یادداشتی در آستانه 21 ژوئن و نسبت آن با ایران
روز کدام موسیقی؟
علیرضا امینی
بسیاری از کشورهای دنیا ۲۱ ژوئن را روز جهانی موسیقی میدانند. آنها در این روز جشن موسیقی برگزار میکنند. آن طور که در برخی منابع آمده این روز ویژه برای موسیقی اولین بار سال ۱۹۸۲ در پاریس فرانسه جشن گرفته شد و پس از آن محبوبیتش در جهان گسترش یافت. نامگذاری روزها با عناوین مختلف نشان از توجه به آن مقوله دارد. در ایران هم صحبت از مناسبتهای خاصی بود تا آن را به عنوان روز ملی موسیقی نامگذاری کنند. باید توجه داشت زمانی که میخواهیم راجع به تخصیص یک روز در تقویم برای یک فرد، مناسبت یا رویداد اجتماعی صحبت کنیم باید ببینیم آن فرد، رویداد اجتماعی یا آن مورد خاص در آن جامعه از چه ارزش و اُبهتی برخوردار است و چه محتوایی برای آن قائلند.
آیا موسیقی ابزار جلب توجه است یا واقعا برایش ارزش قائل هستند؟ ضربالمثلی میگوید «آدم ناچار به هر گیاه خشکی آویزان میشود» در نتیجه باید دید آیا توجه به موسیقی به خاطر ماهیت فرهنگی و هنری آن است یا نه مساله فقط جلب توجه و ابزار قرار دادن آن است. یادمان نمیرود که در این سالها چه بیتوجهیها و بیمهریهایی به موسیقی شد و چگونه با آن برخورد شد در نتیجه در بحث نامگذاریها هم در درجه اول باید بررسی کنیم و ببینیم که در مرحله اول روز موسیقی چه اهمیتی دارد؟
موسیقی به عنوان یک هنر که در زندگی مردم جریان دارد، همیشه یکی از مظاهری بوده که نه تنها در ایران، بلکه در همه کشورها دولتهای حاکم از آن واهمه داشتهاند؛ بسیاری از قدرتها همیشه با عنصر هنر مبارزه کردند. چند دهه پیش در جامعه خودمان موسیقی را یکی از مصادیق فسق و فجور میدیدند البته که همچنان هم این تفکر نزد برخی وجود دارد.
تضییع هنر یا بر هم زدن نظام ساختاریِ هنر موضوعی است که سابقه آن به خیلی وقت پیش برمیگردد. بیراه نگفتهام به نام «موسیقی» به آن معنا که مراد میکنیم، نداریم تا روز یا شب یا مناسبتی را به آن اختصاص دهیم. در دنیا زمانی که هفته باخ یا بتهوون در میدانهای شهرهای مختلف آلمان برگزار میشود یا در کشورهای مختلف میبینیم که نوازندهها در ایوان خانهها مستقر میشوند و به نوبت و با برنامهریزی خاص، قطعات را اجرا میکنند به این جهت است که آنها ابهت و ارزشی دارند ولی برای موضوع متفاوت است. نکته مهمتر از همه اینها این است که ما عنصری به نام فرهنگ شادمانی نداریم. یعنی در جامعه ما این طور است که اگر در خانهای مراسمی برگزار کنند و با اسپیکرهای قوی صدای بلند مداحی و سینهزنی بگذارند، هیچ کس مزاحم نمیشود ولی اگر صدای موسیقی شما برای جشن تولد کمی بالاتر برود، مشکل ایجاد میشود و همسایه حق دارد که به پلیس زنگ بزند و ممانعت ایجاد شود و بحث و درگیریهای دیگر به وجود بیاید. به همین دلیل بحث درباره روز ملی موسیقی در جامعه ما خندهدار خواهد شد.
در بحث نامگذاری روز ملی موسیقی صحبتهای مختلفی بود. تولد صبا، تولد ارموی، تولد فارابی، ابوعلی سینا، شجریان یا وزیری که انواع و اقسام صحبتها به میان آمد. من در جلسهای گفتم به نظر من روزی را به عنوان روز موسیقی قرار دهید که تمام مصوبههای دست و پاگیری که نمیگذارند موسیقی در این جامعه اوج بگیرد، حذف شود. واقعا آن روز میتواند روز ملی موسیقی ایران باشد. روز رهایی هنر موسیقی از فشارهای بیدلیل و ممیزیها. آن روز هم روزی که به عنوان روز ملی موسیقی مطرح میشود به ما نزدیکتر است و هم از روزجهانی موسیقی!
