اين كيانيان نازنين
عباس عبدي
آنان كه امروز با عنوان سلبريتي شناخته ميشوند چند گروه هستند، برخي چهرههاي فضاي مجازياند برخي ورزشكار، برخي هنرمند، عدهاي هم در سياست و رسانه حضور دارند. اين تقسيمبنديها بيانگر يكسان بودن جايگاه فكري آنان نيست، چون بخشي از هنرمندان علاوه بر حرفه هنري خود از جايگاه ويژه فكري و فرهيختگي برخوردارند، از جمله آقاي رضا كيانيان. ايشان پنج سالي هم از من بزرگتر و از نسل قديميتر است و به دليل دور بودنم از حوزه هنر و سينما قدري ديرتر ايشان را شناختم، و هنوز هم به ياد ندارم حضوري خدمت ايشان رسيده باشم. اولين شناخت جديتر من با جناب كيانيان از طريق خواندن كتاب؛ «اين مردم نازنين» بود. بسيار جذاب و آموزنده كه نشان از روشني فكر و حساسيت نگرشي وي به محيط اطراف خود داشت. لذت بردم و به ديگران هم معرفي كردم. خواننده عادي و غيرسينمايي را در موقعيتي قرار ميداد كه هيچگاه تصورش را هم نميكند. عنوان اين يادداشت را هم از نام كتاب ايشان برداشتم. بعدها به دليلي سوابق او را مرور كردم، ديدم كه حرفهاي سياست بودهاند و كم مرارت هم نكشيدهاند، اين برايم جالبتر شد. خيلي هم دوست داشتم و دارم كه فرصتي پيش آيد و يكي دو ساعتي را خدمت برسم و گپ بزنم. آخرين حضور مهم ايشان در جريان ۱۴۰۱ بود كه نه تنها شجاعانه وارد ميدان شد، بلكه از تجربه سياسي خود نيز به بهترين وجه در تنظيم كنش مدني استفاده كرد.
گذشت؛ تا اينكه روز دوشنبه دوستان متني را از ايشان فرستادند و پيشنهاد كردند كه خوب است آقاي پزشكيان به آن پاسخ دهند، متني خطاب به نامزدهاي انتخاباتي كه پس از يك مقدمه، چندين پرسش را مطرح كرده بودند. پرسشهايي كه قصد ورود به تكتك آنها را ندارم. من هم موافق بودم كه حداقل ستاد آقاي پزشكيان پاسخ دهد. ولي خب! دوستان از من خواستند كه اين كار را انجام دهم و من هم با كمال ميل پذيرفتم.
جناب كيانيان!
اولين نكتهاي كه در متن شما و بهطور ضمني مستتر است و بايد نقطه مثبت آن تلقي شود، پذيرش اصل شركت در انتخابات است هر چند آن را به دريافت پاسخي درخور درباره اين پرسشها مشروط كردهايد. شايد هم گمان ميشد كه هيچ يك از نامزدها به آن پاسخ نميدهند، پس شركت در انتخابات، محترمانه منتفي ميشد. نميدانم كدام بود. ولي در هر حال اين فرصت مناسبي است تا حرفي رد و بدل شود. به ويژه آنكه مجموعه هنرمندان در ۲۰ ماه گذشته و پس از جريان اجتماعي مهسا در موقعيت دشوار و محدوديتهاي سفت و سختي قرار گرفتهاند. قصد من پرداختن به تكتك پرسشهاي جنابعالي نيست. چون وظيفه افرادي در سطح ما فراتر از اين است. ما بايد ايدهها و نظرات خود را با مردم و نيز گروههاي موثر اجتماعي سياسي به نقد و گفتوگو بگذاريم و بتوانيم حاصل اين گفتوگوي اجتماعي را به يك نيروي موثر براي تغيير سياستهاي زيان بار تبديل كنيم. به علاوه پاسخهاي سياستمداران به ويژه هنگام انتخابات، اغلب مطابق خوشايند مخاطب تنظيم و داده ميشود. اگر قرار بود كه سياستمداران براساس پاسخهاي داده شده پيش از قدرتيابي عمل كنند، احتمالا حالا مشكلي در دنيا وجود نداشت. چه بسا آنان نخواهند دروغ بگويند، ولي در اغلب موارد، يا دركي از ماهيت عوارض تأثيرگذار بر آن پرسش و مساله ندارند يا وقتي در موقعيت قرار ميگيرند متوجه ميشوند كه فقط خواست آنها براي تغيير كافي نيست بلكه نيروها و عوامل ديگري هم وجود دارد كه بر سياستها و اعمال مورد نظر او موثر است. لذا چيزي را ميگويند كه بعدا در عمل متوجه ميشوند كه انجام آن چندان هم ساده نيست. مثل رفع فقر و فساد و نصف و تكرقمي كردن تورم كه از سوي آقاي رييسي وعده داده شده بود.
