ادامه از صفحه اول
كم شدن مشكلات مردم سم مهلك مخالفان اصلاحات
بازشدن راه دموكراسي را به حساب تشنگي قدرت نگذارند كه اينجاخبري از بوي كباب نيست! البته تلاش احزاب و جريانهاي سياسي براي رسيدن به قدرت درهمه جاي جهان امري معمول وپذيرفته شده است وسرزنشي متوجه آنها نيست، منتها فعلا نجات كشور از مشكلات وجهد وكوشش براي بحرانزدايي و بدتر نشدن اوضاع ضرورتي فوري و فوتي است و بر منافع شخصي و گروهي رجحاني اساسي دارد. متاسفانه در اين وانفساي عنيف ودنياي بيبنيان افراد و احزاب مردمگرا بيش ازهركس ديگردرمعرض هجوم وتهمتند چناچه اكنون شخصيت بزرگوار و پاكدستي مثل دكتر پزشكيان ازهمه سو آماج تيرهاي بلاوحملههاي ناجوانمردانهاند و جالب اينكه مخالفان برانداز وافراطيون داخلي دراين جهت گويي ائتلافي نانوشته كردهاند و حتي ازتهمتهاي شدادغلاظ ابايي ندارند.گناه بزرگ آقاي پزشكيان ازطرف چريكهاي جان بركف لسآنجلسنشين! كه همواره بچههاي مردم را تحريك به خيابان وخون دادن ميكنند اين است كه به اميد اصلاح درهمين ساختار قدم در راه سخت وكمرشكني گذاشته واعلام كرده است كه تا پاي جان براي مردم تلاش ميكند. وي با درك درست وتاريخي وهمچنين با توجه به تجربههاي 20 سال اخيرميخواهد با كمترين هزينه وبدون دعوا و دميدن در شيپوراختلافها باري ازدوش مردم بردارد و اتفاقا اين درست نقطه مخالف اهداف ايران ستيزان و سبكباران مرفه نشسته در آنسوي آبهاست.كاش هاتفي بر آسمان ايران ندا دردهد واين حقيقت صريح وروشن وتعيين كننده را به گوش همه ايرانيان برساند كه متوهمان ويرانطلب رسما خواستار تشديد مشكلات مردمند.اگركسي درگوشهاي بتواند كلبهاي براي مستمندي بسازد، بيماري را درمان كند، آبي به روستايي برساند، تورم را 2 درصد كم كند، تحريمي ازتحريمهاي ظالمانه را بردارد و درميادين هنرو ورزش افتخاري براي ايران كسب كند مورد بغض آشكار فارسي زباناني قرار ميگيرد كه مطلوب و آرمانشان تراكم مشكلات مردم است تا انفجار دلخواسته آنان صورت بگيرد و ايشان در معيت سربازان بيگانه براي حكمراني برخرابههاي ايران تشريف بياورند! اولين كسي كه از پيروزي شكوهمند آقاي خاتمي تا مرزانفجارعصباني شد و دوم خرداد را فتنه خاتمي نام نهاد شخص رجوي بود.اوبهتر ازتازه به دوران رسيدههاي متوهم كنوني كه از سياست ومبارزه فقط لجن پراكني به خوبان ملت پشت تريبونها اعطايي بيگانگان را بلدند، فهميد و دانست كه خير وخوبي وسازندگي وآرامش در ايران براي قدرتيابي واستمرار مواجبشان سم مهلك است.اين جماعت آشكاراحتي ازآزادي يك زنداني سياسي ملول ميشوند و خوشحالان را به بادننگ وسرزنش ميگيرند!آقاي پزشكيان آمده است تا حداكثرتوان ملي را درجهت صلح وثبات وتشنج زدايي داخلي وخارجي وساختن ايران وكم كردن مشكلات مردم بهكاربگيرد.درهيچ كجاي دنيا دموكراسي ازراه جنگ و خرابي وانفجاروبراندازي قهرآميزحاصل نشده است وهيچ راهي جز اصلاح تدريجي و استفاده از موقعيتهاي سياسي و اجتماعي وقانوني براي آبادي وآزادي و پيشرفت ايران وجود ندارد.كساني كه با پزجامعه شناسي باد به غبغب ميدهند و تا توهين به آقاي پزشكيان پيش ميرونديا واقعا ازدانش سياست بيبهرهاند يا خواسته وناخواسته همراه ويرانيطلبان دل درگرو كم شدن مشكلات مردم ندارند.