جامعه جهانی روزهای منسوب به روز موسیقی را جشن میگیرد و پاس میدارد. وقتی ما نمیتوانیم یک اجرای ساده داشته باشیم و با این همه قید و بند روبهروییم دیگر روز موسیقی در کالبد ملی و جهانی برایمان معنایی ندارد.
اینکه روز درگذشت و یا تولد کسی را به عنوان روز موسیقی نام بگذاریم، چه فایدهای دارد؟ چرا که آن روز، روز موسیقی نیست، چون روز تولد صبا به اندازه کافی بزرگ هست که مراسمی برای خود او گرفته میشود، هنرمندان مینویسند، صفحهها پر میشود، قطعات بازسازی میشوند، رسانهها به آن میپردازند و برنامههای مختلفِ فرهنگی و هنری ساخته میشود و دیگر نیازی نیست که در تقویم روز تولد صبا را به نام روز موسیقی بگیریم؛ چرا که با گذاشتن روز موسیقی در زادروز صبا، قصد داریم صبا را بزرگتر ببینیم یا موسیقی را بزرگتر ببینیم؟! چرا دو واقعهای که هر دو بزرگ هستند را در یک مناسبت قرار دهیم.
در جمعبندی برای روز موسیقی در ایران به یک مساله مهم باید اشاره کنم؛ اینکه ما بیاییم درباره روز ملی موسیقی و اینکه چرا باید آن را داشته باشیم یا نه بحث کنیم؛ اینکه بیاییم همزمان با خیلی از کشورها روز جهانی موسیقی را جشن بگیریم و به آن توجه کنیم با یک مساله مهم مواجه هستیم و آن اینکه ما اصلا پیشنیازهای این کار را نداریم.
نکته خیلی مهمی وجود دارد و آن این است که باید از خود بپرسیم ما از طراحی یک رخداد چه منظوری داریم؟ اگر الان در دنیا روز موسیقی هست و ما میخواهیم آن را به اینجا آورده و به اصطلاح ایرانیزه کنیم، چه استفادهای برای ما دارد؟ آیا این روز قرار است اتفاق خاصی بیفتد؟ یعنی قرار است امسال دولت برای اولین بار در روز جهانی موسیقی، صدای تکخوان زن را پخش کند؟ آیا چنین شجاعتهایی میان مسئولان وجود دارد که آن روز خاص را تاریخی کند؟ رویدادها در جهان واقعا حسابشده کار میکنند، نه به این شکل که ما در ایران با آنها روبهرو میشویم. به همین علت ما در مناسبتهای جهانی مشکل داریم و فکر میکنم چند سالی است گرفتار همین موضوعات بیاهمیت هم شدهایم...
این مناسبتها فعلا برای جامعه ما جنبه جدی ندارد. چه صحبت درباره همگام شدن با جامعه جهانی برای پاسداشت روز موسیقی باشد و چه صحبت درباره اینکه روز ملی موسیقی چه تاریخی باشد! مساله و نکته اصلی این است که افرادی که در راس کار هستند، میخواهند چه استفادهای از عنصر موسیقی کنند؟ چه ممیزیهایی را اعمال کنند؟ چه آزادیهایی بدهند؟ چه فضای فرهنگیاي را برای کشور طراحی کنند؟ پرسش اصلی اینها هستند و بعد از اینکه به این پرسشهای اصلی پاسخ داده شد، میتوانیم درباره این مناسبتها و کم و کیف آن نظر بدهیم. چرا که اغلب، دیگر کشورهای جهان این بسترها را دارند. به این پرسشها پاسخ داده و روزهایی را برای پاسداشت هم ترتیب میدهند. وقتی اینجا مسئولان ما با خود موسیقی و اشتغال به آن مشکل دارند، چگونه میتوانند برای پاسداشت آن روزی را تصویب کنند و یا همگام با کشورهای خارجی مثلا روز جهانی موسیقی را جشن بگیرند؟