بعيد ميدانم كه ايشان از ابتدا قصد داشته وعدهاي انجام نشدني بدهد، ولي مردم باور كردند و پذيرفتند و به جاي نصف شدن، كلي هم بر تورم و فقر و فساد افزوده شد. چرا؟ چون درك دقيقي از اين پديدهها نداشت و نميدانست كه الزامات نصف و تكرقمي كردن تورم يا رفع فقر و فساد چيست؟ برخي از مردم آن وعده را باور كردند ولي هيچ كارشناس مستقلي آن را نپذيرفت. براي نمونه شخصا و با شناختي كه از آن دولت داشتم مثل روز برايم روشن بود كه شكست ميخورد و چند بار هم اين را نوشتم. آنچه رخ داد نتيجه محتوم و طبيعي آن دولت بود. ما بايد در سطحي فراتر از ادعاهاي سياستمداران آنان را ارزيابي كنيم. در مورد آقاي پزشكيان برخي از رويكردهاي كلي وي براي من روشن است، احتمالا براي شما نيز روشن باشد. البته نقاط مبهمي هم وجود دارد. گمان ميكنم كه آنها در جريان عمل چندان تغييري نكند. البته قطعا ضعفهايي هم هست كه فرآيند دولت بعدي را سخت و پيچيده ميكند ولي به گمانم مساله را ميتوان اينگونه ديد كه قرار نيست رييسجمهور همه كارها را بكند، اين ما هستيم كه ميتوانيم با فضايي كه گشوده شود، ميدان عمل بازتري پيدا كنيم. رييسجمهور در ميداني عمل ميكند كه نيروهاي متعددي وجود دارند و هر كدام اثرات خود را دارند. ما بايد در شكلدهي به اين ميدان موثر باشيم. نمونه آن همين سينمايي كه جنابعالي و ساير هنرمندان فعاليت ميكنيد و متاسفانه بهشدت مورد هجوم قرار گرفته و ضعيف شده است. فرض كنيم كه آقاي پزشكيان رييسجمهور باشد، حتي با همين مجلس كنوني هم گمان نميكنم خسارت وزير فرهنگ آن براي فرهنگ كشور حتي به يك صدم وزارتخانه فعلي برسد. گمان هم نميكنم كه وزير آن براي خودش شأن ارشادي قائل باشد، برخلاف اكنون كه شأن فرهنگي را حذف و به شأن ارشادي پرداختهاند. آن هم كساني كه خودشان بيش از ديگران نيازمند ارشاد هستند. قرار نيست ما زير بار ارشاد چنين افرادي برويم كه آن را به عنوان يك پرسش از رييسجمهور ميپرسيم. اگر اين نامزد انتخاباتي آن اندازه ناشناس است كه بايد اين پرسش را طرح كنيم، بهتر است او را از محدوده انتخاب خود خارج كنيم. از نظر من و قطعا جنابعالي رييسجمهور شأن ارشادي ندارد، شأن او كارگزاري است، چه رسد به وزير او كه مجبور باشد از اين مجلس نيز رأي اعتماد بگيرد. خلاصه قصدم اين است كه طرح چنين پرسشهايي نتيجهبخش نيست، ما بايد خودمان پاسخ آنها را از شناخت اجمالي يا احتمالي نسبت به فرد يا اطرافيان و همفكرانش داشته باشيم. مهمتر اينكه ببينيم تا چه حد در دولت او آزادي خواهيم داشت كه خودمان اهداف مدني و مردمي را تحقق بخشيم. دايره انتظاراتشان را خودمان تعيين كنيم. گمان ميكنم كه شما به عنوان يك هنرمند صاحب سبك و ذينفوذ تحليل اجمالي در اين باره داريد، تحليلي كه با هيچ پاسخي از سوي آقاي پزشكيان يا هيچ نامزد ديگري تغيير نخواهد كرد. اتفاقا مبناي داوري و تصميم نيز همان تحليل است.
اگر تحليل ما از آقاي پزشكيان آن اندازه مثبت باشد كه به مشاركت انتخاباتي راضي شويم، در اين صورت ميتوانيم ديگر همصنفان خود را نيز آماده چنين حضوري كنيم. شخصا به روندها نگاه ميكنم. ميتوانيم ميان خودمان گفتوگو كنيم شايد اهميت آن از اصل شركت يا عدم شركت در انتخابات هم بيشتر باشد. من بيش از پاسخهاي احتمالي پزشكيان به اين پرسشها، به نقد او از عملكرد رسمي در مواجهه با مهسا و همدلي با آسيبديدگان اهميت ميدهم. هنرمندان سختي كشيدند؛ ببينيم چه كساني بر زخمهاي آنان مرهم گذاشتند و چه كساني نمك پاشيدند؟