نمايش «ما» در يك دقيقه
از كار بيكارشان كرديم؛ از نان خوردن انداختيم؛ گاهي ابزارهاي كار جديد را هم از آنها گرفتيم و باز محدودشان كرديم؛ ممنوعالخروجشان كرديم؛ فرصت دفاع هم بهشان نداديم. به هر دليل و بهانهاي. به علاوه هر فرصتي را هم غنيمت دانستيم تا لگد آخر را هم بزنيم تا به دوستانمان بگوييم «ديدي چهكارش كرديم»؟ اينها فقط خودشان نبودند، بلكه خانوادهها، فاميل و آشنايانشان هم بودند كه محروم و عاصي ميشدند. همه اينها در دهههاي اخير جمع شدند و در فرصتهايي به صورت داد زدنهاي عصبي خياباني هم بروز كردند. سازمان صداوسيما رسما اعلام كرده است كه به هر كس كه نامي از او در برنامههاي انتخاباتي برده شد، فرصت دفاع ميدهد. اين مورد براي محمد فاضلي هم صدق ميكرد. براي رفع اتهام ۱ دقيقه هم فرصت صحبت نيافت. قابل انتظار است كه به عنوان يك انسان عادي عصبي شود. جالبتر آنكه بلافاصله هم خود در جايگاه قاضي قرار گرفته رأي هم صادر ميشود و در ميزگرد گفته ميشود كه اين بداخلاقي و محكوم است. واقعا انتظار داريم افرادي مانند محمد فاضلي در حالي كه نميگذاريم درباره خودشان حرف بزنند، چگونه واكنش نشان دهند. او در اين سالها درباره جامعه نوشت. اما هيچگاه در مورد خودش ننوشت و ادعايي هم نكرد. در اين سالها بسياري را رنجانديم اما فرصت توضيح بهشان نداديم. فقط در مواقع حياتي (مانند دوره پرتنش ۱۴۰۱ و دورههاي انتخابات) از آنها دعوت كرديم براي ما سخن بگويند. به عبارتي يادمان آمد كه اينها هم بخشي از ما هستند. بله، اينها هم بخشي از ما هستند. برخي تابآورده و ماندهاند و بسياري نتوانستند بمانند. در اين سالها يك مساله ديگر را هم ديديم. گاهي رقابتهاي سياسي از نوع طرفداري سنتي طرفداران انگليسي فوتبال است و به زد و خورد هم ميرسد. حتما هم بايد ضربه آخر را بزنيم. حتي صاحبنظران ما هم (حتي در خارج از كشور) كم تحملند و ميل دارند طرف مقابل را تا حد ممكن منكوب كنند. برخوردهاي سالهاي اخير بين سروش و كديور و ملكيان را ببينيم. در دوره مدرسه گاهي به دليل جمعيت زياد، سه كلاس مشابه داشتيم. گاهي معلم سختگيري در يك كلاس داشتيم كه بدنمره بود. از نظر خودش سبب درس خواندن بيشتر ميشد اما در عمل سطح كلي نمرات كلاس ما را در رقابت با دو كلاس ديگر عقب نگه ميداشت و سرخوردهمان ميكرد. اين رفتاري است كه ما با گروههاي مختلف جامعه به ويژه گروههاي مرجعمان داريم. در رقابت بين كشورها اين رفتار ما را عقب نگه ميدارد. تنها يك گمان باقي ميماند؛ اينكه ما ماموريتي براي خودمان متصوريم و برايش قتال ميكنيم. افراد يا با مايند يا بر ما. با برمايان داخلي هم مانند غريبهها رفتار ميكنيم. مگر اينكه به آنها نياز داشته باشيم و براي ما بجنگند. و اين البته موضعي است كه يكي از گروههاي سياسي در ايران ابايي از بيان آن، البته در محافل خصوصي، ندارد. برايش فرقي نميكند طرف ظريف باشد يا فاضلي در اين سالها و بسياري ديگر در دورههاي ديگر.
معاون سابق وزير كار براي نجات جمهور؛ همه بايد بياييم
پيام روشن ما اين است ما سبك زندگي مبتني بر اميد به آينده را ميپسنديم. سادهتر اينكه يك سوي اين ميدان با عدم حضور در جمعه ۸ تيرماه پاي صندوق راي تشكيل دولتي است كه بياعتنا به اكثريت بر طبل سياستهاي بيفرجام خود خواهد كوفت و كشور و ملت را بيش از پيش درگير مشكلات اقتصادي، سياسي و بينالمللي خواهد كرد. آن سوي ميدان با حضور همه مردم روزهاي آينده روزهايي با اميد بيشتر و فراغ بالي بهتر و دردهاي كمتر خواهد بود.