چرا مديريت مقاصد در گردشگري ضروري است؟
در تعريفي كه سازمان جهاني گردشگري براي سيستم مديريت مقصد گردشگري Destination Management System يا DMS ارايه كرده، آمده است: «مديريت مقصد گردشگري به معناي مديريت هماهنگ تمام عناصر تشكيلدهنده يك مقصد گردشگري از جمله جاذبهها، امكانات رفاهي، دسترسيها، بازاريابي و نرخ گذاري است.» مسووليت اين امر هم طبق اين تعريف برعهده نهادي متشكل از ارگانهاي مرتبط با تامين نيازهاي مربوط به يك مقصد گردشگري است كه با عنوان «سازمان مديريت مقصد»
Destination Management Organization يا DMO تعريف ميشود. سازمان مديريت مقصد كه از نهادهاي بخش دولتي و خصوصي و در مواردي انجمنهاي داوطلب تشكيل ميشود، بيش از هر چيز وظيفه شناخت و تحقيق درباره بازارهاي موجود، تعيين استراتژي بازاريابي، توليد محتوا و معرفي مقاصد، جذب سرمايه و فراهم كردن زمينهها و زيرساختهاي موردنياز براي توسعه پايدار گردشگري در يك مقصد است. اين نكته حايز اهميت است كه جذب گردشگران در يك مقطع زماني يا به شكل مناسبتي هدف سازمان مديريت مقصد نيست، بلكه ايجاد شرايطي براي پايدار بودن گردشگري در مقصد موردنظر جزو وظايف اساسي اين سازمان است. در تعاريف رسمي ارايه شده توسط WTO سازمان مديريت مقصد در گردشگري، وظيفه تدوين و اجراي سياستهايي با هدف بالا رفتن رقابتپذيري و پايداري مقاصد گردشگري را دارد. اين سازمان موظف است در جهت بهرهبرداري درست از منابع طبيعي و فرهنگي ديدگاهي پايدار و نگاهي بلندمدت به اين موارد داشته باشد. درنهايت طبق اين تعاريف هدف نهايي سازمان مديريت مقصد، توليد و بهرهگيري پايدار از منابع و تسهيل تعامل بازديدكنندگان با مقصد و جامعه محلي ساكن در آن است. يك سازمان مديريت مقصد اگر در تعاملي سازنده با فعالان حوزه گردشگري، تور اپراتورها، مراكز اقامتي و پذيرايي و بخشهاي فعال ديگر خدماتدهي به گردشگران در يك مقصد داشته باشد، ميتواند علاوه بر ارايه خدمات مطلوب به گردشگران، در جهت پايداري گردشگري در مقصد موردنظر نيز موفق عمل كند. هر چند تصور بسياري اين است كه وظيفه اصلي سازمان مديريت مقصد، بازاريابي و جذب گردشگران يا سرمايهگذاران به يك منطقه است، اما مهمتر از اين موارد وظيفه يك سازمان مديريت مقصد برنامهريزي و هدايت فعاليتهايي است كه در يك مقصد گردشگري انجام ميشود. نگاه جامع اين سازمان به مقصد، ميتواند از تكرار شكستها و تجربههاي ناموفق جلوگيري كند. سازمان جهاني گردشگري، 10 مورد را به عنوان وظايف يك سازمان مديريت مقصد تعيين كرده كه شامل: «برنامهريزي استراتژيك. تدوين و اجراي سياستهاي گردشگري مقاصد. هوش بازار (جمعآوري و تجزيه و تحليل دادهها، تحقيقات بازار و...) توسعه محصولات گردشگري و كسب و كارهاي اين حوزه، تحول ديجيتال و نوآوري، نظارت، مديريت بحران، آموزش و ظرفيت سازي، پيشرفت، بازاريابي و برندسازي، تامين مالي و جذب سرمايهگذارها» است. به عبارتي يك سازمان مديريت مقصد علاوه بر استفاده از ظرفيتهاي منحصر به فرد مقصد، اقدام به بررسي بازار از طريق استراتژيهاي كوتاهمدت و بلندمدت كرده و چشماندازهايي را براي آينده پيش رو ترسيم ميكند و در كنار تلاش براي اجراي سياستهاي بازاريابي مقصد، برنامهريزيهايي براي رشد اقتصادي پايدار مقصد نيز انجام ميدهد. در مجموع بايد گفت مهمترين هدف يك سازمان مديريت مقصد، علاوه بر معرفي يك مقصد و بازاريابي براي جذب گردشگران، افزايش رقابتپذيري مقاصد با انجام برنامهريزي دقيق، استراتژيك و بلندمدت براي مقاصد گردشگري است.