه كار من از ايشان بيشتر بود و ايشان بر صحبت‌هايي كه مي‌كردم تكيه مي‌كردند و بعد روي حل و فصل مسائل كار مي‌كرديم. بايد بگويم دغدغه خاطر ايشان نسبت به موارد تدريس و چگونگي آن و امر آموزش زياد بود به‌طوري كه بعضي وقت‌ها واقعا حالت وسواس پيدا مي‌كردند واقعا هم همين طور بودند و روي امر تدريس توجه و البته وسواس خاصي داشتند. گاهي كه خيلي خودشان را اذيت مي‌كردند، ايشان را دلداري مي‌دادم و مي‌گفتم: «در مرحله اول بايد شاگرد استعداد داشته باشد، درك كند، علاقه داشته باشد، فرصت تمرين داشته باشد، معلم خوب داشته باشد كه شما معلم خوبي هستيد و همين وظيفه شماست.» ما سعي مي‌كرديم كه راه‌هاي مختلفي پيدا كنيم كه شاگرد براي امر فراگيري تشويق شود. ايشان ابتدا مطالب را به صورت ساده درس مي‌دادند وقتي كه شاگرد درس را كاملا درك مي‌كرد، كم كم تزیيناتي به درس اضافه مي‌كردند و گاهي كه مطالب براي شاگرد قابل درك نبود، به شكل‌هاي مختلف آن را مناسب سطح هنرجو مي‌كردند و اتفاقا بايد بگويم كه شاگردان ايشان هم از تدريس خانم افتاده بسيار راضي بودند.»

همانطور كه اشاره شد، از مينو افتاده به عنوان يك مدرس و معلم خوب موسيقي بسيار ياد مي‌شود، از همكارش دليل آن را پرسيديم، مقدسي پاسخ داد: «غير از دغدغه‌مندي ايشان در حوزه تدريس بايد بگويم ايشان در علاقه‌مند كردن هنرجويان‌شان به موسيقي بسيار تلاش مي‌كردند مثلا تصانيف محبوب را ساده‌سازي مي‌كردند و هر هنرجو را به نسبت خودش پيش مي‌بردند و ارتباط صميمانه‌اي با شاگردان خود داشتند و البته ميان هنرجويان هم محبوب بودند همه اين‌ها باعث مي‌شد كه شاگردانش هم پيشرفت زيادي داشته باشند. با وجود اين رضايت‌مندي و نتايج مطلوب باز هم خود را به‌روز مي‌كردند و درجا نمي‌زدند و سعي داشتند كه بهترين شيوه آموزشي را براي شاگردانشان به كار گيرند و نگران بودند مبادا باعث شوند كه هنرجويان مطالب را دير ياد بگيرند. اين كمال گرايي در تدريس به گونه عجيبي در ايشان بارز بود.»

او همچنين درباره نوازندگي مينو افتاده عنوان كرد: «ايشان در نوازندگي كاملا مسلط بودند و قطعات را مطابق احساس خود مي‌نواختند اگرچه در نواختن ساز عالي بودند ولي همانطور كه مي‌دانيد نوازندگان خوب هيچگاه از كار خود راضي نمي‌شوند و هر بار سعي مي‌كنند بهتر بنوازند ولي به جرات بگويم ما هيچگاه قطعه ناكوكي از ايشان نشنيديم.»

 

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون