ماشاءالله شمسالواعظين در گفتوگو با « اعتماد» در خصوص راههاي شكلگيري شور و نشاط انتخاباتي ميگويد
موجهاي انتخاباتي از دل تضادها ميرويند
مهدي بيك اوغلي| هنوز موجهاي انتخاباتي شكل نگرفته است.»اين پاسخي است كه اين روزها بسياري از تحليلگران سياسي در خصوص چشمانداز پيش روي انتخابات 1403 مطرح ميكنند. اگر فرض كنيم كه افزايش مشاركت در انتخابات چهاردهم رياستجمهوري، مهمترين دستور كار سياسي و راهبردي كشور است، بايد به دنبال راهكارهايي بود كه از طريق آن بتوان اين موجهاي انتخاباتي را شكل داد. فارغ از اينكه كدام فرد يا جريان فاتح انتخابات ميشود، نفس برگزاري انتخاباتي با مشاركت بالاي 60درصدي، امنيت ملي كشور و انسجام عمومي را تقويت ميكند. «اعتماد» در ادامه پروندههايقبلي اينبار سراغ 4چهره برجسته در حوزه ارتباطات و رسانه رفته تا درباره راهكارهاي ايجاد موجهاي انتخاباتي و افزايش مشاركت بحث و تبادل نظر كند.علي ربيعي، ماشاءالله شمسالواعظين، مجيد رضاييان و احمد زيدآبادي، 4كارشناسي حوزه ارتباطات هستند كه مخاطب پرسشهاي «اعتماد» قرار گرفته و در قالب مصاحبه و يادداشت به اين ابهامات پاسخ دادند. ماشاءالله شمسالواعظين روزنامهنگار اصلاحطلب و تحليلگر مسائل سياسي و منطقهاي با اشاره به تجربههاي قبلي انتخاباتي ايران در اين گفتوگو تلاش ميكند چرايي شكل نگرفتن موجهاي انتخاباتي تا اين برهه از انتخابات را تشريح كند. اين فعال حوزه رسانهاي معتقد است مانند هر آوردگاه رقابتي ديگري، انتخابات هم نيازمند شكلگيري قطبهاي متضادي است كه از دل آن مشاركت در انتخابات بالا رود. شمسالواعظين با اشاره به تجربه 2خرداد 76 به اين نكته اشاره ميكند كه برخاستن موجهاي انتخاباتي و دوقطبيسازي نه تنها بر خلاف امنيت كشور نيست بلكه امنيت اقتصادي، سياسي، راهبردي كشور را در عاليترين سطوح محقق ميكند.
چگونه ميتوان موجهاي انتخاباتي را مانند تجربههايي چون سال 76 و 92 و 96 در كشور ايجاد كرد؟
اين روزها در ذهن بسياري از ايرانيان اين پرسش وجود دارد كه چرا فضاي انتخابات سرد و فاقد شور و نشاط لازم است. معتقدم انتخابات 1403 به عوامل انگيزانندهاي نياز دارد كه اتفاقا برخي نهادها جلوي ظهور آنها را گرفتهاند. حتي برخي افراد و برخي نهادها نامزدها و طرفدارانشان را تهديد ميكنند كه فلان حرف را نزنيد، سياهنمايي نكنيد، سفيدشويي نكنيد و... حتي به نامزدها اعلام ميشود، تيغه تيز ردصلاحيتها بالاي سر نامزدها برافراشته نگه داشته شده است! طبيعي است كه اين فضا باعث ميشود نامزدها با احتياط بيشتري در انتخابات حضور داشته باشند.
براي ايجاد موج و افزايش شور و نشاط انتخاباتي به چه عواملي نياز است؟
براي ايجاد موج ،انتخابات بايد دو قطبي يا چند قطبي شود. برخلاف برخي تصورها، قطبي شدن جامعه نه تنها ايرادي ندارد و مشكل ايجاد نميكند بلكه اساسا يك ضرورت غير قابل انكار براي ايجاد شور و نشاط انتخاباتي است.مانند انتخابات امريكا، اروپا و هر نقطه ديگري روي كره زمين. البته اين رويكرد ضد قطبي شدن، ممكن است مورد علاقه، رضايت و پسند بسياري از افراد، جريانات و نهادها باشد، اما كمكي به ايجادشور و نشاط انتخاباتي نميكند.
برخي افراد و گروهها اما اعلام ميكنند دوقطبيسازي سياسي باعث وارد شدن خسارت به كشور است. اينطور نيست؟
قطبي شدن جامعه به هيچ عنوان خصلت منفي انتخابات نيست. بخش قابل توجهي از هيجانزدگي مردم براي اخذ تصميمات مهم از طرق قطبي شدن انتخابات شكل ميگيرد. جامعه بايد قطبي شود. جامعه در انتخاب بين دو نامزدي كه متفاوت ميانديشند، متفاوت عمل ميكنند و رويكردهاي متفاوتي دارند، رشد را تجربه ميكنند. از دل تضاهاست كه پيشرفت حاصل ميشود. فكر نميكنم، افراد و جرياناتي كه مخالف قطبي شدن در انتخابات هستند، نيتهاي پاكيزهاي داشته باشند. من در اين زمينه بدبينم. كاهش مشاركت، تضمينكننده انتخاب يك جريان خاص شده است. اين جريانات به اين عدم مشاركت افتخار ميكنند.اما آقايان فراموش ميكنند اين كاهش مشاركت از منظر امنيت ملي بسيار خطرناك است. يك زماني مقامات ارشد كشور، مشاركت 30 الي 35درصدي ساير كشورها را نقد كرده و آن را نشانه نزول كشورها ارزيابي ميكردند، اما بايد ديد چه اتفاقي رخ داده كه امروز برخي افراد و گروهها در ايران نسبت به كاهش مشاركت بيتفاوت شدهاند. افزايش مشاركت كه ضامن انتخاب موزاييكي مردم و رويكرد پولوراليستيكي مردم بود، عدهاي را در كشور ناراحت كرد؛ بنابراين به سمت حذف رقبا و كاهش مشاركت حركت كردند تا انتخاب يك جريان خاص تضمين شود.
كاهش مشاركت چه آسيبهايي براي كشور در پي دارد؟
انگار كه افرادي فراموش كردهاند اين وضعيت كاهش مشاركت، منافع ملي ايران را در بلندمدت تهديد ميكند. رييسجمهوري كه با راي پايين راهي پاستور ميشود يا با مشاركت پايين مردم در انتخابات مجلس راهي بهارستان ميشود، نميتواند دغدغههاي مردم را بازتاب دهد؛ بلكه تنها دغدغههاي برخي افراد و گروههاي خاص را نمايندگي ميكند. اين افراد وارد ساختارها ميشوند تا حوزه علايق خاص را نمايندگي كنند.
مسوولاني كه با مشاركت پايين سكان مسووليتها را به دست ميگيرند، نماينده ملت نيستند. در اين وضعيت شكافها و گپها بين بدنه سياسي و بدنه عمومي جامعه فعال شده و مشكلات بسياري ايجاد ميشود. در اين صورت گسلها شكل گرفته و در قالب ناهنجاريهاي ارتباطي و راهبردي ظهور پيدا ميكنند. جامعه محذوف شده و گسلهاي مختلف فعال ميشوند. فراموش نكنيد، دوم خرداد 76 جداي از ويژگيهاي مثبت، برخي علايم منفي را نيز به رخ كشيد و نمايان كرد. و آن اينكه حكومت يك فرد خاص را به عنوان رييسجمهور در نظر گرفته بود كه جامعه با آن مخالف بود. نهايتا مردم گفتند ناطق نوري و نوشتند خاتمي و انتخاب خود را كردند. اتفاقا انتخاب مردم بود كه باعث شد امنيت ملي كشور ارتقا پيدا كند، روابط ايران با ساير كشورها بهبود يافت و تورم مهار شد. بهطور كلي بهترين دستاوردهاي اقتصادي، سياسي، فرهنگي و... ايران طي دهههاي اخير در اين بازه زماني دولت اصلاحات ثبت شدند. با يك چنين سوابق تاريخي نبايد در خطي بيفتيم كه برخي مسوولان اعلام كنند، حجم مشاركت پايين، پيروزي يك جريان خاص را ضمانت ميكند! در اين زمان باقي مانده همه بايد تلاش كنيم، امواج تبليغاتي و انتخاباتي گسترش پيدا كند تا جامعه به تعيين سرنوشت خود علاقهمند شود.